عبارات مورد جستجو در ۹۹۳۹ گوهر پیدا شد:
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹
از عشق بهار و بلبل و جام طرب
گل جان چمن بود که آمد بر لب
لب کن چو لب چمن کنون لعل سلب
جان چمن و جان چمانه بطلب
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰
آمد به چمن مرغ صراحی به شغب
جان تازه کن از مرغ صراحی به طرب
چون بینی هر دو مرغ را گل در لب
بنشین لب جوی و لب دلجوی طلب
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۲
از فیض خیالت چمن سینه شکفت
از دیدن رویت گل آئینه شکفت
چون صبح لب از خندهٔ جاوید نبست
هر گل که ز باغ دل بی‌کینه شکفت
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷
گردون حشمی ز پایهٔ زفعت اوست
دریا نمی از ترشح نعمت اوست
خورشید که داد چرخ بر سر جانش
پژمرده گلی ز گلشن قدرت اوست
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۶
در پیش رخ تو ماه را تاب کجاست
عشاق تو را به دیده در خواب کجاست
خورشید ز غیرتت چنین می‌گوید
کز آتش تو بسوختم آب کجاست
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۶
خاقانی را گلی به چنگ افتاده است
کز غالیه خالش جو سنگ افتاده است
زان گل دل او بنفشه رنگ افتاده است
چون قافیهٔ بنفشه تنگ افتاده است
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۷
در بخشش حسن آن رخ و زلفی که توراست
یک قسم فتادند چنان کایزد خواست
حسن تو بهار است و شب و روز آراست
قسم شب و روز در بهار آید راست
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۹
نور رخ تو طلسم خورشید شکست
خورشید ز شرم سایه از خلق گسست
رخ زرد و خجل گشت و به مغرب پیوست
پیرایه سیه کرد و به ماتم بنشست
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۸
آن گل که به رنگ طعنه در می کرده است
با عارض تو برابر کی کرده است
با روی تو روی گل ز خجلت در باغ
هم سرخ برآمده است و هم خوی کرده است
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۰
غار سپید است پناهی دهدت
وز بالش نقره تکیه‌گاهی دهدت
ده قطرهٔ سیماب بریزی در
نه ماه شود چارده ماهی دهدت
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۲
دیدی که نسیم نوبهاری بوزید
ما را ز بهار ما نسیمی نرسید
دردا که چو گل پردهٔ خلوت بدرید
آن گل‌رخ ما پرده نشینی بگزید
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۱
لعلت چو شکوفه عقد پروین دارد
روی تو چو لاله خال مشکین دارد
من در غم تو چو غنچه بندم زنار
تا نرگس تو چو خوشه زوبین دارد
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۸
زلف تو بنفشه ار غلامی فرمود
زین روی بنفشه حلقه درگوش نمود
در باغ بنفشه را شرف زان افزود
کو حلقه به گوش زلف تو خواهد بود
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۰
ای بت علم سیه ز شب صبح ربود
برخیز و می صبوحی اندر ده زود
بردار ز خواب نرگس خون‌آلود
برخیز که خفتنت بسی خواهد بود
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۵
چرخ استر توسن جل سبز اندر بر
خاقانی ازین توسن بد دست حذر
در ماه نو و ستارگانش منگر
کن حلقهٔ فرج اوست وین ساخت به زر
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۱
ای زلف بتم به شب سیاهی ده باز
وی شب شب وصل است دژم باش و دراز
ای ابر برآی و پرده بر ماه انداز
وی صبح کرم کن و میا زآن سو باز
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۲
ای ماه شب است پردهٔ وصل بساز
وی چرخ مدر پردهٔ خاقانی باز
ای شب در صبح‌دم همی دار فراز
ای صبح کلید روز در چاه انداز
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۴
ای گشته خجل ز آن رخ گلگون گل و شمع
وز رشک تو در سرشک و در خون گل و شمع
من در هوس آن رخ هم‌چون گل و شمع
گردیده چو سرد و گرم هم‌چون گل و شمع
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۵
از آتش عشق آب دهانم همه سال
در آب چو آتش به فغانم همه سال
بر خاک چو باد بی‌نشانم همه سال
بر باد چو خاک جان‌فشانم همه سال
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۶
بنمود بهار تازه رخسار ای دل
بر باد نهاده باده پیش آر ای دل
اکنون که گشاد چهره گلزار ای دل
ما و می گلرنگ و لب یار ای دل