عبارات مورد جستجو در ۸۷۵۷ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۶
دایم نه لوای عشرت افراشتنیست
پیوسته نه تخم خرمی کاشتنیست
این داشتنیها همه بگذاشتنیست
جز روشنی رو که نگه داشتنیست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۷
فردا که به محشر اندر آید زن و مرد
وز بیم حساب رویها گردد زرد
من حسن ترا به کف نهم پیش روم
گویم که حساب من ازین باید کرد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۵
خرم دل آنکه از ستم آه نکرد
کس را ز درون خویش آگاه نکرد
چون شمع ز سوز دل سراپا بگداخت
وز دامن شعله دست کوتاه نکرد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۶
انواع خطا گر چه خدا می‌بخشد
هر اسم عطیه‌ای جدا می‌بخشد
در هر آنی حقیقت عالم را
یک اسم فنا یکی بقا می‌بخشد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۲
مردان خدا ز خاکدان دگرند
مرغان هوا ز آشیان دگرند
منگر تو ازین چشم بدیشان کایشان
فارغ ز دو کون و در مکان دگرند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۳
دل گر ره عشق او نپوید چه کند
جان دولت وصل او نجوید چه کند
آن لحظه که بر آینه تابد خورشید
آیینه انا الشمس نگوید چه کند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۹
رفتم به کلیسیای ترسا و یهود
دیدم همه با یاد تو در گفت و شنود
با یاد وصال تو به بتخانه شدم
تسبیح بتان زمزمه ذکر تو بود
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۱
آنروز که بنده آوریدی به وجود
میدانستی که بنده چون خواهد بود
یا رب تو گناه بنده بر بنده مگیر
کین بنده همین کند که تقدیر تو بود
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۰
یک ذره زحد خویش بیرون نشود
خودبینان را معرفت افزون نشود
آن فقر که مصطفی بر آن فخر آورد
آنجا نرسی تا جگرت خون نشود
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷۴
سودای توام در جنون می زد دوش
دریای دو دیده موج خون می زد دوش
در نیم شبی خیل خیال تو رسید
ورنه جانم خیمه برون می زد دوش
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷۹
پیوسته مرا ز خالق جسم و عرض
حقا که همین بود و همینست غرض
کان جسم لطیف را به خلوتگه ناز
فارغ بینم همیشه ز آسیب مرض
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱۶
گر من گنه جمله جهان کردستم
عفو تو امیدست که گیرد دستم
گفتی که به روز عجز دستت گیرم
عاجزتر ازین مخواه کاکنون هستم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۲۴
عودم چو نبود چوب بید آوردم
روی سیه و موی سپید آوردم
چون خود گفتی که ناامیدی کفرست
فرمان تو بردم و امید آوردم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۱۶
بر گوش دلم ز غیب آواز رسان
مرغ دل خسته را به پرواز رسان
یا رب که به دوستی مردان رهت
این گمشدهٔ مرا به من باز رسان
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۲۴
چون حق به تفاصیل شئون گشت بیان
مشهود شد این عالم پر سود و زیان
گر باز روند عالم و عالمیان
با رتبهٔ اجمال حق آیند عیان
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۳۳
در راه خدا حجاب شد یک سو زن
رو جملهٔ کار خویش را یک سو زن
در ماندهٔ نفس خویش گشتی و ترا
یک سو غم مال و دختر و یک سو زن
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۳۵
یک لحظه چراغ آرزوهاپف کن
قطع نظر از جمال هر یوسف کن
زین شهد یک انگشت به کام تو کشم
از لذت اگر مست نگردی تف کن
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۳۸
یا رب نظری بر من سرگردان کن
لطفی بمن دلشدهٔ حیران کن
با من مکن آنچه من سزای آنم
آنچ از کرم و لطف تو زیبد آن کن
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۴۰
ای نه دلهٔ ده دله هر ده یله کن
صراف وجود باش و خود را چله کن
یک صبح به اخلاص بیا بر در دوست
گر کام تو بر نیامد آنگه گله کن
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۴۶
افعال بدم ز خلق پنهان می‌کن
دشوار جهان بر دلم آسان می‌کن
امروز خوشم به دار و فردا با من
آنچ از کرم تو می‌سزد آن می‌کن