عبارات مورد جستجو در ۹۹۳۹ گوهر پیدا شد:
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷
ای چرخ بر آتشم نهی همچو سپند
کز سفله طبیعتان کنی دفع گزند
ای سفله به ما مضایفه تا کی و چند
کز تست چراغ ما به بادی خرسند
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۶۱
امروز که باغ و راغ آراسته‌اند
وز نکهت گل دماغ آراسته‌اند
رشک سوسن ز لاله بیشم سوزد
کش سر تا پا ز داغ آراسته‌اند
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۷۱
این کج نظران به گلشنی رو نکنند
تا همچو گلش رخنه شش سو نکنند
آغوش مشام بر گلی نگشایند
کش چون گل آفتاب بی بو نکنند
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۷۶
شوخی که گلش بهار امید بود
با تنباکوش الفت جاوید بود
هم عارض خورشید بپوشد از ناز
ز آن ابر که خانه‌زاد خورشید بود
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۴
ای کرده سپهر در حریم تو رکوع
غم نیست اگر کوکب تو کرد رجوع
خورشید سپهر دولتی و خورشید
گر شام فرو رود کند صبح طلوع
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۸
آنم که بهار دارد از باغم ننگ
هم بوی گریزد از گل من هم رنگ
در بادیه‌ای آمده پایم بر سنگ
کآنجا نه شتاب راه دارد نه درنگ
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۵
امشب که ز باغ حسن صد گل چیدیم
یک دم به مراد خود چو گل خندیدیم
صد شکر که از پس هزاران شب غم
یک صبح نشاط و روز عشرت دیدیم
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۸
آن شوخ که ماه راست زو نور جبین
شد خانه آفتاب ازو خانه زین
تا هست بنای خانه زین هرگز
مهمان نشدستش آفتابی به ازین
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۳
به داغی بستم آیین طراوت لاله‌زاری را
به یک ساغر به سر بردم چو گل فصل بهاری را
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۵
گفتیم بشکفیم دو روزی در این چمن
دیدیم روی عالم و بد شد شگون ما
چون شعله پرتب است درون و برون ما
تبخاله می‌زند لب خنجر ز خون ما
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۹
به زیر خاک فصیحی به چشم گریان رفت
مزار اوست هر آنجا که چشمه‌ساری هست
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۶۱
نوبهارا به شمیم گل عیشم مفریب
که من این ناله زار از دل خرم دارم
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۶۲
خار ترم که تازه ز باغم دروده‌اند
محروم بوستانم و مردود آتشم
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۷۴
رنگ جسمانی‌ست بر سیمای ابر نوبهار
ورنه خون بایست بر خاک شهیدان ریختن
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۱
ای دل دو سه روزی بود این بستان‌ها
در باغ هنر چو بلبلان خوش بسرا
با گردن ظلم خصم داند چکند
بازوی عدالت علی اعلا
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۱۴
آتش ز تو در هستی نابود من است
وین جرم شفق اخگر و شب دود من است
آن شعله آتشم که خورشید فلک
گرم از تف آه آتش آلود من است
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۷۷
مه ساغر و آسمان خم باده ماست
خورشید سویدای دل ساده ماست
حکمت رهی روان آزاده ماست
نه صومعه وقف تار سجاده ماست
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۹۵
از دوریت ای تازه گل باغ مراد
چون غنچه چیده خنده ام رفته زیاد
گریان چو پیاله پرم در کف دست
نالان چوسبوی خالیم در ره باد
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۰
ای گابن جان که باد وصلت به نهاد
چون بوی گلم وقت سحر دادبه باد
زان دیده که اندران جمال تو گذشت
جای در اشک ماه و خورشید فتاد
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۳
ای خاک در تو آب حیوان وجود
ای داغ تو بر سرین یکران وجود
ابر ار زکف تو قطره گیرد فکند
در بطن صدف درر ز باران وجود