عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۶۳
رخ پاکتر از ضمیر صادق داری
زلفین سیه چون دل فاسق داری
بر خویشتنم بدین دو عاشق داری
مؤمن سخن و وفا منافق داری
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۶۴
گر زلف تو سال و ماه لرزان بودی
عنبر ببها همیشه ارزان بودی
ور نه رخ تو بزلف پنهان بودی
روز و شب ازو بنور یکسان بودی
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۶۶
ای کاش من آن دو زلف عنبر برمی
تا بر رخ او زمان زمان بگذرمی
ای کاش من آن دو لعل چون شکرمی
تا از دهن نوش تو می بر خورمی
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۶۸
بر لاله ز مشگ زلف را گاه زدی
وز شب دو هزار حلقه بر ماه زدی
بر غالیه ای ماه رهی راه زدی
وین راه بدان دو زلف کوتاه زدی
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۷۰
بر شست دو زلف حلقه بست آوردی
تا چون ماهی دلم بشست آوردی
اینوقت می از کجا بدست آوردی
بی باده همش ز غمزه مست آوردی
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۷۱
بر زلف مگر تهمت ناحق داری
زیرا که بر آتشش معلق داری
گر ماه بغالیه مطوق داری
چون رنگ لبان می مروق داری
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۷۲
اندر شکن زلف مرا بشکستی
وندر بندش دل مرا دربستی
گوئی که رسول نزد من چفرستی
دل باز فرست کز رسولم رستی
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۷۴
فریاد کنم زان سر زلف تو بسی
کو کرد جهان بر دل من چون قفسی
................................
................................
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۷۵
ای رخ نه رخی ، که لالۀ سیرابی
ای لب نه لبی ، بنوش در عنابی
ای غمزه بجادوئی مگر قصابی
تو غمزه نه ای که نرگس پر خوابی
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۷۷
از حور بتی چون تو نزاید پسری
چون سنگ دلی داری و گون سیم بری ؟
آمد دو لب ترا ز شکر نفری
کز هر سخنی همی فشاند شکری
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۲
من ز تیم تو بتیمار گرفتار شدم
تو بتیمار مهل ، باز به تیم آر مرا
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۱۲
ای رخ رخشان جانان زیر آن زلف بتاب
لالۀ سنبل حجابی یا مه عنبر نقاب
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۱۴
گفتم که چیست بر رخت آن زلف پر زتاب
گفتا ببوی و رنگ عبریست و مشگ ناب
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۲۴
مشکین شود چو باد بزلف تو بگذرد
عاشق شود کسیکه بروی تو بنگرد
بر غالیه بماند بر عارض تو باد
گاهش برو بمالد و گه باز بسترد
گر پشت یابد از رخ تو لاله بشکفد
وز بیم غمزگان تو نرگس بپژمرد
نیرنگ جادوانه و ارتنگ چینیان
هر شب بنزد چشم و رخ تو که آورد
و آن صد هزار حلقۀ مشکین پر شکن
هر ساعتی بگرد گل تو که گسترد
چشم تر است مایۀ نیرنگ و دلبری
نرگس ندیده ام که بنیرنگ دل برد
طبعی بر آن دو زلف تو چندان گره فتاد
کش مرد هندسی بدو صد سال نشمرد
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۲۵
بگرد ماه بر از غالیه حصار که کرد
بروی روز بر از تیره شب نگار که کرد
نبود یار بطبع و بجنس ظلمت و نور
بروی خوب تو این هر دو چیز یار که کرد
ترا که کرد بتا از بهار خانه برون
جهان بروی تو بر جان من بهار که کرد
بماه مانی آنگه که تو سوار شوی
چگونه ای عجبی ماه را سوار که کرد
اگر ز عشق تو پر ناز گشت جان و دلم
مرا بگوی رخانت برنگ نار که کرد
گر استوار نبودی ز دور بر دل من
مرا بمهر تو نزدیک و استوار کرد
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۲۶
دلبر صنمی دارم شکر لب و مرمر بر
مرمر ز برش خیزد شکر ز لبش بارد
عنبر بخم زلفش عبهر بدل چشمش
خنجر سر مژگانش عرعر بقدش ماند
.......................................
بتگر نکند چون او پیکر چو پری دارد
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۳۰
فغان زان پریچهر عیار یار
که با منش دائم به پیکار کار
دو زلف سیاهش بماند بدان
که دو زاغ دارد بمنقار قار
دهانی چو یک نار دانه دو نیم
مرا هست در دل از آن نار نار
بنزد بزرگان بزرگم ولی
بنزدیک آن چشم خونخوار خوار
بیاد توام نوش گردد همی
بکام اندرون زهر و دشوار وار
چنان گشتم از فرقت آن نگار
که بر من ز عشقست بلغار غار
اگر طمع کردی بجان و دلم
بدست و دل و جان تو بردار دار
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۵۷
ز بیقراری زلفش بمانده ای بعجب
نه او بطبع چنانست ازو شگفت مدار
چه از طپیدن دلها که اندر و بسته ست
چنان شدست که نتواند او گرفت قرار
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۵۸
الا تا نرگس خوبان همی بر مشتری تابد
بودشان در شکنج زلف رخ چون ماه جوشن ور
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۵۹
سروست و بت نگار من آن ماه جانور
ار سرو سنگ دل بود و بت حریر بر