عبارات مورد جستجو در ۹۶۷۱ گوهر پیدا شد:
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱
ببندم شال و میپوشم قدک را
بنازم گردش چرخ و فلک را
بگردم آب دریاها سراسر
بشویم هر دو دست بی نمک را
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۵
یکی برزیگرک نالان درین دشت
به خون دیدگان آلاله می‌کشت
همی کشت و همی گفت ای دریغا
بباید کشت و هشت و رفت ازین دشت
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۶
خرم کوه و خرم صحرا خرم دشت
خرم آنانکه این آلالیان کشت
بسی هند و بسی شند و بسی یند
همان کوه و همان صحرا همان دشت
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۷
بهار آیو به صحرا و در و دشت
جوانی هم بهاری بود و بگذشت
سر قبر جوانان لاله رویه
دمی که گلرخان آیند به گلگشت
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۳۴
شوانم خواب در مرز گلان کرد
گلم واچید و خوابم را زیان کرد
باغبان دید که مو گل دوست دیرم
هزاران خار بر گل پاسبان کرد
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۴۳
چو آن نخلم که بارش خورده باشند
چو آن ویران که گنجش برده باشند
چو آن پیری همی نالم درین دشت
که رودان عزیزش مرده باشند
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۵۲
گلش در زیر سنبل سایه پرور
نهال قامتش نخلی است نوبر
ز عشق آن گل رعنا همه شب
چو بلبل ناله و افغان برآور
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۶۸
مو که سر در بیابانم شو و روز
سرشک از دیده بارانم شو و روز
نه تب دیرم نه جایم می کند درد
همی دونم که نالونم شو و روز
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۶۹
بی ته سر در بیابانم شو و روز
سرشک از دیده بارانم شو و روز
نه بیمارم که جایم میکری درد
همی دانم که نالانم شو و روز
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۳۳
قدح بر گیرم و سیر گلان شم
به طرف سبزه و آب روان شم
دو سه جامی زنم با شادکامی
وایم مست و به سیر لالیان شم
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۵۱
مو آن آزردهٔ بی خانمانم
مو آن محنت نصیب سخت جانم
مو آن سرگشته خارم در بیابون
که هر بادی وزد پیشش دوانم
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۵۲
فلک کی بشنود آه و فغانم
به هر گردش زند آتش به جانم
یک عمری بگذرانم با غم و درد
به کام دل نگردد آسمانم
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۶۲
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۶۹
بوره یکدم بنالیم و بسوجیم
از آنرویی که هر دو تیره روجیم
ته بلبل حاش لله مثل مو نی
نبو جز درد و غم یک عمر روجیم
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۷۷
گلی کشتم به این الوند دامان
آوش از دیده دادم صبح و شامان
چو روج آیو که بویش وا من آیو
برد بادش سر و سامان به سامان
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۱۳
نسیمی کز بن آن کاکل آیو
مرا خوشتر ز بوی سنبل آیو
چو شو گیرم خیالش را در آغوش
سحر از بسترم بوی گل آیو
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۱۴
سحرگان که بلبل بر گل آیو
به دامان اشک چشمم گل گل آیو
روم در پای گل افغان کنم سر
که هر سوته دلی در غلغل آیو
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۳۳
عزیزان موسم جوش بهاره
چمن پر سبزه صحرا لاله زاره
دمی فرصت غنیمت دان درین فصل
که دنیای دنی بی اعتباره
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۴۴
غمت در سینهٔ مو خانه دیره
چو جغدی جای در ویرانه دیره
فلک هم در دل تنگم نهد باز
هر آن انده که در انبانه دیره
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۶۳
دیم یک عندلیب خوشنوائی
که می‌نالید وقت صبحگاهی
به شاخ گلبنی با گل همی گفت
که یارا بی وفایی بی وفائی