عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۰
گر جان داری بیا و جان باز آنجا
آن جای که بوده‌ای ز آغاز آنجا
یک نکته شنید جان از آنجا آمد
صد نکته شنید چون نشد باز آنجا
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲
گر عمر بشد عمر دگر داد خدا
گر عمر فنا نماند نک عمر بقا
عشق آب حیاتست در این آب درآ
هر قطره از این بحر حیاتست جدا
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۵
گویم که کیست روح‌افزا مرا
آنکس که بداد جان ز آغاز مرا
گه چشم مرا چو باز بر می‌بندد
گه بگشاید به صید چون باز مرا
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۶
گه می‌گفتم که من امیرم خود را
گه ناله‌کنان که من اسیرم خود را
آن رفت و از این پس نپذیرم خود را
بگرفتم این که من نگیرم خود را
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۷
لاحول ولا دور کند آن غم را
گر دیو رسد جان بنی آدم را
آن کز دم لاحول ولا غمگین شد
لا حول ولا فزون کند آن دم را
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۸
ما اطیب ما الذما احلانا
کنا مهجا ولم نکن ابدانا
این شأبنا کرامة مولانا
یعفو و یعیدنا کما ابدنا
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۰
من ذره و خورشید لقائی تو مرا
بیمار غمم عین دوائی تو مرا
بی‌بال و پراندر پی تو می‌پرم
من کاه شدم چو کهربائی تو مرا
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۱
منصور بدآن خواجه که در راه خدا
از پنبهٔ تن جامهٔ جان کرد جدا
منصور کجا گفت اناالحق می‌گفت
منصور کجا بود خدا بود خدا
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۲
مولای اناالتائب مما سلفا
هل تقبل عذر عاشق قد تلفا
این کان ندامتی صدودا و جفا
مولای عفی‌الله عفی‌الله عفا
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۷
یک طرفه عصاست موسی این رمه را
یک لقمه کند چو بفکند این همه را
نی سور گذارد او و نی ملحمه را
هر عقل نکرد فهم این زمزمه را
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۸
آن لقمه که در دهان نگنجد به طلب
وان علم که در نشان نگنجد به طلب
سریست میان دل مردان خدای
جبریل در آن میان نگنجد به طلب
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۰
از بانگ سرافیل دمیده است رباب
تا زنده و تازه کرده دلهای کباب
آن سوداها که غرقه گشتند و فنا
چون ماهیکان برآمدند از تک آب
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۱
امروز چو هر روز خرابیم خراب
مگشا در اندیشه و برگیر رباب
صدگونه نماز است و رکوعست و سجود
آنرا که جمال دوست باشد محراب
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۳
اندیشه مکن بکن تو خود را در خواب
کاندیشه ز روی مه حجابست حجاب
دل چون ماهست در دل اندیشه مدار
انداز تو اندیشه گری را در آب
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۴
اندیشه و غم را نبود هستی و تاب
آنجا که شرابست و ربابست و کباب
عیش ابدی نوش کنید ای اصحاب
چون سبزه و گل نهید لب بر لب آب
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۵
ای آنکه تو دیر آمده‌ای در کتاب
گر بشتابند کودکان تو مشتاب
گر مانده شدند قوم و از دست شدند
این دست تو است زود برگیر رباب
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۶
ای آنکه تو یوسف منی من یعقوب
ای آنکه تو صحت تنی من ایوب
من خود چه کسم ای همه را تو محبوب
من دست همی‌زنم تو پائی میکوب
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۹
ای ماه چنین شبی تو مهوار مخسب
در دور درآ چو چرخ دوار مخسب
بیداری ما چراغ عالم باشد
یک شب تو چراغ را نگهدار مخسب
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۳
بی‌جام در این دور شرابست شراب
بی‌دود در این سینه کبابست کباب
فریاد رباب عشق از زحمهٔ او است
زنهار مگو همین ربابست رباب
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۴
بی‌طاعت دین بهشت رحمان مطلب
بی‌خاتم حق ملک سلیمان مطلب
چون عاقبت کار اجل خواهد بود
آزار دل هیچ مسلمان مطلب