عبارات مورد جستجو در ۱۶۱۷ گوهر پیدا شد:
خسرو گلسرخی : خسرو گلسرخی
شعری برای زخم ...
ایرج میرزا : قطعه ها
مادر
ایرج میرزا : قطعه ها
مهر مادر
ایرج میرزا : قطعه ها
مادر
پسر را قدر مادر دان که دایم
کشد رنج پسر بیچاره مادر
برو بیش از پدر خواهش که خواهد
تو را بیش از پدر بیچاره مادر
ز جان محبوب تر دارش که داردت
ز جان محبوب تر بیچاره مادر
نگهداری کند نُه ماه و نُه روز
تو را چون جان به بر بیچاره مادر
از این پهلو به آن پهلو نغلتد
شب از بیم خطر بیچاره مادر
به وقت زادن تو مرگ خود را
بگیرد در نظر بیچاره مادر
بشوید کهنه و آراید او را
چو کمتر کارگر بیچاره مادر
تموز و دی تو را ساعت به ساعت
نماید خشک و تر بیچاره مادر
اگر یک عطسه آید از دماغت
پرد هوشش ز سر بیچاره مادر
اگر یک سرفه بی جا نمایی
خورد خون جگر بیچاره مادر
برای این که شب راحت بخوابی
نخوابد تا سحر بیچاره مادر
دو سال از گریۀ روز و شب تو
نداند خواب و خور بیچاره مادر
چو دندان آوری رنجور گردی
کشد رنج دگر بیچاره مادر
سپس چون پا گرفتی، تا نیفتی
خورد غم بیشتر بیچاره مادر
تو تا یک مختصر جانی بگیری
کند جان، مختصر بیچاره مادر
به مکتب چون روی تا بازگردی
بُوَد چشمش به در بیچاره مادر
و گر یک ربع ساعت دیر آیی
شود از خود بدر بیچاره مادر
نبیند هیچ کس زحمت به دنیا
ز مادر بیشتر، بیچاره مادر
تمام حاصلش از زخمت اینست
که دارد یک پسر بیچاره مادر
کشد رنج پسر بیچاره مادر
برو بیش از پدر خواهش که خواهد
تو را بیش از پدر بیچاره مادر
ز جان محبوب تر دارش که داردت
ز جان محبوب تر بیچاره مادر
نگهداری کند نُه ماه و نُه روز
تو را چون جان به بر بیچاره مادر
از این پهلو به آن پهلو نغلتد
شب از بیم خطر بیچاره مادر
به وقت زادن تو مرگ خود را
بگیرد در نظر بیچاره مادر
بشوید کهنه و آراید او را
چو کمتر کارگر بیچاره مادر
تموز و دی تو را ساعت به ساعت
نماید خشک و تر بیچاره مادر
اگر یک عطسه آید از دماغت
پرد هوشش ز سر بیچاره مادر
اگر یک سرفه بی جا نمایی
خورد خون جگر بیچاره مادر
برای این که شب راحت بخوابی
نخوابد تا سحر بیچاره مادر
دو سال از گریۀ روز و شب تو
نداند خواب و خور بیچاره مادر
چو دندان آوری رنجور گردی
کشد رنج دگر بیچاره مادر
سپس چون پا گرفتی، تا نیفتی
خورد غم بیشتر بیچاره مادر
تو تا یک مختصر جانی بگیری
کند جان، مختصر بیچاره مادر
به مکتب چون روی تا بازگردی
بُوَد چشمش به در بیچاره مادر
و گر یک ربع ساعت دیر آیی
شود از خود بدر بیچاره مادر
نبیند هیچ کس زحمت به دنیا
ز مادر بیشتر، بیچاره مادر
تمام حاصلش از زخمت اینست
که دارد یک پسر بیچاره مادر
نهج البلاغه : خطبه ها
تأسف بر كشتگان نبرد جمل
و من كلام له عليهالسلام لما مر بطلحة بن عبد الله و عبد الرحمن بن عتاب بن أسيد و هما قتيلان يوم الجمل
لَقَدْ أَصْبَحَ أَبُو مُحَمَّدٍ بِهَذَا اَلْمَكَانِ غَرِيباً أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أَكْرَهُ أَنْ تَكُونَ قُرَيْشٌ قَتْلَى تَحْتَ بُطُونِ اَلْكَوَاكِبِ أَدْرَكْتُ وَتْرِي مِنْ بَنِي عَبْدِ مَنَافٍ وَ أَفْلَتَتْنِي أَعْيَانُ بَنِي جُمَحَ
لَقَدْ أَتْلَعُوا أَعْنَاقَهُمْ إِلَى أَمْرٍ لَمْ يَكُونُوا أَهْلَهُ فَوُقِصُوا دُونَهُ
لَقَدْ أَصْبَحَ أَبُو مُحَمَّدٍ بِهَذَا اَلْمَكَانِ غَرِيباً أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أَكْرَهُ أَنْ تَكُونَ قُرَيْشٌ قَتْلَى تَحْتَ بُطُونِ اَلْكَوَاكِبِ أَدْرَكْتُ وَتْرِي مِنْ بَنِي عَبْدِ مَنَافٍ وَ أَفْلَتَتْنِي أَعْيَانُ بَنِي جُمَحَ
لَقَدْ أَتْلَعُوا أَعْنَاقَهُمْ إِلَى أَمْرٍ لَمْ يَكُونُوا أَهْلَهُ فَوُقِصُوا دُونَهُ
نهج البلاغه : حکمت ها
از دست رفتن دوستان
نهج البلاغه : حکمت ها
از دست رفتن دوستان
امام سجاد علیهالسلام : رساله حقوق
حق مادر
فحق امك أن تعلم أنها حملتك حيث لا يحمل احد احدا ؛ و أطعمتك من ثمرة قلبها مـا لا يطعم احد احدا؛ وأنها وقتك بسمعها و بصرها و يدها و رجلها وشعرها و بشرها وجميع جوارحها مستبشرة بذلك؛ فرحة؛ موبلة؛ محتملة لما فيه مكروهها وألمها و ثقلها وغمها؛حتى دفعتها عنـك يدالقـدرة وأخرجتـك الى الارض فرضيت أن تشبع و تجوع هى وتكسوك وتعرى وترويك وتظمأ وتظلك وتضحى وتنعمك ببؤسها وتلذذك بالنوم بأرقها وكان بطنها لك وعاءاً وحجرها لك حواءاً وثديها لك ثقاءاً ونفسها لك وقاءاً؛ تباشر حرالدنيا وبردها لك و دونك ؛ فتشكرها على قدر ذلك ولاتقدر عليه الا بعون الله و توفيقه .
ترانه های کودکانه : بخش اول
صبح و کودک
ترانه های کودکانه : بخش اول
بابا آمد
ترانه های کودکانه : بخش اول
بابابزرگ
ترانه های کودکانه : بخش اول
ماه و ستاره
ترانه های کودکانه : بخش اول
مادربزرگ خوبم
آی قصه قصه قصه
نون و پنیر و پسته
مادربزرگ خوبم
پهلوی من نشسته
موی سرش مثل برف
سفید و نقره رنگه
لپهای مادربزرگ
گل گلی و قشنگه
عینک او همیشه
سواره روی بینی
شیشه عینکش هست
بزرگ و ذره بینی
وقتی که مادربزرگ
قصه برام می خونه
خانه کوچک ما
مثل بهشت می مونه
آی قصه قصه قصه
نان و پنیر و پسته
مادربزرگ برایم یه قصه خوب بگو
شاعر: اسدالله شعبانی
نون و پنیر و پسته
مادربزرگ خوبم
پهلوی من نشسته
موی سرش مثل برف
سفید و نقره رنگه
لپهای مادربزرگ
گل گلی و قشنگه
عینک او همیشه
سواره روی بینی
شیشه عینکش هست
بزرگ و ذره بینی
وقتی که مادربزرگ
قصه برام می خونه
خانه کوچک ما
مثل بهشت می مونه
آی قصه قصه قصه
نان و پنیر و پسته
مادربزرگ برایم یه قصه خوب بگو
شاعر: اسدالله شعبانی
ترانه های کودکانه : بخش اول
صبح تا حالا
لالایی ها : بخش اول
فانوس
لالا لالایی، صحرا خوابیده
جنگل آرومه، دریا خوابیده
رو طاقچه فانوس، امشب خاموشه
دنیا تاریکه، غیر از یک گوشه
صد دانه یاقوت، صد ریسه پرچم
صد تا کبوتر، یک گوشه با هم
جایی که اونجا، آدم خوشبخته
لالایی امشب، بیخوابی سخته
بیتابی کردم، تا حالم بد شد
خوابیدم آهو، از خوابم رد شد
خوابیدم عطرش، تو خوابم پیچید
خوابیدم مهتاب، از خوابم رد شد
میخوابم تو صحن، اما بیدارم
هر شب با یادت، آرامش دارم
صد دانه یاقوت، صد ریسه پرچم
صد تا کبوتر، یک گوشه با هم
جنگل آرومه، دریا خوابیده
رو طاقچه فانوس، امشب خاموشه
دنیا تاریکه، غیر از یک گوشه
صد دانه یاقوت، صد ریسه پرچم
صد تا کبوتر، یک گوشه با هم
جایی که اونجا، آدم خوشبخته
لالایی امشب، بیخوابی سخته
بیتابی کردم، تا حالم بد شد
خوابیدم آهو، از خوابم رد شد
خوابیدم عطرش، تو خوابم پیچید
خوابیدم مهتاب، از خوابم رد شد
میخوابم تو صحن، اما بیدارم
هر شب با یادت، آرامش دارم
صد دانه یاقوت، صد ریسه پرچم
صد تا کبوتر، یک گوشه با هم
لالایی ها : بخش اول
لالا خورشید خوابیده
لالا خورشید خوابیده
آخه از صبح تابیده
دیگه هرچی طلا داشت
به روی شب کشیده
لالا لالا گلم لا
لالا لالا گلم لا
لالا لالا تو خورشیدی
تو نور گرم امیدی
توی شهر دل مامان
تو هم از صبح تابیدی
لالا لالا گلم لا
لالا لالا گلم لا
لالا لالا گلم لا
لالا لالا گلم لا
لالا خورشید خوابیده
آخه از صبح تابیده
دیگه هرچی طلا داشت
به روی شب کشیده
لالا لالا گلم لا
لالا لالا گلم لا
لالا لالا تو خورشیدی
تو نور گرم امیدی
توی شهر دل مامان
تو هم از صبح تابیدی
لالا لالا گلم لا
لالا لالا گلم لا
لالا لالا گلم لا
لالا لالا گلم لا
آخه از صبح تابیده
دیگه هرچی طلا داشت
به روی شب کشیده
لالا لالا گلم لا
لالا لالا گلم لا
لالا لالا تو خورشیدی
تو نور گرم امیدی
توی شهر دل مامان
تو هم از صبح تابیدی
لالا لالا گلم لا
لالا لالا گلم لا
لالا لالا گلم لا
لالا لالا گلم لا
لالا خورشید خوابیده
آخه از صبح تابیده
دیگه هرچی طلا داشت
به روی شب کشیده
لالا لالا گلم لا
لالا لالا گلم لا
لالا لالا تو خورشیدی
تو نور گرم امیدی
توی شهر دل مامان
تو هم از صبح تابیدی
لالا لالا گلم لا
لالا لالا گلم لا
لالا لالا گلم لا
لالا لالا گلم لا
لالایی ها : بخش اول
لالا لالا گلم باشی
لالا لالا گلم باشی
همیشه همدمم باشی
گل نیلوفرم باشی
بمونی مونسم باشی
لالا لالا گل یاسم
نگین سبز الماسم
اگه شانست کنه یاری
بسازم قصر مروارید
لالا لالا گلم باشی
عزیزم دلبرم باشی
خداوندا تو پیرش کن
خط قرآن نصیبش کن
لالا لالا گلم باشی
بزرگ شی همدمم باشی
کلام الله تو پیرش کن
زیارت تو نصیبش کن
لالا لالا گل زردم
نبینم داغ فرزندم
خداوندا تو ستاری
همه خوابند تو بیداری
به حق خواب و بیداری
عزیزم را نگه داری
لالا لالا گلم باشی
همیشه همدمم باشی
لالا لالا گلم باشی
همیشه همدمم باشی
همیشه همدمم باشی
گل نیلوفرم باشی
بمونی مونسم باشی
لالا لالا گل یاسم
نگین سبز الماسم
اگه شانست کنه یاری
بسازم قصر مروارید
لالا لالا گلم باشی
عزیزم دلبرم باشی
خداوندا تو پیرش کن
خط قرآن نصیبش کن
لالا لالا گلم باشی
بزرگ شی همدمم باشی
کلام الله تو پیرش کن
زیارت تو نصیبش کن
لالا لالا گل زردم
نبینم داغ فرزندم
خداوندا تو ستاری
همه خوابند تو بیداری
به حق خواب و بیداری
عزیزم را نگه داری
لالا لالا گلم باشی
همیشه همدمم باشی
لالا لالا گلم باشی
همیشه همدمم باشی