عبارات مورد جستجو در ۲۳۹۴ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۰
هر سال شکوفه سیم چندان بارد
کاندر همه کیسه یک درم نگذارد
گل زر ز برای آن همی گرد آرد
کو پیرهنی دریده عمری دارد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۹
با غنچه صبا چو دست اندر کش کرد
بشکفت ز شرم و چهره چون آتش کرد
دانست که نورسیده و ساده دلست
او را بدوسه قراضه زر دلخوش کرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۰
آن شمع دراز قد که جز سر نکشد
بیش از یک شب عمروی اندر نکشد
ده تو دارد جامه و از سر سبکی
می جوشد مغزش و یکی بر نکشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۸
خصم تو که سر تیز تر از تیر آمد
در گردن او زره چو زنجیر آمد
از غصّه تیغت ار بمیرد شاید
کز بخت بدش آب گلوگیر آمد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۸
پروانۀ تو عمید اصلاً بنخواند
شمعی که تو افروخته بودی بنشاند
چندانکه درین باب سخن می گفتم
می راند مرا چون بزو یک بز بنراند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۴
وقتست که بلبل بگل آواز کند
این لابه در افزاید و آن ناز کند
بلبل بسخن مضاحک آغاز کند
تا گل بشکر خنده دهن باز کند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۵
گل چو ز صبا حدیث رویت بشنود
لبخند یی از سر رعونت بنمود
تا لاجرمش صبا چنان زد بر روی
کش گشت همه لب و دهن خون آلود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۷
انگشت گزان چو دیدمش خشم آلود
از بلعجبیم طرفه دستی بنمود
گفتی دل من بدست در داشت که بود
یک نیمه بخون خضاب و یک نیمه بدود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۹
تیغ تو گیاهیست که مردم درود
وز زخم زبان برو خطایی نرود
در رنگ بسان برگ حنی آمد
سبزست و بهر جا که رسد لعل شود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۹
معشوقه چو شاهد و باندام بود
عاشق چه زبان که خوار و بد نام بود؟
چون باده بکام باده آشام بود
باشد که سفال کهنه یی جام بود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۴
دی اسب مرا گفت که نیکو نبود
کت خود غم اسب و علف او نبود
اسبی که برو نشینی و خاک خورد
آن اسب بجز که نقش زلو نبود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۲
ماییم چو خر گه همه بر بسته کمر
در خدمت تو صف زده در یکدیگر
نا راست سری بزرگ سایه گستر
او را سر جمله گردنان در چنبر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۷
خوبان همه را صید توان کرد بزر
خوش خوش بر وصلشان توان خورد بزر
نرگس که کله دار جهانست ببین
کو نیز چگونه سر در آورد بزر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۹
آمد گل و آورد به پیراهن زر
بنشست به باغ و کرد خرمن زر
یعنی که بشادی نتوان برد بسر
یک روزه حیات جز بیک دامن زر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۶
گل را دیدم دمیده از کام آتش
از آب گرفته هفت اندام آتش
گفتم که چه شد ؟ گفت بلائیست دراز
کوتاهی عمر و پس سرانجام آتش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۹
چون رنگ بدزدید گل از رخسارش
آویخت صبا چو خونیان بردارش
بسیار بگفت بلبل اندر کارش
تا بود که صبا بجان دهد زنهارش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۱
ای دشمن ملک تو بغم کشته چو شمع
بد خواه تو باد دم بدم کشته چو شمع
برگشت ز پیش تو سپاه دشمن
هم ریخته، هم سوخته، هم کشته چو شمع
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۴
خصم تو که دار درخ زرد و دل تنگ
پیوسته چو تیغ می زند سر بر سنگ
آورد برهنه دست در گردن اوی
آهخته قدی، رخ لبی، سبز ارنگ
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۸۳
ای حکم ترا نهاده سرها گردن
در جنبر طاعتت فلک را گردن
این طرفه که دریای کفت را از تیغ
آبیست بداندیش ترا تا گردن
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۲۰
در دست شه آن ساغر غمکاه ببین
خورشید که جان می کشد از ماه ببین
هندوی برهنه دیده یی در ردیا
اندر کف شاه خنجر شاه ببین