عبارات مورد جستجو در ۷۱ گوهر پیدا شد:
جهان ملک خاتون : مقطعات
شمارهٔ ۳
جهان ملک خاتون : در مرثیهٔ فرزند دلبند سلطان بخت طاب ثراها
شمارهٔ ۹
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۷
سید حسن غزنوی : غزلیات
شمارهٔ ۳۷
سرو را ساکن به تخت آباد باش
همچنین باقی بمانی شاد باش
دست تنگ دشمنان درخاک باد
پای مرد دوستان چون باد باش
چون به طالع با کرم همشیره ای
در طبیعت با وفا همزاد باش
در سحرگاهی هم اکنون بر دمد
صبح اقبالت که افزون باد باش
ای جهانی بنده خلقت چو گل
همچو سوسن از جهان آزاد باش
با رخ خوبان سفلی کامران
بر دل پاکان علوی یاد باش
همچنین باقی بمانی شاد باش
دست تنگ دشمنان درخاک باد
پای مرد دوستان چون باد باش
چون به طالع با کرم همشیره ای
در طبیعت با وفا همزاد باش
در سحرگاهی هم اکنون بر دمد
صبح اقبالت که افزون باد باش
ای جهانی بنده خلقت چو گل
همچو سوسن از جهان آزاد باش
با رخ خوبان سفلی کامران
بر دل پاکان علوی یاد باش
فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۶
دوستان گوهر مقصود بدست آوردم
آنچه مقصود دلم بود بدست آوردم
اثر پاکی عشق است که سیمین بدنی
زیر این طاق زر اندود بدست آوردم
شد دلم در وطن آشفته سودای بتی
بی بلایی سفری سود بدست آوردم
سرو نازی که دلم نقش خیالش می بست
طالعم کرد مدد زود بدست آوردم
رفته بود از کف من دامن خورشید وشی
باز با طالع مسعود بدست آوردم
شکرلله چو فضولی ز غم دل رستم
آنکه از وی دلم آسود بدست آوردم
آنچه مقصود دلم بود بدست آوردم
اثر پاکی عشق است که سیمین بدنی
زیر این طاق زر اندود بدست آوردم
شد دلم در وطن آشفته سودای بتی
بی بلایی سفری سود بدست آوردم
سرو نازی که دلم نقش خیالش می بست
طالعم کرد مدد زود بدست آوردم
رفته بود از کف من دامن خورشید وشی
باز با طالع مسعود بدست آوردم
شکرلله چو فضولی ز غم دل رستم
آنکه از وی دلم آسود بدست آوردم
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۴
ادیب صابر : غزلیات
شمارهٔ ۳۵
نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۲
گردش چشم بتان مستی من حالی کرد
دور وارون نتواند قدحم خالی کرد
قبض درکار ندیدم چو شدم مست مدام
حل هر عقده که می کرد به خوشحالی کرد
پای جبریل به کرسی خیالم نرسد
عشق بس پایه معراج مرا عالی کرد
شور این بادیه از بادیه گردیست مدام
رخت مجنون به عدم برد و مرا والی کرد
هرکه بر خوان طمع دست نیازید رسید
مگس آلوده شد از شه گران بالی کرد
عجم در مجلس اصحاب به کارست که جنگ
جای از خسته درونی و حزین نالی کرد
دلم از خنده نوشین حریفان بگرفت
گوشه یی کو که دل از گریه توان خالی کرد
قصه عشق به وصف تو طویل است طویل
درک تفسیر جمالت خرد اجمالی کرد
یوسف از خواری اخوان به کسادی افتاد
که فروشنده به پیش آمد و دلالی کرد
بود نزدیک که کام از لب شیرین گیرد
دست می یافت ظفر بخت بداقبالی کرد
کرد بازیچه معشوق «نظیری » خود را
آن چه خردان نکنند او به کهن سالی کرد
دور وارون نتواند قدحم خالی کرد
قبض درکار ندیدم چو شدم مست مدام
حل هر عقده که می کرد به خوشحالی کرد
پای جبریل به کرسی خیالم نرسد
عشق بس پایه معراج مرا عالی کرد
شور این بادیه از بادیه گردیست مدام
رخت مجنون به عدم برد و مرا والی کرد
هرکه بر خوان طمع دست نیازید رسید
مگس آلوده شد از شه گران بالی کرد
عجم در مجلس اصحاب به کارست که جنگ
جای از خسته درونی و حزین نالی کرد
دلم از خنده نوشین حریفان بگرفت
گوشه یی کو که دل از گریه توان خالی کرد
قصه عشق به وصف تو طویل است طویل
درک تفسیر جمالت خرد اجمالی کرد
یوسف از خواری اخوان به کسادی افتاد
که فروشنده به پیش آمد و دلالی کرد
بود نزدیک که کام از لب شیرین گیرد
دست می یافت ظفر بخت بداقبالی کرد
کرد بازیچه معشوق «نظیری » خود را
آن چه خردان نکنند او به کهن سالی کرد
واعظ قزوینی : رباعیات
شمارهٔ ۶۰
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۰۶
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۷