عبارات مورد جستجو در ۱۰۱۸۱ گوهر پیدا شد:
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۱۱- سگی به سوی سقر شد که پاک ساخت زمین را
سگی به سوی سقر شد که پاک ساخت زمین را
هم از عموم کثائف هم از شمول شئامت
به اسم عبدالله و به رسم بنده ی شیطان
مقیم ... بوبکر در مقام اقامت
منیر برج تجری امیر جیش تهور
عزیز مصر ملاهی ملیک ملک لآمت
اجل ببردن این...گوز کهنه مرائی
ز نو نمود به کیهان هزار گونه کرامت
خری که درهمه ایام هر دقیقه به ظلمی
برای خویش تراشد هزار میخ ندامت
ندانم از چه زبان می دهد جواب خدا را
چو حاضرش کند اندر حسابگاه قیامت
دمیدش از فلک آغاز روزگار تهاون
رسیدش از اجل انجام عهد عز و شهامت
قدر به دوزخش انداخت فرش محنت و خواری
امل فکند به مرگش بساط مجد و سلامت
صفائی از پی تاریخ این قضیه رقم زد
عجب گهی به جهنم کشید بار اقامت
۱۲۸۹ق
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۱۷- تاریخ تولد دختر سید احمد
دختری زاد سید احمد را
با من این مژده دوش خاتمه گفت
جستم از اهل بزم تاریخش
یک تنم پاسخی نه ز آن همه گفت
سید آورد سر میانه ی جمع
ام کلثوم بنت فاطمه گفت
۱۲۸۴ق
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۱۹- تاریخ بنای بالاخانه و برج بهجت
ز مشکوی بهشت آئین یغما
صفائی را رسید اینک بشارت
رقم کردش پی تاریخ انجام
مبارک باد بر وی این عمارت
۱۲۶۰ق
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۲۰- تاریخ وفات پیر جوان بخت مرحوم مبرور میرزا عبدالحسین طاب ثراه
پیر پاکیزه رای پاک ضمیر
فخر اهل وفا به جنت رفت
عقل پیرش چو بود و بخت جوان
باخلوص و صفا به جنت رفت
چنگ در ذیل اولیا زد و زود
همچو اهل ولا به جنت رفت
روی بیگانه سان ز خود برتافت
با خدای آشنا به جنت رفت
دست در زد به حبل حق ستوار
به دو پای رضا به جنت رفت
مملو از حق تهی ز هر باطل
خالی از ماجرا به جنت رفت
به تبرا شد از جهنم دور
با ولای خدا به جنت رفت
هوس هشت کاخ مینو داشت
زین سپنجی سرا به جنت رفت
در سعادت بس این دلیل او را
که خود از کربلا به جنت رفت
رفت همراهش از جهان گویی
مهر و صدق و صفا به جنت رفت
تا نهان کرده روی پنداری
رحم و رفق و رضا به جنت رفت
کاشت در سینه حب و وفاق
پاکدل بی ریا به جنت رفت
با صفائی رضای وی روزی
گفت کی پیر ما به جنت رفت
راست با آنکه خود نگردانیم
بازگو کز کجا به جنت رفت
پی تاریخ در جوابش گفت
حاجی از نینوا به جنت رفت
۱۲۸۲ق
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۲۵- تاریخ موقوفه های یغما که صفائی ساخته و یغما قطعه شعر را سروده است
خداوند غنی را عجز و فقر و خجلت یغما
نواگستر نیاز آور به مشتی آب و خاک آمد
ز ننگ این نیاز و این نوا و آن مایه استغنا
همی بر جای آمال و امیدش بیم و باک آمد
قبول رحمتش کرد از در اندک پذیری ها
«ریا بیرون شد از موقوفه خیرات و پاک آمد»
۱۲۶۰ق
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۲۸- شکر لله که در قلمرو دین
شکر لله که در قلمرو دین
کشوری ز ارتداد خالی شد
شد به دوزخ سگی که در مرگش
چند شهر از فساد خالی شد
جی از این ریش گاو چون کیهان
از وجود جواد خالی شد
چندی از خبث این عدو دل خلق
از رسوم و داد خالی شد
جی ز ظلم وی آن چنان برگشت
که سراپا ز داد خالی شد
باز منت خدای را که دگر
هچو پیش از عناد خالی شد
شام پاک آمد از یزید پلید
کوفه ز ابن زیاد خالی شد
چون ....کم کنی شود تاریخ
اصفهان از فساد خالی شد
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۳۱- تاریخ تولد خاور سلطان دختر شاعر
رسید امشب به جندق مژده از خور
که یزدانم به رأفت دختری داد
به مولودش صفائی راند خامه
ز جیب زهره اینک مشتری زاد
۱۲۸۲ق
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۳۲- تاریخ ولادت ابوالحسن یکی از فرزندان شاعر
خلفی دیگرم ز مکمن غیب
پای در معرض شهود نهاد
اصدق القائلین چو داده خبر
در نبی از عداوت اولاد
عقل از او آیت امانت دید
نفس از او وعده ی امانت دید
دل ز وی برد بوی ناکامی
دیده از وی کشید نقش مراد
قفل های ملالم از یک سوی
بست بر دل به احتمال عناد
باب های نشاطم از یک سمت
بر رخ آمد فرا به بوی و داد
باری امیدم از خدای ودود
که بهر حالت از صلاح و فساد
در بد و نیک خلق باقی عمر
همه توفیق صبر و شکر دهاد
الغرض از برای مولودش
تا بدانند کی ز مادر زاد
احمدآورد سر میانه ی جمع
وین دو مصرع مرا نمود انشاد
بوالحسن زاده ی صفائی را
جاودان عقل و عمر افزون باد
۱۲۸۹ق
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۳۴- تاریخ ولادت سلیمان خوری
دی سلیمان به حلق داودی
با من آورد راز دل انشاد
که مرا بر سرای تاریخی
تا بدانند این خلف کی زاد
خواستم پاسخش ز خامه ی خویش
دورها خورد تا جوابم داد
کش صفائی به سال مه بنگار
مقدمت بر پدر مبارک باد
۱۲۶۴ق
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۳۸- تاریخ ولادت میرزا فتح الله کیوان نوادهٔ شاعر
خلفی فرخ افضل از خورشید
دوش فضل خدا به کیوان داد
باد حرز وی آن چهار ملک
ز آفت آب و خاک و آتش و باد
گفتمش بر نگار مولودی
بو پس از ما کنند یاران یاد
گفت پیش تو من کیم شاگرد
خود مر این مر را توئی استاد
هر چه باشد درستش آری زود
هر چه گوئی بگو چه کم چه زیاد
گفتم اول ز جمع پای حسود
نفی فرما که چشم بد نرساد
سالمه پس بگو عطاردیم
از سپهر فصاحت اینک زاد
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۳۹- تاریخ ولادت دختر حاجی محمد خوری
عطا فرمود حق دختی نزد حاجی محمد را
که مضمونی به مولودش مرا بس خوش نمود آمد
صفائی بی چرا بسرای تاریخ ولادت را
قرینه چون پری از جن و دیوی در شهود آمد
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۴۱- تاریخ ولادت محمود یکی از پسران شاعر
این پسر کانجام عمر آمد مرا دارم امید
بهرش اسباب سعادت جاودان موجود باد
بر خلاف ناخلف اولاد ما یا دیگران
مقدمش بر ما به لطف ایزدی مسعود باد
ز هر شکر زخم مرهم درد دارد خوف امن
خار گلشن حنظلش حلوا زیانش سود باد
از پی مولود کلک صفائی زد رقم
یا رب این محمود ما را عاقبت محمود باد
۱۲۹۲ق
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۴۳- تاریخ وفات مرحوم مصطفی
مصطفی از جهان چو رخت رحیل
بست و بگشود پا به سیر معاد
پی تاریخ وی صفائی گفت
با رضا مشفق خجسته نهاد
در میان آر پای عفو و بگو
مصطفی را خدا بیامرزاد
۱۳۰۶ق
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۵۰- تاریخ رحلت محمدشاه قاجار
گشت چون شه را ز دنیا رو به عقبی
باد جای اندر جوار کردگارش
خسرو عادل محمد شاه غازی
آنکه بود از سلطنت پیوسته عارش
باد جاوید از تولای محمد
فضل یزدان پایمرد و دستیارش
دارم امید از کرامات کریمان
شهد از حنظل بجوشد گل ز خارش
رحلتش را زد رقم کلک صفائی
نورها بارد الهی بر مزارش
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۵۲- وه وه از در برید فرخ فال
وه وه از در برید فرخ فال
با خبرهای خوش رسید اینک
کآن علی جامه عمر نامه
شد ز دار العباده سوی درک
گشت خائین ولی نعمت را
سختش آخر گرفت نان و نمک
با همه شست و شق کمانی ها
از قدر بر دل آمدش ناوک...
با چنان دین که در غوایت کفر
بوده بوبکر را شریک و کمک
باد رحمت به انگریز و ارس
مرحبا بر هزاره و ازبک
دین او اجتهاد و ظن و قیاس
کیش او احتمال و شبهه و شک
همه حرفش گزاف و بوک و مگر
همه امرش خلاف و کوک و کلک
مهر و میثاق او به یک مازو
کار و کردار اوبه یک کرچک
قید اعناق عام کالانعام
آنکه نامش نهاده تحت حنک
بر سرش نی عمامه چاه بلاست
که در انباشته به خار و خسک
مرجع ناس گشته بین نسناس
خرس بنگر نشسته بر خرسک
آنکه قعر سعیر مقعد اوست
چند گاهی نشست بر توشک
سگ گرگین نگر پلنگ شکار
خرسوار مراغه بین و یدک
داده ازمسئله اصول و فروع
پاسخی کی سوای فحش و کتک
خود ز میراث هر که مرد و نماند
حق وارث زیاده از ده یک
هر که در مال غیر با او ساخت
گفت نصف لنا و نصف لک
داد حکم هزار خربزه زار
هر که بردش به رشوه یک کالک
از پی طمع یک وجب چوخا
داده بر باد بارهای برک
سوخت بهر چهار گز کرباس
ز آتش حرص او هزار فدک
دست ها از عناد او به خدای
پای ها از فساد او به فلک
ز اعتسافات این ظلوم جهول
ناله ها بر سماک شد ز سمک
کرده از دود آه اهل زمین
به تظلم سیاه روی فلک
رانده شنعت به کیش و ملت وی
دین زردشت و مذهب مزدک
کرده نفرین بر او جماد و نبات
جن و حیوان وآدمی و ملک
پخت دانی که بهر او این نان
آنکه کرد از نخست غصب فدک
زن به مزدی چو وی نخواهی یافت
ربع مسکون ببیزی ار به الک
تا در آتش سکون سمندر راست
تا شنا می کند در آب اردک
دوستانش مقیم آتش دل
چون سمندر چه پیش و چه اندک
دشمنانش ز آبرو دلشاد
اردک آسا جدا جدا هر یک
تیز اعدا به سبلت احبابش
بیش یا کم چه بزرگ تا چه کوچک
الغرض چون بشیر فرخ پی
داد این مژده گفت بشری لک
غاصب الضیعه قد فنی و ردی
ناصب الشیعه قد فنی هوی و هلک
پی تاریخ او صفائی گفت
رفت آمیرزا علی بدرک
۱۲۷۶ق
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۵۳- شتافت قاضیک لعنتی به سوی درک
شتافت قاضیک لعنتی به سوی درک
ز عذب عیش خوش افتاد در عذاب الیم
صفائی از پی مه‌روزهٔ هلاکش گفت
ابوحنیفه این مرز رفت سوی جحیم
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۵۶- تاریخ وفات سید شجاع جندقی
چو سید شجاعم وداع جهان کرد
ز پیکر توان کرد و طاقت وداعم
رقم زد به تاریخ فوتش صفائی
به فردوس رو کرد سید شجاعم
۱۲۷۰ق
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۶۴- مفتی شفتی شقی شد به جهنم از جهان
مفتی شفتی شقی شد به جهنم از جهان
مرد و فزود مرگ او رونق شرع و رنگ دین
غاصب حق اولیاء رهزن منهج هدی
عار علی مرتضی، ننگ محمد امین
حجت جوق اشقیا، حاکی سمعه و ریا
قائد فرقه ی دغا، پیشرو سپاه کین
در ره اصل و فرع دین جای یقین عیان و سر
باب گشای و هم و ظن، آب فزای کفر و کین
چون به صفائی آمد این مژده ز مرز اصفهان
سال هلاک وی طلب کرد ز عقل دوربین
مصرع روز ماهه را گفت بگو بدون...
...به ...بچه ها ریش سفید ناصبین
۱۲۶۱ق
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۶۸- مولود پسر میرزا عبدالحسین
میرزا عبدالحسین آن مرد راد
زیور دل زیب دین و آذین زین
دوستش پیوسته در اعزاز و ناز
دشمنش همواره در آشوب و شین
نعمت دنیا و دین پنهان و فاش
حق فرا پیش آردش قرب الیدین
سوی اکلیل ار فروزد چشم هوش
در فزاید بر فروغ فرقدین
فضلش از شش سوی عالم گیر باد
تا فراگیرد فضای خافقین ...
سال مولودش صفائی برنگاشت
زانکه بود این نکته بر وی فرض عین
باد آن کودک الهی جاودان
نور چشم میرزا عبدالحسین
۱۳۱۳ق
صفایی جندقی : قطعات و ماده تاریخ‌ها
۷۲- مولود دختر میرزا سیدمحمد
منت ایزد را که محض مکرمت بی من و مزد
شد کرامت میرزا را دختری دلبند جان
از پی مولود وی کلک صفائی زد رقم
زهرهٔ زهرا ز برج آفتاب آمد عیان
۱۳۰۴ق