عبارات مورد جستجو در ۵۴۴۸ گوهر پیدا شد:
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۳۲
خائیدن آن لب که چشیدی شکرش
مالیدن دستی که کشیدی بسرش
نگذارد آنکه او به جان و جگرش
آب حیوان همی رسد از اثرش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۴۴
گر می‌کشدم غم تو هر دم مکش
هل تا بکشندم همه عالم تو مکش
آنرا که خود انداخته‌ای پای مزن
وانرا که تو زنده کرده‌ای هم تو مکش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۴۵
گر ناله کنم گوید یعقوب مباش
ور صبر کنم گوید ایوب مباش
اشکسته بخواهدم و چون سر بکشم
بر سر زندم که سر مکش چوب مباش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۹۴
حاشا که کند دل به دگر جا منزل
دور از دل من که گردد از عشق خجل
چشمم چو شکفت غیر آب تو نخورد
هم سرمهٔ دیده‌ای و هم قوت دل
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۲۳
از بهر تو گر جان بدهم خوش میرم
وز بندهٔ بندهٔ توام خوش میرم
دیوانهٔ آن دو زلف چون زنجیرم
مدهوش دو چشم جادوی کشمیرم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۲۵
از چشم تو سحر مطلق آموخته‌ام
وز عشق تو شمع روح‌افروخته‌ام
از حالت من چشم بدان دوخته باد
چون چشم برخسار تو در دوخته‌ام
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۳۲
از سوز غم تو آتش میطلبم
وز خاک در تو مفرشی میطلبم
از ناخوشی خویش به جان آمده‌ام
از حضرت تو وقت خوشی میطلبم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۳۶
از عشق تو گشتم ارغنون عالم
وز زخمهٔ تو فاش شده احوالم
ماننده چنگ شده همه اشکالم
هر پرده که می‌زنی مرا مینالم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۰
اسرار ز دست دادمی نتوانم
وانرا بسزا گشاد می نتوانم
چیزیست درونم که مرا خوش دارد
انگشت بر او نهادمی نتوانم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۶
امشب که حریف دلبر دلداریم
یارب که چها در دل و در سر داریم
یک لحظه گل از چمن همی افشانیم
یک دم به شکرستان شکر میکاریم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۵۱
امشب که همی رسد ز دلدار سلام
بر دیده و دل خواب حرامست حرام
ماند به سر زلف تو کز بوی خوشت
می‌آورد عطار ز بیم از در و بام
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۹۰
تا جان دارم بندهٔ مرجان توام
دل جمع از آن زلف پریشان توام
ای نای بنال مست افغان توام
وی چنگ خمش مشو که مهمان توام
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۰۳
تا میرود آن نگار ما میرانیم
پیمانه چو پر شود فرو گردانیم
چون بگذرد این سر که درین آب و گلست
در صبح وصال دولتش خندانیم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۱۸
در چنگ توام بتا در آن چنگ خوشم
گر جنگ کنی بکن در آن جنگ خوشم
ننگست ملامت به ره عشق تو را
من نام گرو کردم و با ننگ خوشم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۶۵
عشق تو گرفته آستین می‌کشدم
واندر پی یار راستین می‌کشدم
وانگه گوئی دراز تا چند کشی
با عشق بگو که همچنین می‌کشدم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۲۵
مردم رغم عشق دمی در من دم
تا زندهٔ جاوید شوم زان یکدم
گفتی که به وصل با تو همدم باشم
گو با که کجا شرم نداری همدم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۲۹
من بر سر کویت آستین گردانم
تو پنداری که من ترا میخوانم
نی نی رو رو که من ترا میدانم
خود رسم منست کاستین جنبانم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۵۱
من مهر تو بر تارک افلاک نهم
دست ستمت بر دل غمناک نهم
هر جا که تو بر روی زمین پای نهی
پنهان بروم دیده بر آن خاک نهم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۵۲
من نای توام از لب تو می‌نوشم
تا نخروشی هر آینه نخروشم
این لحظه که خامشم از آن خاموشم
تا نیشکرت بهر خسی نفروشم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۷۸
آمد دل من بهر نشانم گفتن
گفتا ز برای او چه دانم گفتن
گفتا که از آن دو چشم یک حرف بگوی
گفتا که دو چشم را چه تانم گفتن