عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
فیض کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰
از لذت عیش اینجهان سرد شدم
در آرزوی اجل همه درد شدم
چندی چه زنان برنگ و بو بودم شاد
آخر بیقین آخرت مرد شدم
فیض کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۳
دیدم دیدم که هرچه کردم کردم
دیدم دیدم که هرچه کشتم چیدم
از چهره جان غبار تن چون رفتم
دیدم دیدم که پای تا سر دیدم
فیض کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۴
یکچند بگرد خویشتن گردیدم
یکچند ز این و آن خبر پرسیدم
آخر بدر خویش بدیدم مقصود
دیدم دیدم که آخرین در دیدم
فیض کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵
در بحث بسی بگفتگو پیچیدم
بس قشر سخن شنیدم و فهمیدم
چون مغر رسید و سر بیگانه نداشت
خود گفتم و خود شنیدم و خود دیدم
فیض کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۶
کی باشد و کی بحال خود پردازم
کی باشد و کی جهاز عقبی سازم
کی باشد و کی ز خویش بیگانه شوم
کی باشد و کی تن و روان در بازم
فیض کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷
کو همت عالئی که تا پست شوم
کو نیستی ز خویش تا هست شوم
کی می‌گذرد بعاقلی عمر عزیز
ای عشق بیار باده تا مست شوم
فیض کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۸
حیران خودم که از کجا می‌آیم
از بهر چه آمدم چرا می‌آیم
خواهم بکجا رفت چه از مردودی
نی دوزخ و نی بهشت را می‌شایم
فیض کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۹
از نور نبی واقف این راه شدیم
وز مهر علی عارف الله شدیم
چون پیروی نبی و‌ آلش کردیم
ز اسرار حقایق همه آگاه شدیم
فیض کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۰
از شرم گناه شاید از خون گریم
از ابر بهار بر خود افزون گریم
اشگی باید که نامه‌ام شسته شود
چون عمر وفا نمی‌کند چون گریم
فیض کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱
ای فیض بیا که عزم می خانه کنیم
پیمان شکنیم و می بپیمانه کنیم
دل در ره عشوه‌های ساقی فکنیم
جان در سر غمزهای جانانه کنیم
فیض کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳
ای فیض بس است آنچه خواندی بس کن
از هیچ فن اندرز نماندی بس کن
تا قوت گفتگوی بودت گفتی
اکنون که ز گفتگوی ماندی بس کن
فیض کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۵
شادی و طرب بغمسرائی میکن
تحصیل نوا به بینوائی میکن
بنشین چه ترا برگ شود بی برگی
بر مسند فقر پادشاهی میکن
فیض کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۶
مهرت سرشته حق در آب و گل من
جا کرده چه جان بتن در آب و گل من
از مهر علی و مهر اولاد علی است
محصول دو عالم من و حاصل من
فیض کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۷
مستم ز ندای لا اله الا هو
هستم ز برای لا اله الا هو
این مستی من ز لا اله الا هو
جانم بفدای لا اله الا هو
فیض کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۸
دیدیم جمال لا اله الا الله
دیدیم جلال لا اله الا الله
از دوزخ و از بهشت آزاد شدیم
جستیم وصال لا اله الا الله
فیض کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۱
تو یار مرا ندیده‌ای معذوری
زان روی گلی نچیده‌ای معذوری
از گلشن عشق یار بوئی نوزید
در زهدستان چریدهٔ معذوری
فیض کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۲
نی اهل دلی که بشنوم زو رازی
نی هم نفسی که باشدم دمسازی
کی باشد و کی که با پر و بال فنا
در عالم لامکان کنم پروازی
فیض کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۳
ملا بتو بحث و گفتگو ارزانی
صوفی بتو وجدهای و هو ارزانی
زاهد بتو انگبین و حور ارزانی
معشوق بما و ما باو ارزانی
فیض کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۴
ای نسخهٔ اصل خوبی و یکتائی
سرچشمه‌ آبروی هر زیبائی
روشن بود از جمال تو هر دو جهان
پنهانی تو ز غایت پیدائی
سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱
دل به بوی وصل آن گل آب و گل را ساخت جا
ورنه مقصود آن گلستی گل کجا و دل کجا
از هوای دل گل بستان خوبی یافت رنگ
وزگل بستان خوبی بوی می‌یابد هوا
گر دماغ باغ نیز از بوی او آشفته نیست
پس چرا هر دم ز جای خود جهد باد صبا
جز به چشم آشنایانش خیال روی او
در نمی‌آید که می‌داند خیالش آشنا
با شما بودیم پیش از اتصال مائ و طین
حبذا ایاما فی وصلکم یا حبذا
مردمی کایشان نمی‌ورزند سودای گلی
نیستند از مردمان خوانندشان مردم گیا
تا قتیل دوست باشد جان کجا یابد حیات
تا مریض عشق باشد دل کجا خواهد دوا
هندوی زلف تو در سر دولتی دارد قوی
اینکه دستش می‌رسد کت سر در اندازد به پا
عاشقان آنند کایشان در جدایی واصلند
حد هر کس نیست این هستند آن خاصان جدا
زن خراب آباد گل سلمان به کلی شد ملول
ای خوشا روزی که ما گردیم ازین زندان رها