عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۳
شمعم که چو خود را بغمت پردازم
در پای تو سر خنده زنان اندازم
در راه تو هر گه که سری در بازم
در حال سری دگر ز جان بر سازم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۷
گفتم ز فراق جاودان می ترسم
تو در بر و من همان چنان می ترسم
آنگه ز زبان دشمنان ترسیدم
و امروز ز چشم دوستانت می ترسم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۹
پیوسته ز تو با دل پر خون باشم
با چهرۀ زرد و اشک گلگون باشم
روزی که دوبار بینمت، حال اینست
آن روز که خود نبینمت چون باشم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۰
یک دم که ز خدمتت جدا می باشم
با ناله و گریه آشنا می باشم
چون شمع ز گریه آب رویی دارم
چون چنگ ز ناله با نوا می باشم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۲
عمری رخ یکدگر ندیدیم به چشم
و امروز که در هم نگریدیم به چشم
با یکدگر احوال خود از بیم رقیب
گفتیم با برو و شنیدیم به چشم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۳
بر چشم تو هر گه که مرا افتد چشم
با اشک برخ فرو دود بی خود چشم
بردیده نهم ز عشق چشمت نرگس
دارند عزیز بهر چشمی صد چشم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۶
من دوش گشاده داشتم روزن چشم
بستم ز گهر سلسله بر گردن چشم
تا روز به نوک مژّه از بی خوابی
بر جیب سپهر دوختم دامن چشم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۷
ای من ز پیت به خون بپرورده دو چشم
وز موج سرشک بر سر آورده دو چشم
من کرده دو چشم چار در آرزویت
تو از پی دیدنم یکی کرده دو چشم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۸
ای من ز تواندوخته صد خرمن غم
بر راه تو دل نشسته بر روزن غم
بی من تو کشان دامن شادی در پای
من بی تو کشیده پای در دامن غم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۹
از بس که جفا کند بت دل گسلم
از کردۀ دوست پیش دشمن خجلم
وین اشک که بر چشم خودش کردم جای
او نیز چو یار رفت در خون دلم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۲۰
از وصل سمنبران چنان شد حالم
کز ناز بسان گل نو می بالم
چون غنچه دلم ز روی نیکو بگرفت
آنم که چو چنگ از خوشی می نالم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۲۴
در گوش تو گر جای نگیرد سخنم
ور غم نخوری به حالم ، ای سر و بنم
تا مردم اگر به زخم تیر سحری
مشکین زرۀ تو حلقه حلقه نکنم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۲۷
گم گشت دل از برم، یقین می دانم
جز در بر تو نیست، چنین می دانم
خاک در تو به موی رو می روبم
دل جویی را چاره همین می دانم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۲۸
با روی تو شمع را کجا بنشانم؟
با قامت تو سرو چرا بنشانم؟
برخیز ورخ و قامت خویشم بنمای
تا من گل و سرو و شمع را بنشانم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۲۹
تا سوز تو از میان جان بنشانم
بنشینم و شمع در میان بنشانم
زان سرو سهی به بوستان بنشانم
تا آرزوی قدت بدان بنشانم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۳۰
هر سرو که من به بوستان بنشانم
بر یاد قد سرو روان بنشانم
با سرو به آرزوی آن بنشینم
تا آرزوی قدت بدان بنشانم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۳۲
آن زلف خمیده را اگر راست کنم
زو کار دل خسته مگر راست کنم
با سنگ دل و چیره زبانست و لیک
روزی چو تو را زویش به زر راست کنم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۳۳
از بهر دمی که با تو بر کار کنم
چون نای همیشه نالۀ زار کنم
یک لحظه گر از کنار تو دور افتم
چون چنگ تو روی سوی دیوار کنم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۳۴
گرمن ز غمت حکایت آغاز کنم
با خود دل خلقی به غم انباز کنم
خون در دل من فسرده بینی ده تو
چون غنچه اگر من سر دل باز کنم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۳۸
روزی که چو اشک در کنارت بینم
چون اشک دوان و پی قرارت بینم
گر خود یکبار و گر هزارت بینم
چون عمر همیشه برگذارت بینم