عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۶۳
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۶۴
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۶۶
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۶۸
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۷۰
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۷۱
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۷۲
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۷۴
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۷۵
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۷۷
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۲
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۱۲
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۱۴
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۲۴
مشکین شود چو باد بزلف تو بگذرد
عاشق شود کسیکه بروی تو بنگرد
بر غالیه بماند بر عارض تو باد
گاهش برو بمالد و گه باز بسترد
گر پشت یابد از رخ تو لاله بشکفد
وز بیم غمزگان تو نرگس بپژمرد
نیرنگ جادوانه و ارتنگ چینیان
هر شب بنزد چشم و رخ تو که آورد
و آن صد هزار حلقۀ مشکین پر شکن
هر ساعتی بگرد گل تو که گسترد
چشم تر است مایۀ نیرنگ و دلبری
نرگس ندیده ام که بنیرنگ دل برد
طبعی بر آن دو زلف تو چندان گره فتاد
کش مرد هندسی بدو صد سال نشمرد
عاشق شود کسیکه بروی تو بنگرد
بر غالیه بماند بر عارض تو باد
گاهش برو بمالد و گه باز بسترد
گر پشت یابد از رخ تو لاله بشکفد
وز بیم غمزگان تو نرگس بپژمرد
نیرنگ جادوانه و ارتنگ چینیان
هر شب بنزد چشم و رخ تو که آورد
و آن صد هزار حلقۀ مشکین پر شکن
هر ساعتی بگرد گل تو که گسترد
چشم تر است مایۀ نیرنگ و دلبری
نرگس ندیده ام که بنیرنگ دل برد
طبعی بر آن دو زلف تو چندان گره فتاد
کش مرد هندسی بدو صد سال نشمرد
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۲۵
بگرد ماه بر از غالیه حصار که کرد
بروی روز بر از تیره شب نگار که کرد
نبود یار بطبع و بجنس ظلمت و نور
بروی خوب تو این هر دو چیز یار که کرد
ترا که کرد بتا از بهار خانه برون
جهان بروی تو بر جان من بهار که کرد
بماه مانی آنگه که تو سوار شوی
چگونه ای عجبی ماه را سوار که کرد
اگر ز عشق تو پر ناز گشت جان و دلم
مرا بگوی رخانت برنگ نار که کرد
گر استوار نبودی ز دور بر دل من
مرا بمهر تو نزدیک و استوار کرد
بروی روز بر از تیره شب نگار که کرد
نبود یار بطبع و بجنس ظلمت و نور
بروی خوب تو این هر دو چیز یار که کرد
ترا که کرد بتا از بهار خانه برون
جهان بروی تو بر جان من بهار که کرد
بماه مانی آنگه که تو سوار شوی
چگونه ای عجبی ماه را سوار که کرد
اگر ز عشق تو پر ناز گشت جان و دلم
مرا بگوی رخانت برنگ نار که کرد
گر استوار نبودی ز دور بر دل من
مرا بمهر تو نزدیک و استوار کرد
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۲۶
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۳۰
فغان زان پریچهر عیار یار
که با منش دائم به پیکار کار
دو زلف سیاهش بماند بدان
که دو زاغ دارد بمنقار قار
دهانی چو یک نار دانه دو نیم
مرا هست در دل از آن نار نار
بنزد بزرگان بزرگم ولی
بنزدیک آن چشم خونخوار خوار
بیاد توام نوش گردد همی
بکام اندرون زهر و دشوار وار
چنان گشتم از فرقت آن نگار
که بر من ز عشقست بلغار غار
اگر طمع کردی بجان و دلم
بدست و دل و جان تو بردار دار
که با منش دائم به پیکار کار
دو زلف سیاهش بماند بدان
که دو زاغ دارد بمنقار قار
دهانی چو یک نار دانه دو نیم
مرا هست در دل از آن نار نار
بنزد بزرگان بزرگم ولی
بنزدیک آن چشم خونخوار خوار
بیاد توام نوش گردد همی
بکام اندرون زهر و دشوار وار
چنان گشتم از فرقت آن نگار
که بر من ز عشقست بلغار غار
اگر طمع کردی بجان و دلم
بدست و دل و جان تو بردار دار
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۵۷
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۵۸
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۵۹