عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۴۴
از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی؟
مهر زن بر لب گفتار که قرآن گردی
جگر خود مخور از حسرت گلزار خلیل
آتش خشم فروخور که گلستان گردی
باش واله که درین دایره بی سر و پا
می شوی مرکز اگر دیده حیران گردی
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۴۷
ز چهره تو چو خوشید نور می بارد
اگر تو در دل شبها ستاره بار شوی
به اعتبار جهان التفات اگر نکنی
به دیده همه کس ز اهل اعتبار شوی
اگر ز نعمت الوان به خون شوی قانع
چو نافه از نفس گرم مشکبار شوی
فریب وعده بی حاصلان مخور صائب
که همچو ساده دلان خرج انتظار شوی
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۵۴
محبت چون کند زورآزمایی
شکست آرد به قلب مومیایی
به رنگ و بو مناز ای گل که دارد
خزان در آستین دست حنایی
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۵۹
بهار می گذرد، سیر گلستانی کن
به آشیان چه فرو رفته ای، فغانی کن
مباد خیره شود آرزوی خام طمع
به وقت خواب گل بوسه را نشانی کن!
ترا به خلق، تماشاییان شناخته اند
برای گلشن خود فکر باغبانی کن
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۶۰
به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن
اگر ز سوختگانی صدا بلند مکن
مباد ز هر ندامت گزد زبان ترا
به تلخکامی عشاق نوشخند مکن
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۶۳
اول علاج ما به نگاه کشند کن
آنگاه غیر را هدف نوشخند کن
از صد یکی به سوز نهانی نمی رسد
ای کمتر از سپند، صدایی بلند کن
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۶۴
خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن
آیینه هست، بر نگه خود ستم مکن
عشق است و صد هزار غم عافیت گداز
تاب جفا نداری بر خود ستم مکن
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۷۸
اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو
برون نمی رود این باد نخوت از سر تو
ز سرکشی تو نبینی به زیر پا، ورنه
به لای نفی بنا کرده اند پیکر تو
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱
زشت رو چون سازد از خود دور خوی زشت را؟
لازم افتاده است خوی زشت، روی زشت را
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۱
کلید فتح بود از دل شکسته گدا را
در گشاده روزی است چشم بسته گدا را
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۴
نیست پروای کدورت دل بی کینه ما را
زنگ پیراهن تن می شود آیینه ما را
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۸
در کهنسالی ز نسیان شکوه، کفر نعمت است
هر چه از دل می برد یاد جوانی، رحمت است
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۹
بی دماغان را نرنجاندن به صحبت منت است
پیش عزلت دوستان تقصیر خدمت، خدمت است
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۴۰
نیست سوی حق به جز تسلیم راهی بنده را
جستجوی این گهر گم می کند جوینده را
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۴۶
نیل چشم زخم باشد زنگ کلفت سینه را
ناخن شیرست صیقل در نظر آیینه را
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۵۱
بر زبان حرف طلب هرگز نمی آریم ما
میهمان بی طلب را دوست می داریم ما
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۵۳
به همواری توان بردن سبق از همرهان اینجا
به خودداری توان افتاد پیش از کاروان اینجا
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۵۴
به احسان همتم می کرد قارون اهل دنیا را
اگر می بود ممکن خرج کردن دخل بی جا را!
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۵۶
ز بدگویان امان خواهی، ز غیبت پاک کن لب را
به از ترک گزیدن نیست افسون مارو عقرب را
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۶۵
ز نقصان گهر باشد گران خیزی بزرگان را
که خودداری میسر نیست گوهرهای غلطان را