عبارات مورد جستجو در ۶۴ گوهر پیدا شد:
سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۱۳ - مدیح تو
ای خاطرم از نور مدیح تو منور
جز مدح تو در فکرت من نیست مصور
از خلق تو هرگه بزبان آرم لفظی
چون خلق تو گردد دم از آن لفظ معطر
خورشید سپهر کرم وجود و سخائی
نور تو در آینده ز هر روزن و هر در
بیش از عدد ذره فشاندی و فشانی
دینار و درم بر سر هر خادم و چاکر
هر خادم و چاکر که چو من نزد تو آید
یابد ز تو تشریف مهنا و مکرر
از دست تو ای دست تو از چرخ زبردست
وز خط تو ای خط تو فرمانده کشور
بردم سوی محمود عمید اکرمه الله
گفتم که بده آنچه در اینجاست محرر
صد بوسه بران خط ز دو گفتا که درینجاست
سیصد درم عدل ز سلطان مقرر
امروز نمیدارم فردا برسانم
گر بایدم افزود ان سیصد دیگر
باری بجز این نیست که فردا برسانم
هر روز همین گوید زان لفظ چو شکر
در شهر توئی داور و من میخوهم آورد
فردا برسانم را امروز بداور
از وی طلبم با تو یا نزوی و نز تو
یا هم ز وی و هم ز تو، بر چیست مقرر
فرمان تو بر بنده روانست و روان باد
بر خلق همه روی زمین تا گه محشر
صوفی محمد هروی : دیوان اطعمه
بخش ۶۵
دو یار همدم و یک شیشه ای ز باده صاف
اگر رسد به تو این آرزو زهی الطاف
در جواب او
دلا چو می زنی این دم ز لوت خوردن لاف
رسید دعوت سلطان درآی خوش به مصاف
برنج رزد چو صاحب کرم نهد پیشم
اگر به قند مشرف بود زهی الطاف
خوش آن زمان که بود دیگ بورق اندر جوش
گشاده دست کرم از جوانب و اطراف
برای سیر شدن بی دریغ می خواهم
کشیده دعوت عامی زقاف تا با قاف
کسی که نان و عسل خورد و قلیه دو پیاز
ز آب صاف بگو پیش آن عزیز اوصاف
مرا چو وعده به عیدست گرده و حلوا
بیا بیار مکن ای عزیز وعده خلاف
رسید دعوت مالاکلام هان صوفی
قدم به معرکه درنه درین زمان لا خاف
نهج البلاغه : حکمت ها
اعتماد به خداوند در انفاق
وَ قَالَ عليه‌السلام مَنْ أَيْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِيَّةِ
نهج البلاغه : حکمت ها
اعتماد به خداوند در انفاق
وَ قَالَ عليه‌السلام مَنْ أَيْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِيَّةِ