عبارات مورد جستجو در ۱۳۳ گوهر پیدا شد:
فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۴۳۳
تا قیامت خویشتن را از خرد بیگانه دید
گردش چشمی که امشب زاهد از پیمانه دید
تا ابد از ذوق مستی یاد هشیاری نکرد
جانب هر کس که چشم مست او مستانه دید
تا نمیسوزی تمامی کی تلافی میشود
این همه گرمی که امشب شمع از پروانه دید
چشم او بیگانه است اما نگاهش آشناست
آشنایی میتوان از مردم بیگانه دید
بادة شوق تو نه فیّاض را بیتاب داشت
هر که لب تر کرد ازین می خویش را دیوانه دید
گردش چشمی که امشب زاهد از پیمانه دید
تا ابد از ذوق مستی یاد هشیاری نکرد
جانب هر کس که چشم مست او مستانه دید
تا نمیسوزی تمامی کی تلافی میشود
این همه گرمی که امشب شمع از پروانه دید
چشم او بیگانه است اما نگاهش آشناست
آشنایی میتوان از مردم بیگانه دید
بادة شوق تو نه فیّاض را بیتاب داشت
هر که لب تر کرد ازین می خویش را دیوانه دید
فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۴۵۲
حرفم از فکر سر زلرفی پریشانست باز
دتر میان معنی و لفظم بیابانست باز
مایه میبندد دلم ز آشفتگیهای دماغ
در سر شوریدهام سودای سامانست باز
گشت شاخ غنچه هر یک تار مژگانم ز اشک
در بهار نالهام بلبل غزل خوانست باز
عندلیبان بر غزلهایم غزل خوانی کنند
دفترم از حرف رخساری گلستانست باز
مصرعم را گلرخان سر مشق رعنایی کنند
خامهام در وصف قدی سرو بستانست باز
شیون من گیسوی لیلی وشان را شانه شد
نالهام بر یاد زلفی کاکل افشانست باز
نارساییهای طالع سرگرانیهای یار
شکر غم اسباب حرمانم فراوانست باز
نالهام گویی به معراج اثر خواهد رسید
در شبستان اجابت خوش چراغانست باز
شوق در پرواز آوردست فیّاض مرا
ظاهرا در خاطرش میل صفاهانست باز
دتر میان معنی و لفظم بیابانست باز
مایه میبندد دلم ز آشفتگیهای دماغ
در سر شوریدهام سودای سامانست باز
گشت شاخ غنچه هر یک تار مژگانم ز اشک
در بهار نالهام بلبل غزل خوانست باز
عندلیبان بر غزلهایم غزل خوانی کنند
دفترم از حرف رخساری گلستانست باز
مصرعم را گلرخان سر مشق رعنایی کنند
خامهام در وصف قدی سرو بستانست باز
شیون من گیسوی لیلی وشان را شانه شد
نالهام بر یاد زلفی کاکل افشانست باز
نارساییهای طالع سرگرانیهای یار
شکر غم اسباب حرمانم فراوانست باز
نالهام گویی به معراج اثر خواهد رسید
در شبستان اجابت خوش چراغانست باز
شوق در پرواز آوردست فیّاض مرا
ظاهرا در خاطرش میل صفاهانست باز
لبیبی : ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی
شمارهٔ ۶ - به شاهد لغت پریسای، پری افسای، یعنی آنکه افسون خواند از برای تسخیر جن
سیدای نسفی : مسمطات
شمارهٔ ۶۰
در چمن امروز بلبل مست گفتار خود است
کبک در کهسارها پابند رفتار خود است
سرو مغرور قد و گل محو رخسار خود است
هر که را بینم در عالم گرفتار خود است
کار حق در طاق نسیان مانده در کار خود است
دل درون سینه ام در آتش غم در گرفت
ناله جانسوز من آفاق را در بر گرفت
چرخ نتواند مرا از زیر خاکستر گرفت
کیست از دوش کسی باری تواند بر گرفت
گر همه عیسی است در فکر خر و بار خود است
از شکست شیشه غم در خاطر پیمانه نیست
خانه فانوس را پروای صاحب خانه نیست
زندگانی آشنایان را به هم یارانه نیست
گریه شمع از برای ماتم پروانه نیست
صبح نزدیک است در فکر شب کار خود است
روزگاری شد که در ویرانهای هستم مقیم
می کنم پیوسته یاد از عهد یاران قدیم
این ندا آمد برون از خاک موسی کلیم
خضر آسودست از تعمیر دیوار یتیم
هر کسی را روی در تعمیر دیوار خود است
خانه بر دوشیم ما را حاجت دستار نیست
پیکر ما را لباس تازهای در کار نیست
سیدا ما را نظر بر دست دنیا دار نیست
چشم صایب چون صدف بر ابر گوهر بار نیست
زیر بار منت طبع گهر بار خود است
کبک در کهسارها پابند رفتار خود است
سرو مغرور قد و گل محو رخسار خود است
هر که را بینم در عالم گرفتار خود است
کار حق در طاق نسیان مانده در کار خود است
دل درون سینه ام در آتش غم در گرفت
ناله جانسوز من آفاق را در بر گرفت
چرخ نتواند مرا از زیر خاکستر گرفت
کیست از دوش کسی باری تواند بر گرفت
گر همه عیسی است در فکر خر و بار خود است
از شکست شیشه غم در خاطر پیمانه نیست
خانه فانوس را پروای صاحب خانه نیست
زندگانی آشنایان را به هم یارانه نیست
گریه شمع از برای ماتم پروانه نیست
صبح نزدیک است در فکر شب کار خود است
روزگاری شد که در ویرانهای هستم مقیم
می کنم پیوسته یاد از عهد یاران قدیم
این ندا آمد برون از خاک موسی کلیم
خضر آسودست از تعمیر دیوار یتیم
هر کسی را روی در تعمیر دیوار خود است
خانه بر دوشیم ما را حاجت دستار نیست
پیکر ما را لباس تازهای در کار نیست
سیدا ما را نظر بر دست دنیا دار نیست
چشم صایب چون صدف بر ابر گوهر بار نیست
زیر بار منت طبع گهر بار خود است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۷۹
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۲۴
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۶
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۹۶
امیر پازواری : دوبیتیها
شمارهٔ ۲۲۵
مهدی اخوان ثالث : آخر شاهنامه
جراحت
دیگر اکنون دیری و دوری ست
کاین پریشان مرد
این پریشان پریشانگرد
در پس زانوی حیرت مانده، خاموش است
سخت بیزار از دل و دست و زبان بودن
جمله تن، چون در دریا، چشم
پای تا سر، چون صدف، گوش است
لیک در ژرفای خاموشی
ناگهان بی اختیار از خویش میپرسد
کآن چه حالی بود؟
آنچه میدیدیم و میدیدند
بود خوابی، یا خیالی بود؟
خامش، ای آواز خوان! خامش
در کدامین پرده میگویی؟
وز کدامین شور یا بیداد؟
با کدامین دلنشین گلبانگ، میخواهی
این شکسته خاطر پژمرده را از غم کنی آزاد؟
چرکمرده صخرهای در سینه دارد او
که نشوید همت هیچ ابر و بارانش
پهنه ور دریای او خشکید
کی کند سیراب جود جویبارانش؟
با بهشتی مرده در دل،کو سر سیر بهارانش؟
خنده؟ اما خندهاش خمیازه را ماند
عقدهاش پیر است و پارینه
لیک دردش درد زخم تازه را ماند
گرچه دیگر دوری و دیری ست
که زبانش را ز دندانهاش
عاجگون ستوار زنجیری ست
لیکن از اقصای تاریک سکوتش، تلخ
بی که خواهد، یا که بتواند نخواهد، گاه
ناگهان از خویشتن پرسد
راستی را آن چه حالی بود؟
دوش یا دی، پار یا پیرار
چه شبی، روزی، چه سالی بود؟
راست بود آن رستم دستان
یا که سایهٔ دوک زالی بود؟
کاین پریشان مرد
این پریشان پریشانگرد
در پس زانوی حیرت مانده، خاموش است
سخت بیزار از دل و دست و زبان بودن
جمله تن، چون در دریا، چشم
پای تا سر، چون صدف، گوش است
لیک در ژرفای خاموشی
ناگهان بی اختیار از خویش میپرسد
کآن چه حالی بود؟
آنچه میدیدیم و میدیدند
بود خوابی، یا خیالی بود؟
خامش، ای آواز خوان! خامش
در کدامین پرده میگویی؟
وز کدامین شور یا بیداد؟
با کدامین دلنشین گلبانگ، میخواهی
این شکسته خاطر پژمرده را از غم کنی آزاد؟
چرکمرده صخرهای در سینه دارد او
که نشوید همت هیچ ابر و بارانش
پهنه ور دریای او خشکید
کی کند سیراب جود جویبارانش؟
با بهشتی مرده در دل،کو سر سیر بهارانش؟
خنده؟ اما خندهاش خمیازه را ماند
عقدهاش پیر است و پارینه
لیک دردش درد زخم تازه را ماند
گرچه دیگر دوری و دیری ست
که زبانش را ز دندانهاش
عاجگون ستوار زنجیری ست
لیکن از اقصای تاریک سکوتش، تلخ
بی که خواهد، یا که بتواند نخواهد، گاه
ناگهان از خویشتن پرسد
راستی را آن چه حالی بود؟
دوش یا دی، پار یا پیرار
چه شبی، روزی، چه سالی بود؟
راست بود آن رستم دستان
یا که سایهٔ دوک زالی بود؟
عبدالقهّار عاصی : دوبیتیها
دوبیتی شمارۀ ۱۱
خسرو گلسرخی : خسرو گلسرخی
دو گانه ...
پشتِ دستانت ،
کویری خفته جان در آب
لب ،
ترک خورده ز گرمای هجوم ظهر
جان ،
ز سردی چون زمستانی میان برف
لب ز جانش نَشأتی هرگز نمی گیرد .
جان کِرخ ،
لب ، دشمن ِ خاموش ...
حرف هایش
جنگل و روییدن رودست
خواب هایش
آفتابی مانده در یک صبح
لایه های خشک و تب دارش
مارسان ،
اِستاده بر پاهای بارانی که باریده
چشم در چشمان هر بادی که می آید ،
خیره گشته
خفته در نخوت
خود هراسان است
اما در کمین شب
مشت ها آکنده از ضربت
قدرتش جوبار و دریا نیست
حسرتش سیلابِ در شهر است
انتظارش پیر گشته
انتظار افتاده بر پلکش
خوابِ فردا را نمی بیند
او به این گرما و تب معتاد
جان او از ریشه در
مرداب ...
کویری خفته جان در آب
لب ،
ترک خورده ز گرمای هجوم ظهر
جان ،
ز سردی چون زمستانی میان برف
لب ز جانش نَشأتی هرگز نمی گیرد .
جان کِرخ ،
لب ، دشمن ِ خاموش ...
حرف هایش
جنگل و روییدن رودست
خواب هایش
آفتابی مانده در یک صبح
لایه های خشک و تب دارش
مارسان ،
اِستاده بر پاهای بارانی که باریده
چشم در چشمان هر بادی که می آید ،
خیره گشته
خفته در نخوت
خود هراسان است
اما در کمین شب
مشت ها آکنده از ضربت
قدرتش جوبار و دریا نیست
حسرتش سیلابِ در شهر است
انتظارش پیر گشته
انتظار افتاده بر پلکش
خوابِ فردا را نمی بیند
او به این گرما و تب معتاد
جان او از ریشه در
مرداب ...
نهج البلاغه : خطبه ها
در تفسیر آیه ألهاكم التکاثر
و من كلام له عليهالسلام قاله بعد تلاوته أَلْهٰاكُمُ اَلتَّكٰاثُرُ حَتّٰى زُرْتُمُ اَلْمَقٰابِرَ
يَا لَهُ مَرَاماً مَا أَبْعَدَهُ وَ زَوْراً مَا أَغْفَلَهُ وَ خَطَراً مَا أَفْظَعَهُ لَقَدِ اِسْتَخْلَوْا مِنْهُمْ أَيَّ مُدَّكِرٍ وَ تَنَاوَشُوهُمْ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ
أَ فَبِمَصَارِعِ آبَائِهِمْ يَفْخَرُونَ أَمْ بِعَدِيدِ اَلْهَلْكَى يَتَكَاثَرُونَ يَرْتَجِعُونَ مِنْهُمْ أَجْسَاداً خَوَتْ وَ حَرَكَاتٍ سَكَنَتْ
وَ لَأَنْ يَكُونُوا عِبَراً أَحَقُّ مِنْ أَنْ يَكُونُوا مُفْتَخَراً وَ لَأَنْ يَهْبِطُوا بِهِمْ جَنَابَ ذِلَّةٍ أَحْجَى مِنْ أَنْ يَقُومُوا بِهِمْ مَقَامَ عِزَّةٍ لَقَدْ نَظَرُوا إِلَيْهِمْ بِأَبْصَارِ اَلْعَشْوَةِ وَ ضَرَبُوا مِنْهُمْ فِي غَمْرَةِ جَهَالَةٍ
وَ لَوِ اِسْتَنْطَقُوا عَنْهُمْ عَرَصَاتِ تِلْكَ اَلدِّيَارِ اَلْخَاوِيَةِ وَ اَلرُّبُوعِ اَلْخَالِيَةِ لَقَالَتْ ذَهَبُوا فِي اَلْأَرْضِ ضُلاَّلاً وَ ذَهَبْتُمْ فِي أَعْقَابِهِمْ جُهَّالاً
تَطَئُونَ فِي هَامِهِمْ وَ تَسْتَنْبِتُونَ فِي أَجْسَادِهِمْ وَ تَرْتَعُونَ فِيمَا لَفَظُوا وَ تَسْكُنُونَ فِيمَا خَرَّبُوا وَ إِنَّمَا اَلْأَيَّامُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ بَوَاكٍ وَ نَوَائِحُ عَلَيْكُمْ
أُولَئِكُمْ سَلَفُ غَايَتِكُمْ وَ فُرَّاطُ مَنَاهِلِكُمْ اَلَّذِينَ كَانَتْ لَهُمْ مَقَاوِمُ اَلْعِزِّ وَ حَلَبَاتُ اَلْفَخْرِ مُلُوكاً وَ سُوَقاً سَلَكُوا فِي بُطُونِ اَلْبَرْزَخِ سَبِيلاً سُلِّطَتِ اَلْأَرْضُ عَلَيْهِمْ فِيهِ فَأَكَلَتْ مِنْ لُحُومِهِمْ وَ شَرِبَتْ مِنْ دِمَائِهِمْ
فَأَصْبَحُوا فِي فَجَوَاتِ قُبُورِهِمْ جَمَاداً لاَ يَنْمُونَ وَ ضِمَاراً لاَ يُوجَدُونَ
لاَ يُفْزِعُهُمْ وُرُودُ اَلْأَهْوَالِ وَ لاَ يَحْزُنُهُمْ تَنَكُّرُ اَلْأَحْوَالِ وَ لاَ يَحْفِلُونَ بِالرَّوَاجِفِ وَ لاَ يَأْذَنُونَ لِلْقَوَاصِفِ غُيَّباً لاَ يُنْتَظَرُونَ وَ شُهُوداً لاَ يَحْضُرُونَ وَ إِنَّمَا كَانُوا جَمِيعاً فَتَشَتَّتُوا وَ آلاَفاً فَافْتَرَقُوا
وَ مَا عَنْ طُولِ عَهْدِهِمْ وَ لاَ بُعْدِ مَحَلِّهِمْ عَمِيَتْ أَخْبَارُهُمْ وَ صَمَّتْ دِيَارُهُمْ وَ لَكِنَّهُمْ سُقُوا كَأْساً بَدَّلَتْهُمْ بِالنُّطْقِ خَرَساً وَ بِالسَّمْعِ صَمَماً وَ بِالْحَرَكَاتِ سُكُوناً فَكَأَنَّهُمْ فِي اِرْتِجَالِ اَلصِّفَةِ صَرْعَى سُبَاتٍ
جِيرَانٌ لاَ يَتَأَنَّسُونَ وَ أَحِبَّاءُ لاَ يَتَزَاوَرُونَ بَلِيَتْ بَيْنَهُمْ عُرَا اَلتَّعَارُفِ وَ اِنْقَطَعَتْ مِنْهُمْ أَسْبَابُ اَلْإِخَاءِ
فَكُلُّهُمْ وَحِيدٌ وَ هُمْ جَمِيعٌ وَ بِجَانِبِ اَلْهَجْرِ وَ هُمْ أَخِلاَّءُ لاَ يَتَعَارَفُونَ لِلَيْلٍ صَبَاحاً وَ لاَ لِنَهَارٍ مَسَاءً أَيُّ اَلْجَدِيدَيْنِ ظَعَنُوا فِيهِ كَانَ عَلَيْهِمْ سَرْمَداً
شَاهَدُوا مِنْ أَخْطَارِ دَارِهِمْ أَفْظَعَ مِمَّا خَافُوا وَ رَأَوْا مِنْ آيَاتِهَا أَعْظَمَ مِمَّا قَدَّرُوا فَكِلْتَا اَلْغَايَتَيْنِ مُدَّتْ لَهُمْ إِلَى مَبَاءَةٍ فَاتَتْ مَبَالِغَ اَلْخَوْفِ وَ اَلرَّجَاءِ فَلَوْ كَانُوا يَنْطِقُونَ بِهَا لَعَيُّوا بِصِفَةِ مَا شَاهَدُوا وَ مَا عَايَنُوا
وَ لَئِنْ عَمِيَتْ آثَارُهُمْ وَ اِنْقَطَعَتْ أَخْبَارُهُمْ لَقَدْ رَجَعَتْ فِيهِمْ أَبْصَارُ اَلْعِبَرِ وَ سَمِعَتْ عَنْهُمْ آذَانُ اَلْعُقُولِ وَ تَكَلَّمُوا مِنْ غَيْرِ جِهَاتِ اَلنُّطْقِ فَقَالُوا كَلَحَتِ اَلْوُجُوهُ اَلنَّوَاضِرُ وَ خَوَتِ اَلْأَجْسَامُ اَلنَّوَاعِمُ
وَ لَبِسْنَا أَهْدَامَ اَلْبِلَى وَ تَكَاءَدَنَا ضِيقُ اَلْمَضْجَعِ وَ تَوَارَثْنَا اَلْوَحْشَةَ
وَ تَهَكَّمَتْ عَلَيْنَا اَلرُّبُوعُ اَلصُّمُوتُ فَانْمَحَتْ مَحَاسِنُ أَجْسَادِنَا وَ تَنَكَّرَتْ مَعَارِفُ صُوَرِنَا وَ طَالَتْ فِي مَسَاكِنِ اَلْوَحْشَةِ إِقَامَتُنَا وَ لَمْ نَجِدْ مِنْ كَرْبٍ فَرَجاً وَ لاَ مِنْ ضِيقٍ مُتَّسَعاً
فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ بِعَقْلِكَ أَوْ كُشِفَ عَنْهُمْ مَحْجُوبُ اَلْغِطَاءِ لَكَ وَ قَدِ اِرْتَسَخَتْ أَسْمَاعُهُمْ بِالْهَوَامِّ فَاسْتَكَّتْ وَ اِكْتَحَلَتْ أَبْصَارُهُمْ بِالتُّرَاب فَخَسَفَتْ
وَ تَقَطَّعَتِ اَلْأَلْسِنَةُ فِي أَفْوَاهِهِمْ بَعْدَ ذَلاَقَتِهَا وَ هَمَدَتِ اَلْقُلُوبُ فِي صُدُورِهِمْ بَعْدَ يَقَظَتِهَا وَ عَاثَ فِي كُلِّ جَارِحَةٍ مِنْهُمْ جَدِيدُ بِلًى سَمَّجَهَا وَ سَهَّلَ طُرُقَ اَلْآفَةِ إِلَيْهَا مُسْتَسْلِمَاتٍ فَلاَ أَيْدٍ تَدْفَعُ وَ لاَ قُلُوبٌ تَجْزَعُ
لَرَأَيْتَ أَشْجَانَ قُلُوبٍ وَ أَقْذَاءَ عُيُونٍ لَهُمْ فِي كُلِّ فَظَاعَةٍ صِفَةُ حَالٍ لاَ تَنْتَقِلُ وَ غَمْرَةٌ لاَ تَنْجَلِي
فَكَمْ أَكَلَتِ اَلْأَرْضُ مِنْ عَزِيزِ جَسَدٍ وَ أَنِيقِ لَوْنٍ كَانَ فِي اَلدُّنْيَا غَذِيَّ تَرَفٍ وَ رَبِيبَ شَرَفٍ يَتَعَلَّلُ بِالسُّرُورِ فِي سَاعَةِ حُزْنِهِ وَ يَفْزَعُ إِلَى اَلسَّلْوَةِ إِنْ مُصِيبَةٌ نَزَلَتْ بِهِ ضَنّاً بِغَضَارَةِ عَيْشِهِ وَ شَحَاحَةً بِلَهْوِهِ وَ لَعِبِهِ
فَبَيْنَا هُوَ يَضْحَكُ إِلَى اَلدُّنْيَا وَ تَضْحَكُ إِلَيْهِ فِي ظِلِّ عَيْشٍ غَفُولٍ إِذْ وَطِئَ اَلدَّهْرُ بِهِ حَسَكَهُ وَ نَقَضَتِ اَلْأَيَّامُ قُوَاهُ
وَ نَظَرَتْ إِلَيْهِ اَلْحُتُوفُ مِنْ كَثَبٍ فَخَالَطَهُ بَثٌّ لاَ يَعْرِفُهُ وَ نَجِيُّ هَمٍّ مَا كَانَ يَجِدُهُ وَ تَوَلَّدَتْ فِيهِ فَتَرَاتُ عِلَلٍ آنَسَ مَا كَانَ بِصِحَّتِهِ
فَفَزِعَ إِلَى مَا كَانَ عَوَّدَهُ اَلْأَطِبَّاءُ مِنْ تَسْكِينِ اَلْحَارِّ بِالْقَارِّ وَ تَحْرِيكِ اَلْبَارِدِ بِالْحَارِّ فَلَمْ يُطْفِئْ بِبَارِدٍ إِلاَّ ثَوَّرَ حَرَارَةً وَ لاَ حَرَّكَ بِحَارٍّ إِلاَّ هَيَّجَ بُرُودَةً وَ لاَ اِعْتَدَلَ بِمُمَازِجٍ لِتِلْكَ اَلطَّبَائِعِ إِلاَّ أَمَدَّ مِنْهَا كُلَّ ذَاتِ دَاءٍ
حَتَّى فَتَرَ مُعَلِّلُهُ وَ ذَهَلَ مُمَرِّضُهُ وَ تَعَايَا أَهْلُهُ بِصِفَةِ دَائِهِ وَ خَرِسُوا عَنْ جَوَابِ اَلسَّاِئِلينَ عَنْهُ وَ تَنَازَعُوا دُونَهُ شَجِيَّ خَبَرٍ يَكْتُمُونَهُ
فَقَائِلٌ يَقُولُ هُوَ لِمَا بِهِ وَ مُمَنٍّ لَهُمْ إِيَابَ عَافِيَتِهِ وَ مُصَبِّرٌ لَهُمْ عَلَى فَقْدِهِ يُذَكِّرُهُمْ أُسَى اَلْمَاضِينَ مِنْ قَبْلِهِ
فَبَيْنَا هُوَ كَذَلِكَ عَلَى جَنَاحٍ مِنْ فِرَاقِ اَلدُّنْيَا وَ تَرْكِ اَلْأَحِبَّةِ إِذْ عَرَضَ لَهُ عَارِضٌ مِنْ غُصَصِهِ فَتَحَيَّرَتْ نَوَافِذُ فِطْنَتِهِ وَ يَبِسَتْ رُطُوبَةُ لِسَانِهِ
فَكَمْ مِنْ مُهِمٍّ مِنْ جَوَابِهِ عَرَفَهُ فَعَيَّ عَنْ رَدِّهِ وَ دُعَاءٍ مُؤْلِمٍ بِقَلْبِهِ سَمِعَهُ فَتَصَامَّ عَنْهُ مِنْ كَبِيرٍ كَانَ يُعَظِّمُهُ أَوْ صَغِيرٍ كَانَ يَرْحَمُهُ
وَ إِنَّ لِلْمَوْتِ لَغَمَرَاتٍ هِيَ أَفْظَعُ مِنْ أَنْ تُسْتَغْرَقَ بِصِفَةٍ أَوْ تَعْتَدِلَ عَلَى عُقُولِ أَهْلِ اَلدُّنْيَا
يَا لَهُ مَرَاماً مَا أَبْعَدَهُ وَ زَوْراً مَا أَغْفَلَهُ وَ خَطَراً مَا أَفْظَعَهُ لَقَدِ اِسْتَخْلَوْا مِنْهُمْ أَيَّ مُدَّكِرٍ وَ تَنَاوَشُوهُمْ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ
أَ فَبِمَصَارِعِ آبَائِهِمْ يَفْخَرُونَ أَمْ بِعَدِيدِ اَلْهَلْكَى يَتَكَاثَرُونَ يَرْتَجِعُونَ مِنْهُمْ أَجْسَاداً خَوَتْ وَ حَرَكَاتٍ سَكَنَتْ
وَ لَأَنْ يَكُونُوا عِبَراً أَحَقُّ مِنْ أَنْ يَكُونُوا مُفْتَخَراً وَ لَأَنْ يَهْبِطُوا بِهِمْ جَنَابَ ذِلَّةٍ أَحْجَى مِنْ أَنْ يَقُومُوا بِهِمْ مَقَامَ عِزَّةٍ لَقَدْ نَظَرُوا إِلَيْهِمْ بِأَبْصَارِ اَلْعَشْوَةِ وَ ضَرَبُوا مِنْهُمْ فِي غَمْرَةِ جَهَالَةٍ
وَ لَوِ اِسْتَنْطَقُوا عَنْهُمْ عَرَصَاتِ تِلْكَ اَلدِّيَارِ اَلْخَاوِيَةِ وَ اَلرُّبُوعِ اَلْخَالِيَةِ لَقَالَتْ ذَهَبُوا فِي اَلْأَرْضِ ضُلاَّلاً وَ ذَهَبْتُمْ فِي أَعْقَابِهِمْ جُهَّالاً
تَطَئُونَ فِي هَامِهِمْ وَ تَسْتَنْبِتُونَ فِي أَجْسَادِهِمْ وَ تَرْتَعُونَ فِيمَا لَفَظُوا وَ تَسْكُنُونَ فِيمَا خَرَّبُوا وَ إِنَّمَا اَلْأَيَّامُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ بَوَاكٍ وَ نَوَائِحُ عَلَيْكُمْ
أُولَئِكُمْ سَلَفُ غَايَتِكُمْ وَ فُرَّاطُ مَنَاهِلِكُمْ اَلَّذِينَ كَانَتْ لَهُمْ مَقَاوِمُ اَلْعِزِّ وَ حَلَبَاتُ اَلْفَخْرِ مُلُوكاً وَ سُوَقاً سَلَكُوا فِي بُطُونِ اَلْبَرْزَخِ سَبِيلاً سُلِّطَتِ اَلْأَرْضُ عَلَيْهِمْ فِيهِ فَأَكَلَتْ مِنْ لُحُومِهِمْ وَ شَرِبَتْ مِنْ دِمَائِهِمْ
فَأَصْبَحُوا فِي فَجَوَاتِ قُبُورِهِمْ جَمَاداً لاَ يَنْمُونَ وَ ضِمَاراً لاَ يُوجَدُونَ
لاَ يُفْزِعُهُمْ وُرُودُ اَلْأَهْوَالِ وَ لاَ يَحْزُنُهُمْ تَنَكُّرُ اَلْأَحْوَالِ وَ لاَ يَحْفِلُونَ بِالرَّوَاجِفِ وَ لاَ يَأْذَنُونَ لِلْقَوَاصِفِ غُيَّباً لاَ يُنْتَظَرُونَ وَ شُهُوداً لاَ يَحْضُرُونَ وَ إِنَّمَا كَانُوا جَمِيعاً فَتَشَتَّتُوا وَ آلاَفاً فَافْتَرَقُوا
وَ مَا عَنْ طُولِ عَهْدِهِمْ وَ لاَ بُعْدِ مَحَلِّهِمْ عَمِيَتْ أَخْبَارُهُمْ وَ صَمَّتْ دِيَارُهُمْ وَ لَكِنَّهُمْ سُقُوا كَأْساً بَدَّلَتْهُمْ بِالنُّطْقِ خَرَساً وَ بِالسَّمْعِ صَمَماً وَ بِالْحَرَكَاتِ سُكُوناً فَكَأَنَّهُمْ فِي اِرْتِجَالِ اَلصِّفَةِ صَرْعَى سُبَاتٍ
جِيرَانٌ لاَ يَتَأَنَّسُونَ وَ أَحِبَّاءُ لاَ يَتَزَاوَرُونَ بَلِيَتْ بَيْنَهُمْ عُرَا اَلتَّعَارُفِ وَ اِنْقَطَعَتْ مِنْهُمْ أَسْبَابُ اَلْإِخَاءِ
فَكُلُّهُمْ وَحِيدٌ وَ هُمْ جَمِيعٌ وَ بِجَانِبِ اَلْهَجْرِ وَ هُمْ أَخِلاَّءُ لاَ يَتَعَارَفُونَ لِلَيْلٍ صَبَاحاً وَ لاَ لِنَهَارٍ مَسَاءً أَيُّ اَلْجَدِيدَيْنِ ظَعَنُوا فِيهِ كَانَ عَلَيْهِمْ سَرْمَداً
شَاهَدُوا مِنْ أَخْطَارِ دَارِهِمْ أَفْظَعَ مِمَّا خَافُوا وَ رَأَوْا مِنْ آيَاتِهَا أَعْظَمَ مِمَّا قَدَّرُوا فَكِلْتَا اَلْغَايَتَيْنِ مُدَّتْ لَهُمْ إِلَى مَبَاءَةٍ فَاتَتْ مَبَالِغَ اَلْخَوْفِ وَ اَلرَّجَاءِ فَلَوْ كَانُوا يَنْطِقُونَ بِهَا لَعَيُّوا بِصِفَةِ مَا شَاهَدُوا وَ مَا عَايَنُوا
وَ لَئِنْ عَمِيَتْ آثَارُهُمْ وَ اِنْقَطَعَتْ أَخْبَارُهُمْ لَقَدْ رَجَعَتْ فِيهِمْ أَبْصَارُ اَلْعِبَرِ وَ سَمِعَتْ عَنْهُمْ آذَانُ اَلْعُقُولِ وَ تَكَلَّمُوا مِنْ غَيْرِ جِهَاتِ اَلنُّطْقِ فَقَالُوا كَلَحَتِ اَلْوُجُوهُ اَلنَّوَاضِرُ وَ خَوَتِ اَلْأَجْسَامُ اَلنَّوَاعِمُ
وَ لَبِسْنَا أَهْدَامَ اَلْبِلَى وَ تَكَاءَدَنَا ضِيقُ اَلْمَضْجَعِ وَ تَوَارَثْنَا اَلْوَحْشَةَ
وَ تَهَكَّمَتْ عَلَيْنَا اَلرُّبُوعُ اَلصُّمُوتُ فَانْمَحَتْ مَحَاسِنُ أَجْسَادِنَا وَ تَنَكَّرَتْ مَعَارِفُ صُوَرِنَا وَ طَالَتْ فِي مَسَاكِنِ اَلْوَحْشَةِ إِقَامَتُنَا وَ لَمْ نَجِدْ مِنْ كَرْبٍ فَرَجاً وَ لاَ مِنْ ضِيقٍ مُتَّسَعاً
فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ بِعَقْلِكَ أَوْ كُشِفَ عَنْهُمْ مَحْجُوبُ اَلْغِطَاءِ لَكَ وَ قَدِ اِرْتَسَخَتْ أَسْمَاعُهُمْ بِالْهَوَامِّ فَاسْتَكَّتْ وَ اِكْتَحَلَتْ أَبْصَارُهُمْ بِالتُّرَاب فَخَسَفَتْ
وَ تَقَطَّعَتِ اَلْأَلْسِنَةُ فِي أَفْوَاهِهِمْ بَعْدَ ذَلاَقَتِهَا وَ هَمَدَتِ اَلْقُلُوبُ فِي صُدُورِهِمْ بَعْدَ يَقَظَتِهَا وَ عَاثَ فِي كُلِّ جَارِحَةٍ مِنْهُمْ جَدِيدُ بِلًى سَمَّجَهَا وَ سَهَّلَ طُرُقَ اَلْآفَةِ إِلَيْهَا مُسْتَسْلِمَاتٍ فَلاَ أَيْدٍ تَدْفَعُ وَ لاَ قُلُوبٌ تَجْزَعُ
لَرَأَيْتَ أَشْجَانَ قُلُوبٍ وَ أَقْذَاءَ عُيُونٍ لَهُمْ فِي كُلِّ فَظَاعَةٍ صِفَةُ حَالٍ لاَ تَنْتَقِلُ وَ غَمْرَةٌ لاَ تَنْجَلِي
فَكَمْ أَكَلَتِ اَلْأَرْضُ مِنْ عَزِيزِ جَسَدٍ وَ أَنِيقِ لَوْنٍ كَانَ فِي اَلدُّنْيَا غَذِيَّ تَرَفٍ وَ رَبِيبَ شَرَفٍ يَتَعَلَّلُ بِالسُّرُورِ فِي سَاعَةِ حُزْنِهِ وَ يَفْزَعُ إِلَى اَلسَّلْوَةِ إِنْ مُصِيبَةٌ نَزَلَتْ بِهِ ضَنّاً بِغَضَارَةِ عَيْشِهِ وَ شَحَاحَةً بِلَهْوِهِ وَ لَعِبِهِ
فَبَيْنَا هُوَ يَضْحَكُ إِلَى اَلدُّنْيَا وَ تَضْحَكُ إِلَيْهِ فِي ظِلِّ عَيْشٍ غَفُولٍ إِذْ وَطِئَ اَلدَّهْرُ بِهِ حَسَكَهُ وَ نَقَضَتِ اَلْأَيَّامُ قُوَاهُ
وَ نَظَرَتْ إِلَيْهِ اَلْحُتُوفُ مِنْ كَثَبٍ فَخَالَطَهُ بَثٌّ لاَ يَعْرِفُهُ وَ نَجِيُّ هَمٍّ مَا كَانَ يَجِدُهُ وَ تَوَلَّدَتْ فِيهِ فَتَرَاتُ عِلَلٍ آنَسَ مَا كَانَ بِصِحَّتِهِ
فَفَزِعَ إِلَى مَا كَانَ عَوَّدَهُ اَلْأَطِبَّاءُ مِنْ تَسْكِينِ اَلْحَارِّ بِالْقَارِّ وَ تَحْرِيكِ اَلْبَارِدِ بِالْحَارِّ فَلَمْ يُطْفِئْ بِبَارِدٍ إِلاَّ ثَوَّرَ حَرَارَةً وَ لاَ حَرَّكَ بِحَارٍّ إِلاَّ هَيَّجَ بُرُودَةً وَ لاَ اِعْتَدَلَ بِمُمَازِجٍ لِتِلْكَ اَلطَّبَائِعِ إِلاَّ أَمَدَّ مِنْهَا كُلَّ ذَاتِ دَاءٍ
حَتَّى فَتَرَ مُعَلِّلُهُ وَ ذَهَلَ مُمَرِّضُهُ وَ تَعَايَا أَهْلُهُ بِصِفَةِ دَائِهِ وَ خَرِسُوا عَنْ جَوَابِ اَلسَّاِئِلينَ عَنْهُ وَ تَنَازَعُوا دُونَهُ شَجِيَّ خَبَرٍ يَكْتُمُونَهُ
فَقَائِلٌ يَقُولُ هُوَ لِمَا بِهِ وَ مُمَنٍّ لَهُمْ إِيَابَ عَافِيَتِهِ وَ مُصَبِّرٌ لَهُمْ عَلَى فَقْدِهِ يُذَكِّرُهُمْ أُسَى اَلْمَاضِينَ مِنْ قَبْلِهِ
فَبَيْنَا هُوَ كَذَلِكَ عَلَى جَنَاحٍ مِنْ فِرَاقِ اَلدُّنْيَا وَ تَرْكِ اَلْأَحِبَّةِ إِذْ عَرَضَ لَهُ عَارِضٌ مِنْ غُصَصِهِ فَتَحَيَّرَتْ نَوَافِذُ فِطْنَتِهِ وَ يَبِسَتْ رُطُوبَةُ لِسَانِهِ
فَكَمْ مِنْ مُهِمٍّ مِنْ جَوَابِهِ عَرَفَهُ فَعَيَّ عَنْ رَدِّهِ وَ دُعَاءٍ مُؤْلِمٍ بِقَلْبِهِ سَمِعَهُ فَتَصَامَّ عَنْهُ مِنْ كَبِيرٍ كَانَ يُعَظِّمُهُ أَوْ صَغِيرٍ كَانَ يَرْحَمُهُ
وَ إِنَّ لِلْمَوْتِ لَغَمَرَاتٍ هِيَ أَفْظَعُ مِنْ أَنْ تُسْتَغْرَقَ بِصِفَةٍ أَوْ تَعْتَدِلَ عَلَى عُقُولِ أَهْلِ اَلدُّنْيَا