عبارات مورد جستجو در ۴۰۶۰ گوهر پیدا شد:
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۵
پست افکندم غم تو ای سرو بلند
شادم که مرا غمت بدین روز افکند
داد من و بیداد تو آخر تا کی
عذر من و آزار تو آخر تا چند
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۹
تا طارم نه سپهر آراسته‌اند
تا باغ چهار طبع پیراسته‌اند
در خار فزوده و ز گل کاسته‌اند
چتوان کردن چو این چنین خواسته‌اند
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۶
دلدار دل مرا ز من باز افکند
وز زلف کمانم به سخن دور افکند
امروز که پی به چین زلفش بردم
برد از پس گوش خویشتن دور افکند
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۵
دی ما و می و عیش خوش و روی نگار
وامروز غم جدایی و فرقت یار
ای گردش ایام ترا هر دو یکیست
جان بر سر امروز نهم دی باز آر
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۰
ای ماه تمام برنیایی آخر
جانی که همی رخ ننمایی آخر
چون جان به لطافت و چو ماهی به جمال
جان من و ماه من کجایی آخر
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۶
ای چرخ نفور از جفای تو نفیر
وی بخت جوان فغان از این عالم پیر
ای عمر گریزان ز توام نیست گزیر
وی دست اجل ز دست غم دستم گیر
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۰
زین رنگ برآوردن بر فور فلک
خون شد دلم و نیافتم غور فلک
در جمله گزیر نیست از جور فلک
تا رخت برون نبردی از دور فلک
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۳
تاب رخ یار من نداری ای گل
جامه چه دری رنگ چه آری ای گل
سودت نکند تا که به خواری ای گل
از بار خجل فرو نیاری ای گل
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۶
نه در غم عشق یار یاری دارم
نه همنفسی نه غمگساری دارم
بس خسته نهان و آشکاری دارم
یارب چه شکسته بسته کاری دارم
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۴۲
ای ساخته گشته از تو کار دگران
من یار غم تو و تو یار دگران
من کرده کنار پر ز خون دیده
از بهر تو و تو در کنار دگران
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۸۷
پایی که مرا نزد تو بد راهنمای
دستی که بدان خواستمت من ز خدای
آن پای مرا چنین بیفکند از دست
وآن دست مرا چنین درآورد ز پای
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۲۵
گر من ز فلک شکایت کنمی
هرچ او کندی جمله حکایت کنمی
افسوس که دست من بدو می‌نرسد
ورنه شر او جمله کفایت کنمی
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۲۹
ای چرخ جز آیت بلا خوانی نی
بر کس قلمی ز عافیت رانی نی
چیزی ندهی که باز نستانی نی
ای کوژ کبود خود جز این دانی نی
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳۰
در ملک چنین که وسعتش می‌دانی
با شعر چنین که روز و شب می‌خوانی
آبم بشد از شکایت بی‌نانی
کو مجدالدین بوالحسن عمرانی
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳۶
رو رو که تو یار چو منی کم بینی
وین پس همه مرد جلد محکم بینی
من با تو وفا کردم از آن غم دیدم
با اهل جفا وفا کنی غم بینی
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹
دلدار مرا در غم و اندوه بکاست
یک روز برم به مهر ننشست و نخاست
گفتنم: مگر این عیب ز دل سختی اوست؟
چون میبینم جمله ز بدبختی ماست
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۳
ما را تو چنین ز دل بر آری نیکست
وانگه بدو زلف خود سپاری نیکست
زلفت که به فتنه سر بر آورد چنان
او را تو چنین فرو گذاری نیکست
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۲
دلدار چو در سینه دل نرم نداشت
آزرد مرا و هیچ آزرم نداشت
بی‌جرم ز من برید و در دشمن من
پیوست به مهر و ذره‌ای شرم نداشت
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۸
از نوش جهان نصیب من نیش آمد
تیر اجلم بر جگر ریش آمد
کوته سفری گزیده بودم، لیکن
ز آنجا سفری دراز در پیش آمد
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۱
ای کرده به خون دشمنان خارالعل
در گوش سپر کرده فرمان تو نعل
بر کوه و کمر برده به هنگام شکار
تیر تو توان از نمر و جان ازو عل