عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۶
در راه خطیری که نشیب است و فراز
کورانه به پای خفتهٔ خویش مناز
تو مور ضعیف و صید معنی ست شگرف
مگشا پر پشّه را به جولانگه باز
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۸
از ظلمت هندِ سفله انگیز مترس
وز تیرگی شب ای سحرخیز مترس
هرگز باکی ز خصمی هند مدار
نامرد نیی، زحملهء حیز مترس
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۳
یک چند، دل از آز هراسان کردیم
جمعیت خویش را پریشان کردیم
دیدیم که مشکل است سامان هوس
دشواریها به ترک، آسان کردیم
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۷
زهرم به قدح دهی که می نوش مکن
در آتشم افکنی که هان جوش مکن
باری چو ز خون عاشقان می نوشی
این لخت کباب را فراموش مکن
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۸
از گنج، به مار صلح نتوان کردن
از باغ، به خار صلح نتوان کردن
در میکده ای که چرخ، دردی کش اوست
با رنج خمار صلح نتوان کردن
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۲
ای بستهٔ آب و گل، چه خواهی کردن؟
ز اخوان صفا خجل چه خواهی کردن؟
دندان به جگر، گر نفشارد دردی
بی درد! به کار دل چه خواهی کردن؟
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۳
معنی طلبی، بساط صورت ته کن
بگذار حزین فسانه، ساز ره کن
در مجلس حال، قال را ره نبود
دل می خواهی زبان خود کوته کن
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۷
پرسید ز یار خود، یکی از یاران
کی دوست بگو چگونه ای؟ گفت ای جان
فرسوده شد از خوردن نعمت دندان
لیک ازگله، یک روز نیاسود زبان
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۹
نه قصّهٔ سرسری، نه بازی ست سخن
خونین جگریّ و جانگدازیست سخن
مردانه قدم زن آنچنان کز شادی
نازد به خطابت که نیازی ست سخن
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۲
صوفی، اگرت هوای کشف است و یقین
بگذار حدیث نفس و بشنو ز حزین
از چلّه نشینی نشود کاری راست
پیوسته کمانِ کج بود چلّه نشین
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۴
حق ظاهر و خلق در حجاب افزودن
سرچشمهٔ خورشید به خاک اندودن
تو بی خبر از قصور و ادراک خودی
موجود، نهان نمی تواند بودن
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۴
ای صیت بزرگی به جهان افکنده
دین را به درم داده، شکم آکنده
فردا نبود یکی به معیارِ قبول
مقدارِ خدابنده و دنیابنده
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۶
تا چند حزین اسیر ماتم شده ای؟
با خلق زمانه از چه همدم شده ای؟
چون یار موافقی ندیدی، ز چه رو
در بند منافقان عالم شده ای؟
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۹
ای خامه بسی نکته سرایی کردی
از زلف سخن گره گشایی کردی
صاحب دردی اگر به دادت نرسد
عمری به عبث هرزه درایی کردی
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۰
چون باد صبا، سبک عنانی نکنی
با زاغ و زغن، هم آشیانی نکنی
ای سرمه، به خاک تا توان یکسان شد
زنهار، به دیده ها گرانی نکنی
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۳
تا چهره ز اشک ارغوانی نکنی
در محفل عیش، گل فشانی نکنی
هرگز چون شمع، جا به بزمت ندهند
گر با همه کس چرب زبانی نکنی
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۶
ای آنکه به لافگاه دعوی چستی
واندر طلب گوهر عرفان سستی
تا دریابی که در گره داری هیچ
کاش آنچه سپرده ای به خود، می جستی
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۸
در کعبه حزین ، امیر اسلام شوی
در دیر حریف باده و جام شوی
یا امّت عقل باش، یا بندهٔ عشق
حیف است درین میانه بدنام شوی
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۱
مهری به لب خود زن اگر مرد مهی
گر نیکی، اگر بدی، که خاموش بِهی
خاموش حزین که از کلید سخنت
جز قفل دهان، نمی گشاید گرهی
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۲
هر دم ز تو عمر می کَنَد بیخ و بنی
جز وعده به فردا نشناسی سخنی
دیروز تو را که هست فردا، امروز
بنگر که چه کرده ای که فردا نکنی