عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۷۰
ای سرو روان بر چمن و باغ دلم
وی لاله نو شکفته در داغ دلم
رفتی و نماند یادگار ایدل و جان
از آتش رخسار تو جز داغ دلم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۷۱
ایشاه بتان در دل و جان جات کنیم
تا بو که رخی با رخ زیبات کنیم
شطرنج هوس با تو از آن میبازم
تا اسب در افکنیم و شهمات کنیم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۷۳
ایقد تو سرو جویبار چشمم
دندان تو در آبدار چشمم
گر با تو کنم بیخودیی خرده مگیر
من مست خراب آن خمار چشمم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۷۸
ای سرو سهی قامت خوش رفتارم
دریاب که شد گر چه نهان میدارم
از زلف لفیف تو مضاعف دل من
وز وعده اجوف تو ناقص کارم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۷۹
ای برده سر زلف تو از جای دلم
و افکنده سر زلف تو بر پای دلم
درمان دلم لعل لبت گر نکند
پس وای دلم وای دلم وای دلم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۲
گر عشق تو چون آب براند خونم
وز دیده چو اشک اگر فشاند خونم
از کشتن خود نترسم و ترسم از آنک
در گردن نازکت مگر بماند خونم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۴
هر چند بود عارض تو در نظرم
هر لحظه بود شوق رخت بیشترم
خواهم که شود هر سر مویم چشمی
تا بهر تماشا بتو در مینگرم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۶
گر با تو بکام دل وصالی یابم
تشنه جگرم آب زلالی یابم
نالیدن شبها شودم در باقی
روزیکه بلطف از و مثالی یابم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۰
گر سر طلبی ز من روانی بدهم
یک بوس ترابها روانی بدهم
گر غمزه تو بخون من تشنه شود
از چشم خودش خون روانی بدهم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۱
سید بود آن تن چو سیمت بینم
خود را بمراد دل ندیمت بینم
در صدف لطافت و حسن توئی
باشد که بسان در یتیمت بینم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۴
من صحبت جانانه از ان میخواهم
کارام دل و راحت جان میخواهم
با دوست گرم خلوتکی دست دهد
از مردم دیده هم نهان میخواهم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۶
گفتم که من شیفته بیمار توام
درمان دلم کن که دل افکار توام
خون دلم از دیده روان کرد و بطنز
گفتا بنگر چگونه در کار توام
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۸
من سوخته دل نزد تو از خامانم
وز خوی بدت بیسرو بی سامانم
نزد همه کس به نیکنامی فاشم
جز نزد تو که از جمله بد نامانم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۹
رخسار ترا ماه ختن میگویم
بالای ترا سرو سمن میکویم
هر کس که ترا دید همین میگوید
اول سخنی نیست که من میگویم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۰
درد دل زار و زردی رخ دارم
صد موکبه غم بر پی صد موکب غم
لطف صنم شنگ کند بیخ غمم
نیکو شکند بسعی صهبا تب غم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۳
دارد هوس وصل دلارام دلم
بی او نفسی ندارد آرام دلم
آخر چه دل و کدام دل بیچاره
یکقطره خونست ولی نام دلم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۷
بربود مرا پسته تو خواب از چشم
وافشاند سرشک همچو عناب از چشم
ماننده شمعم از هوای رخ تو
کز آتش دل میچکدم آب از چشم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۰
از اهل زمانه مرد بیغم مائیم
با یار همیشه شاد و خرم مائیم
تا کی پی او بهر طرف میگردیم
بر ما نگر و ببین که او هم مائیم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۶
آنکس که بدو بود دلم نازستان
میکرد ازو کلاغ پرواز ستان
داد از کرم خود زر و سیمم بسیار
گر تو بکرم ازو کمی باز ستان
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۷
ای از تو جهان برون تو بیرون ز جهان
پروانه شمع رخ تو طوطی جان
هم لطف تو دیده نرگس نابینا
هم شکر تو گفته سوسن بسته زبان