عبارات مورد جستجو در ۱۳۷۸ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۳۴
ترسم که اگر در طلبش نشتابی
بر آتش حسرت دل خود را تابی
تا اینجایی ترک خوش آمد می کن
تا هرچ به آمده است آنجا یابی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۲۳
اسرار که سخت است سخن سست مگو
نی کم کن و آنک عقل واجُست مگو
دانستنی اش مرتبهٔ تُست بدان
ناگفتنی اش مصلحت تُست مگو
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۳۱
خود را چو دمی ز دهر خرّم یابی
از عُمر نصیب خویش آن دم یابی
زنهار که ضایع نکنی آن دم را
باشد که چنان دمی دگر کم یابی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۵۶
ای پیر به طبع تیز گامی تو هنوز
واندر طلب مراد و کامی تو هنوز
موی سر تو به عمر کمتر زتوَست
او پخت و سپید گشت و خامی تو هنوز
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۸۱
زین سان که مراست از تو در سینه سرور
می ترسم از آنک خواجه گردد مغرور
مغرور مشو که شاهد ما معنی است
نزدیک میا تا نکنی صورت دور
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۷
تا ظن نبری که خوی دد نیست مرا
یا آلت جنگ یک دو صد نیست مرا
بد زآن نکنم که بد کنم بد باشد
واین عادت بد که نیست بد نیست مرا
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۹۳
با صولت جمشید و فریدون شده گیر
با ثروت و با مال چو قارون شده گیر
با گونهٔ زر نگار و با سیمبَران
روزی دو سه بنشسته و بیرون شده گیر
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۹۴
از آتش حرص و آز تا چند نفیر
ای آب ز روی رفته پندی بپذیر
ای خوار چو خاک راه تا چند امیر
ای عمر به باد داده میری کم گیر
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۱۲۵
ای دل چه نشسته ای درین ویرانه
نزدیک آمد که پر شود پیمانه
امروز بکن چاره وگرنِه فردا
سودت نکند ندامت و افغانه
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۱۲۶
افسوس که عمر رفت بر بیهوده
هم لقمه حرام هم نفس آلوده
فرمودهٔ ناکرده پشیمانم کرد
هیهات زکرده های نافرموده
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۲۴
کاریت که از بهر خدا فرمایند
نیکی کن تا جمله تو را فرمایند
در خیر مشاورت مکن با دیوان
دیوان هرگز خیر کجا فرمایند
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۲۵
تا چند بری به بدگمانی گفتن
بد باشی اگر نیک ندانی گفتن
من گرچه بدم تا نبود در تو بدی
نه بد شنوی نه بد توانی گفتن
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۶۵
در عشق بسی زیر و زبرها باشد
مر عاشق را بسی خطرها باشد
پادار به هر دردسر از دست مرو
کاندر ره عشق دردسرها باشد
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۳۰
در عشق اگرت به دل درآید دیدن
معشوق تو را سهل نماید دیدن
زنهار به سایه اش قناعت می کن
جز سایه مپندار که شاید دیدن
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۶۴
در عشق نگر که قصد هستی نکنی
ناخورده می وصل تو مستی نکنی
گیرم که به ترک سر ندانی کردن
آخر کم از آنک تن پرستی نکنی
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۲۵
یا حاسب هل تعلم ماذا تَصنَع
ترجو و ترومُ ما لمثلک یُمنع
یکفیک هواهُ وصلهُ لا تطمع
من این الی این تادّب وَاقنع
اوحدالدین کرمانی : الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها
شمارهٔ ۲۷
ای خواجه یقین را به گمان می طلبی
وز نکتهٔ آن اگر نشان می طلبی
با قید طمع صید فراغت مطلب
برخیز ازین اگر تو آن می طلبی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها
شمارهٔ ۴۵
الورد یقول بعد ما کنت اناس
قد صرت من العجب مهانا واداس
العجب دعوا فاعتبروا یا جلّاس
طیبوا و تواضعوا و خلّوا الوسواس
اوحدالدین کرمانی : الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها
شمارهٔ ۹۳
آزار چو باز و آز چون بط منمای
چون بوم سوی سلامت طبع گرای
زآنند دراز عمر و فرخنده لقای
کازار نجست کرکس و آز همای
اوحدالدین کرمانی : الباب التاسع: فی السفر و الوداع
شمارهٔ ۱۵
درمان طلب از طبیب اگر رنجوری
در جهل بمردن نبود معذوری
بیکاری را نام نهی آزادی
نزدیک ترآ که سخت از ره دوری