عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۲۳
با خود بینی خاک نیرزد نیکی
دانستن بد به خود به از صد نیکی
من معترفم به بد تو مغرور به نیک
من نیک بدم ولیک تو بد نیکی
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۲۴
ای دیده به عیب خویش نابینایی
چون است به عیب دیگران بینایی
گر عیبهٔ عیب خویش را بگشایی
حقّا که نه خود را و نه کس را شایی
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۲۷
نزدیک کسی که عاقل و هشیار است
آزردن یک مور و مگس بسیار است
آزار کسی مخواه و بی بیم بزی
بی بیم بود کسی که بی آزار است
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۰
خود را تو عظیم کم کسی می شمری
در سرّ خود افسوس که کم می نگری
از جملهٔ کاینات مقصود توی
دردا و دریغا که زخود بی خبری
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۲
ای دل تو گر از غبار تن پاک شوی
تو روح مطهّری بر افلاک شوی
عرش است نشیمن تو شرمت ناید
کآیی و مقیم خطّهٔ خاک شوی
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۳
گر زانک شنیده ای زمردان دو سه پند
هر چیزی را به قدر آن چیز پسند
هستند سپند و مشک یک رنگ اما
پیداست مقام مشک و مقدار سپند
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۵
گر نفس وجود خویشتن استردی
یکباره ازین گلخن تن جان بردی
پیش از مردن بمیر و جاوید بمان
ورنه پس از آن مرگ چو مردی مردی
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۸
گر کافر از آن کسی که او دشمن تست
بنگر تو به کافری که اندر تن تُست
با کافر رومی تو خصومت چه کنی
چون کافر تو درون پیراهن تُست
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۴۲
تا بتوانی به طبع خود کار مکن
البته رفیق بد به خود یار مکن
دانی که رفیق بد که را می گویم
نفس تو به قول نفس تو کار مکن
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۴۵
ره رَو اگر او زراه رَو آگه شد
آن کس که زخود برون شد او گمره شد
از پای توَست راه تو تا سر تو
سر زیر قدم درآر و ره کوته شد
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۵۲
شک نیست از آنجا که طریق خرد است
برپای تو بند تو هم از دست خود است
.........................................
از حق همه نیکوست و نفس تو بد است
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۵۳
از بهر شناختن نکو کن خود را
زیرا که سزا نکو بود نیکو را
بس نادره رسمی است که در راه طلب
تا بی تو نگردی نشناسی او را
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۵۴
در درد اگر تو از دوا محرومی
اندیشه مکن تا تو چرا محرومی
آکندهٔ حشو شهوتی ای مسکین
زان است که از عشق خدا محرومی
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۵۵
خواهی که بود شاهدت ای مرد علیل
مانند سماعیل به نزدیک خلیل
گر شاهد را برای شهوت طلبی
سگ بر تو شرف دارد و شیطان تفضیل
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۵۷
در دست سری مدام شیخا پا بست
پا بر سر خود نه ار تو را دستی هست
دست از سر و از پای خودی باید شست
تا پایگه سروری آری تو به دست
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۵۹
گر نفس شود تمام مقهور از تو
عقلت گوید که چشم بد دور از تو
ور نجم هداش بر تو باشد باشی
آن بدر که خورشید برد نور از تو
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۶۰
چون آتش شهوت آبرویت را برد
در معرض هر بزرگ ماندی تو چو خرد
می کوش که باد نفس را خاک کنی
هر زنده که آن نکرد در عقبی مُرد
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۶۱
باید که اگر دلت زخود برگردد
گرد لب خشک دیدهٔ تر گردد
پا بر سر آرزو[ت] نه [تو] دو سه روز
تا کام دو عالمت میسّر گردد
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۶۲
ای دل چو بسوختی گذر از خامان
وز صحبت ناجنس میفشان دامان
فسق ارچه به جمله چیز زشت است ولی
لیکن زچه زشت تر زنیکو نامان
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۶۴
پا بر سر نفس خود نه و سرور باش
خرسندی خوی کن و توانگر می باش
خواهی که توانگران گدای تو شوند
در وقت سحر گدای آن در می باش