عبارات مورد جستجو در ۱۰ گوهر پیدا شد:
سنایی غزنوی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۹ - در نعت امام هشتم (ع)
دین را حرمیست در خراسان
دشوار ترا به محشر آسان
از معجزهای شرع احمد
از حجتهای دین یزدان
همواره رهش مسیر حاجت
پیوسته درش مشیر غفران
چون کعبه پر آدمی ز هر جای
چون عرش پر از فرشته هزمان
هم فر فرشته کرده جلوه
هم روح وصی درو به جولان
از رفعت او حریم مشهد
از هیبت او شریف بنیان
از دور شده قرار زیرا
نزدیک بمانده دیده حیران
از حرمت زایران راهش
فردوس فدای هر بیابان
قرآن نه درو و او الوالامر
دعوی نه و با بزرگ برهان
ایمان نه و رستگار ازو خلق
توبه نه و عذرهای عصیان
از خاتم انبیا درو تن
از سید اوصیا درو جان
آن بقعه شده به پیش فردوس
آن تربه به روضه کرده رضوان
از جملهٔ شرطهای توحید
از حاصل اصلهای ایمان
زین معنی زاد در مدینه
این دعوی کرده در خراسان
در عهدهٔ موسی آل جعفر
با عصمت موسی آل عمران
مهرش سبب نجات و توفیق
کینش مدد هلاک و خذلان
مامون چو به نام او درم زد
بر زر بفزود هم درم زان
هوری شد هر درم به نامش
کس را درمی زدند زینسان
از دیناری همیشه تا ده
نرخ درمی شدست ارزان
بر مهر زیاد آن درمها
از حرمت نام او چو قرآن
این کار هر آینه نه بازیست
این خور بچه گل کنند پنهان
زرست به نام هر خلیفه
سیمست به ضرب خان و خاقان
بینام رضا همیشه بینام
بیشان رضا همیشه بیشان
با نفس تنی که راست باشد
چون خور که بتابد از گریبان
بر دین خدا و شرع احمد
بر جمله ز کافر و مسلمان
چون او بود از رسول نایب
چون او سزد از خدای احسان
ای مامون کرده با تو پیوند
وی ایزد بسته با تو پیمان
ای پیوندت گسسته پیوند
و آن پیمانت گرفته دامان
از بهر تو شکل شیر مسند
درنده شده به چنگ و دندان
آنرا که ز پیش تخت مامون
برهان تو خوانده بود بهتان
یا درد جحود منکرش را
اقرار دو شیر ساخت درمان
از معتبران اهل قبله
وز معتمدان دین دیان
کس نیست که نیست از تو راضی
کس نیست که هست بر تو غضبان
اندر پدرت وصی احمد
بیتیست مرا به حسب امکان
تضمین کنم اندرین قصیده
کین بیت فرو گذاشت نتوان
ای کین تو کفر و مهرت ایمان
پیدا به تو کافر از مسلمان
در دامن مهر تو زدم دست
تا کفر نگیردم گریبان
اندر ملک امان علی راست
دل در غم غربت تو بریان
دشوار ترا به محشر آسان
از معجزهای شرع احمد
از حجتهای دین یزدان
همواره رهش مسیر حاجت
پیوسته درش مشیر غفران
چون کعبه پر آدمی ز هر جای
چون عرش پر از فرشته هزمان
هم فر فرشته کرده جلوه
هم روح وصی درو به جولان
از رفعت او حریم مشهد
از هیبت او شریف بنیان
از دور شده قرار زیرا
نزدیک بمانده دیده حیران
از حرمت زایران راهش
فردوس فدای هر بیابان
قرآن نه درو و او الوالامر
دعوی نه و با بزرگ برهان
ایمان نه و رستگار ازو خلق
توبه نه و عذرهای عصیان
از خاتم انبیا درو تن
از سید اوصیا درو جان
آن بقعه شده به پیش فردوس
آن تربه به روضه کرده رضوان
از جملهٔ شرطهای توحید
از حاصل اصلهای ایمان
زین معنی زاد در مدینه
این دعوی کرده در خراسان
در عهدهٔ موسی آل جعفر
با عصمت موسی آل عمران
مهرش سبب نجات و توفیق
کینش مدد هلاک و خذلان
مامون چو به نام او درم زد
بر زر بفزود هم درم زان
هوری شد هر درم به نامش
کس را درمی زدند زینسان
از دیناری همیشه تا ده
نرخ درمی شدست ارزان
بر مهر زیاد آن درمها
از حرمت نام او چو قرآن
این کار هر آینه نه بازیست
این خور بچه گل کنند پنهان
زرست به نام هر خلیفه
سیمست به ضرب خان و خاقان
بینام رضا همیشه بینام
بیشان رضا همیشه بیشان
با نفس تنی که راست باشد
چون خور که بتابد از گریبان
بر دین خدا و شرع احمد
بر جمله ز کافر و مسلمان
چون او بود از رسول نایب
چون او سزد از خدای احسان
ای مامون کرده با تو پیوند
وی ایزد بسته با تو پیمان
ای پیوندت گسسته پیوند
و آن پیمانت گرفته دامان
از بهر تو شکل شیر مسند
درنده شده به چنگ و دندان
آنرا که ز پیش تخت مامون
برهان تو خوانده بود بهتان
یا درد جحود منکرش را
اقرار دو شیر ساخت درمان
از معتبران اهل قبله
وز معتمدان دین دیان
کس نیست که نیست از تو راضی
کس نیست که هست بر تو غضبان
اندر پدرت وصی احمد
بیتیست مرا به حسب امکان
تضمین کنم اندرین قصیده
کین بیت فرو گذاشت نتوان
ای کین تو کفر و مهرت ایمان
پیدا به تو کافر از مسلمان
در دامن مهر تو زدم دست
تا کفر نگیردم گریبان
اندر ملک امان علی راست
دل در غم غربت تو بریان
ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۱۴ - بهاریه
مرا داد گل پیشرس خبر
که نوروزرسد هفتهٔ دگر
مرا گفت گذر کن سوی شمال
که من نیز بدانجا کنم گذر
چو فارغ شوم از کار نیمروز
شتابم به سوی ملک باختر
به لشکرگه اسفندیار نیو
به دعوتگه زردشت نامور
ز من بخش بهر بوم و بر نوبد
ز من برسوی هر گلستان خبر
بگو تا نهلد آفتاب هیچ
ز آثار غمانگیز دی اثر
همان باد بروبد به کوه و دشت
خس و خار و پلیدی ز رهگذر
همان ابر فشاند به راه ما
گلاب خوش و مشگ و عبیرتر
بگو نرگس بیمار را که هان
ز یغمای زمستان مکن حذر
که از عدل من ایمن توان غنود
به هرگلشن، در زیر هر شجر
هم از راه به راهی توان گذشت
به سر بر طبق سیم و جام زر
کنون همره خرم بهار، من
کنم ازگل وسرو و سمن حشر
فراز آیم و سازم به باغ، بزم
گشایم ز نشاط و سرور در
بگو بلبل خاموش را که خیز
یکی منقبت نغزکن زبر
کزین پس به دو سه هفته سرخ گل
رسد با رخ خوی کرده از سفر
بسان رخ زوار شاه طوس
رضا پاک سلیل پیامبر
مه برج رسالت که صیت اوست
چو مه پاک و چو خورشید مشتهر
اگر دنیویئی سوی او گرای
وگر اخرویئی سوی او گذر
که بر خوان عمیم ولایتش
نعیم دو جهانست ما حضر
که نوروزرسد هفتهٔ دگر
مرا گفت گذر کن سوی شمال
که من نیز بدانجا کنم گذر
چو فارغ شوم از کار نیمروز
شتابم به سوی ملک باختر
به لشکرگه اسفندیار نیو
به دعوتگه زردشت نامور
ز من بخش بهر بوم و بر نوبد
ز من برسوی هر گلستان خبر
بگو تا نهلد آفتاب هیچ
ز آثار غمانگیز دی اثر
همان باد بروبد به کوه و دشت
خس و خار و پلیدی ز رهگذر
همان ابر فشاند به راه ما
گلاب خوش و مشگ و عبیرتر
بگو نرگس بیمار را که هان
ز یغمای زمستان مکن حذر
که از عدل من ایمن توان غنود
به هرگلشن، در زیر هر شجر
هم از راه به راهی توان گذشت
به سر بر طبق سیم و جام زر
کنون همره خرم بهار، من
کنم ازگل وسرو و سمن حشر
فراز آیم و سازم به باغ، بزم
گشایم ز نشاط و سرور در
بگو بلبل خاموش را که خیز
یکی منقبت نغزکن زبر
کزین پس به دو سه هفته سرخ گل
رسد با رخ خوی کرده از سفر
بسان رخ زوار شاه طوس
رضا پاک سلیل پیامبر
مه برج رسالت که صیت اوست
چو مه پاک و چو خورشید مشتهر
اگر دنیویئی سوی او گرای
وگر اخرویئی سوی او گذر
که بر خوان عمیم ولایتش
نعیم دو جهانست ما حضر
ترکی شیرازی : فصل سوم - سوگواریها
شمارهٔ ۵ - عزای رضا
چرا؟ چونی، نکنم ناله در عزای رضا
چرا؟ فغان نکنم روز و شب، برای رضا
چرا؟ به سر نزنم دست غم به ماتم او
چرا؟ بپا نکنم مجلس عزای رضا
به طوس لشکر غم :بر دلم هجوم آرد
چو آورم به زبان، نام غم فزای رضا
رضا غریب و، رضا بی کس و، رضا مظلوم
سزاست گر که کنم جان خود فدای رضا
ز لخت های دل و اشک چشم ماتمیان
مگرعلاج شود درد بی دوای رضا
به راستی دلش از سنگ خاره سخت تر است
کسی که که نشکند او را دل از برای رضا
خدا مباد رضا از کسی که از ره جور
رضا نمود دل خویش بر جفای رضا
رضا به شهر خراسان غریب و تنها ماند
کسی نبود در آن شهر، آشنای رضا
به او سپرد چو مامون ولایتعهدی
اگر چه کرد ولی کرد بی رضای رضا
رضا نبود رضا بر ولی عهدی او
ولی قبول نشد نزد او ابای رضا
ز راه خدعه و نیرنگ حاکم جبار
به جای تخت به تابوت داد جای رضا
هزار حیف که مامون بی حیا آخر
نکرد شرم ز پیمغبر وخدای رضا
به نزد خود طلبید و نمود مسمومش
خدای داند و آن درد بی دوای رضا
به خانه آمد و، در حجره رفت و، در را بست
که تازه حجره کسی نشنود صدای رضا
میان حجره ز سوز جگر، چو نی نالید
چگر کباب شود بهر ناله های رضا
غریب رفت ز دنیا میان حجره ولی
جواد ، جانب قبله کشید پای رضا
رضا به زهر جفا شد به ملک طوس شهید
ولی نگشت بریده سر از قفای رضا
غریب مرد به غربت رضا ولی بر نی
نرفت راس منیر خدا نمای رضا
روا بود که شب وروز و سال ومه « ترکی »
تمام عمر بنالی اگر برای رضا
بپای بوس رضا گر به سر روم نه عجب
ز دور بینم اگر گنبد طلای رضا
چرا؟ فغان نکنم روز و شب، برای رضا
چرا؟ به سر نزنم دست غم به ماتم او
چرا؟ بپا نکنم مجلس عزای رضا
به طوس لشکر غم :بر دلم هجوم آرد
چو آورم به زبان، نام غم فزای رضا
رضا غریب و، رضا بی کس و، رضا مظلوم
سزاست گر که کنم جان خود فدای رضا
ز لخت های دل و اشک چشم ماتمیان
مگرعلاج شود درد بی دوای رضا
به راستی دلش از سنگ خاره سخت تر است
کسی که که نشکند او را دل از برای رضا
خدا مباد رضا از کسی که از ره جور
رضا نمود دل خویش بر جفای رضا
رضا به شهر خراسان غریب و تنها ماند
کسی نبود در آن شهر، آشنای رضا
به او سپرد چو مامون ولایتعهدی
اگر چه کرد ولی کرد بی رضای رضا
رضا نبود رضا بر ولی عهدی او
ولی قبول نشد نزد او ابای رضا
ز راه خدعه و نیرنگ حاکم جبار
به جای تخت به تابوت داد جای رضا
هزار حیف که مامون بی حیا آخر
نکرد شرم ز پیمغبر وخدای رضا
به نزد خود طلبید و نمود مسمومش
خدای داند و آن درد بی دوای رضا
به خانه آمد و، در حجره رفت و، در را بست
که تازه حجره کسی نشنود صدای رضا
میان حجره ز سوز جگر، چو نی نالید
چگر کباب شود بهر ناله های رضا
غریب رفت ز دنیا میان حجره ولی
جواد ، جانب قبله کشید پای رضا
رضا به زهر جفا شد به ملک طوس شهید
ولی نگشت بریده سر از قفای رضا
غریب مرد به غربت رضا ولی بر نی
نرفت راس منیر خدا نمای رضا
روا بود که شب وروز و سال ومه « ترکی »
تمام عمر بنالی اگر برای رضا
بپای بوس رضا گر به سر روم نه عجب
ز دور بینم اگر گنبد طلای رضا
مفاتیح الجنان : زیارت امام رضا (ع)
فضیلت زیارت امام رضا(ع)
فضیلت زیارت آن حضرت بیش از آن است که به شمار آید و ما در اینجا تنها به ذکر چند خبر تبرّک می جوییم و بیشتر آن را از «تحفة الزائر» نقل می کنیم.
اول:
از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روایت شده: زود باشد که پاره ای از تن من، در زمین خراسان مدفون شود، هیچ مؤمنی او را زیارت نکند، مگر آنکه حق تعالی بهشت را برای او واجب کند و بدنش را بر آتش دوزخ حرام سازد.
در حدیث معتبر دیگری فرمود: پاره ای از بدن من در خراسان مدفون خواهد شد، هر اندوهگینی او را زیارت کند، البته حق تعالی اندوهش را برطرف کند و هر گناهکاری او را زیارت نماید، البته گناهانش را بیامرزد.
دوم:
به سند معتبر روایت شده: که حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) فرمود: هرکه قبر فرزند من علی را زیارت کند، برای او نزد خدای تعالی ثواب هفتاد حج پذیرفته باشد. راوی بعید دانست و گفت: هفتاد حج پذیرفته؟! حضرت فرمود: آری هفتاد هزار حج، گفت: هفتاد هزار حج؟!
فرمود: چه بسا حجّی که پذیرفته نباشد، هرکه آن حضرت را زیارت کند یا یک شب نزد آن حضرت بیتوته کند چنان باشد که خدا را در عرش زیارت کرده باشد، گفت: چنان که خدا را در عرش زیارت کرده باشد؟
فرمود: آری چون روز قیامت شود، چهار نفر از پیشینیان و چهار نفر از پسینیان بر عرش الهی خواهند بود، اما پیشینیان نوح(علیه السلام) و ابراهیم(علیه السلام) و موسی(علیه السلام) و عیسی(علیه السلام) هستند و اما پسینیان، محمّد(صلی اللّه علیه و آله) و علی(علیه السلام) و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) هستند، آنگاه ریسمانی در پای عرش می کشند، پس زیارت کنندگانِ قبور امامان با ما می نشینند و به تحقیق زیارت کنندگان قبر فرزندم علی، درجه ایشان از همه بالاتر و عطایشان از همه بیشتر خواهد بود.
سوم:
از حضرت رضا(علیه السلام) روایت شده: در خراسان بقعه ای است که زمانی بر آن خواهد آمد که محل رفت وآمد فرشتگان شود پس پیوسته گروه هایی از فرشتگان از آسمان فرود خواهند آمد و گروه هایی بالا خواهند رفت تا در صُور بدمند. پرسیدند: یا بن رسول الله کدام بقعه است؟
فرمود: آن بقعه در زمین طوس است و آن والله باغی است از باغ های بهشت، هرکه مرا در آن بقعه زیارت کند، چنان است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را زیارت کرده و حق تعالی برای او به سبب آن زیارت، ثواب هزار حج پسندیده و هزار عمره پذیرفته بنویسد و من و پدرانم در روز قیامت شفیع او باشیم.
چهارم:
به چندین سند صحیح از ابن ابی نصر نقل شده که گفت: نامه امام رضا(علیه السلام) را خواندم در آن نوشته شده بود: به شیعیان من برسانید که زیارت من نزد خدا برابر است با هزار حج، پس من این حدیث را خدمت حضرت جواد(علیه السلام) عرض کردم، فرمود: آری والله هزار هزار حج است، برای کسی که آن حضرت را زیارت کند و حق او را بشناسد.
پنجم:
به دو سند معتبر روایت شده: حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: هرکه مرا با این دوری بارگاه زیارت کند، من روز قیامت در سه نقطۀ حساس نزد او آیم تا او را از هراس های آن ها نجات بخشم: نخست وقتی که نامه های نیکوکاران در دست راست ایشان و نامه های بدکاران در دست چپ ایشان پرواز کند و دیگر نزد صراط و سوم نزد ترازوی اعمال.
ششم:
در حدیث معتبر دیگری فرمود: زود باشد که بر اثر ظلم و ستم با زهر به قتل برسم و کنار هارون الرشید به خاک سپرده شوم و خدا تربت مرا محلّ تردّد شیعیان و دوستان من گرداند پس هرکه مرا در این غربت زیارت کند، برای او واجب می شود که من او را در روز قیامت زیارت کنم و سوگند می خورم، به خدایی که محمّد(صلی الله علیه وآله) را به پیامبری گرامی داشته و او را بر تمام خلایق برگزیده که هرکه از شما شیعیان نزد قبر من دو رکعت بجا آورد، البته از جانب خداوند عالمیان در روز قیامت آمرزش گناهان را مستحق شود و به حق آن خدایی که ما را بعد از محمّد(صلی الله علیه وآله) به امامت گرامی داشته و به وصیت آن حضرت مخصوص گردانید، سوگند یاد می کنم که زیارت کنندگان قبر من در روز قیامت بر خدا گرامی تر از هر گروه دیگری هستند و هر مؤمنی که مرا زیارت کند و بر روی او قطره ای از باران برسد، البته حق تعالی جسم او را بر آتش دوزخ حرام گرداند.
هفتم:
به سند معتبر روایت شده: محمّد بن سلیمان از حضرت جواد(علیه السلام) پرسید: شخصی به عنوان حج تمتع، حج واجب خود را انجام داد و پس از آن به مدینه رفت و حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) را زیارت نمود، آنگاه به نجف رفت و پدرتان امیرمؤمنان را زیارت کرد، درحالی که حق او را می شناخت و می دانست که او حجت خدا بر خلق و باب الله است که از آن باب باید به خدا رسید، بر آن حضرت سلام کرد و به کربلا رفت و حضرت امام حسین(علیه السلام) را زیارت کرد؛ سپس به بغداد رفت و حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام) را زیارت کرد و پس از این زیارت ها به شهر خود بازگشت.
در این وقت خدا آن قدر مال به او روزی کرد که می تواند به حج برود، برای این مرد که حج واجب خود را انجام داده کدام یک از این دو عمل بهتر است، آیا برگردد و دوباره حج کند یا به خراسان رفته و پدرتان حضرت رضا(علیه السلام) را زیارت کند؟ فرمود: بلکه برود بر پدرم سلام کند که این افضل است و باید که در ماه رجب باشد و در این زمان انجام ندهید که بر ما و شما از دست حاکم زمان ترس رسوا ساختن و عیب جویی است.
هشتم:
شیخ صدوق در کتاب «من لا یحضره الفقیه» از حضرت امام جواد(علیه السلام) روایت کرده: در میان دو کوه طوس قطعه ای از زمین است که از بهشت برداشته شده، هرکه وارد آن شود در روز قیامت از آتش ایمنی یابد.
نهم:
و نیز از آن حضرت [حضرت امام جواد(علیه السلام)] روایت کرده: من از جانب حق تعالی بهشت را ضمانت می کنم برای هرکه قبر پدرم را در طوس زیارت کند، درحالی که عارف به حق آن حضرت باشد.
دهم:
شیخ صدوق در کتاب «عُیون اَخبار الرّضا» روایت کرده: مردی از نیکان، حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) را در خواب دید، خدمت آن حضرت عرضه داشت: یا رسول الله، از فرزندانت کدام یک را زیارت کنم؟ فرمود: بعضی از فرزندان من زهر نوشیده و برخی کشته شده پیش من آمدند. گفتم: با پراکنده شدن مشاهد ایشان کدامیک از آنان را زیارت کنم؟ فرمود: آن را که به تو نزدیک تر است زیارت کن، یعنی آن را که محل تو به بارگاهش نزدیک تر است و او را در زمین غربت به خاک سپرده اند، گفتم: یا رسول الله، از این فرمایش «رضا» را قصد کردید؟ فرمود: بگو: «صلّی اللّه علیه»، بگو: «صلّی اللّه علیه»، بگو: «صلّی اللّه علیه»، این جمله را «سه بار» فرمود.
نویسنده گوید: در کتاب «وسائل» و «مستدرک» فصول و ابوابی ذکر شده در مورد استحباب تبرّک به مشهد امام رضا و مشاهد امامان (علیهم السلام) و استحباب اختیار زیارت امام رضا (علیه السلام) بر زیارت امام حسین (علیه السلام) و بر زیارت دیگر امامان (علیهم السلام) و بر حج مستحب و عمره مستحب و چون این کتاب گنجایش شرح مفصل مطلب را ندارد، ما به همین چند روایت که عشره کامله است قناعت کردیم.
اول:
از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روایت شده: زود باشد که پاره ای از تن من، در زمین خراسان مدفون شود، هیچ مؤمنی او را زیارت نکند، مگر آنکه حق تعالی بهشت را برای او واجب کند و بدنش را بر آتش دوزخ حرام سازد.
در حدیث معتبر دیگری فرمود: پاره ای از بدن من در خراسان مدفون خواهد شد، هر اندوهگینی او را زیارت کند، البته حق تعالی اندوهش را برطرف کند و هر گناهکاری او را زیارت نماید، البته گناهانش را بیامرزد.
دوم:
به سند معتبر روایت شده: که حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) فرمود: هرکه قبر فرزند من علی را زیارت کند، برای او نزد خدای تعالی ثواب هفتاد حج پذیرفته باشد. راوی بعید دانست و گفت: هفتاد حج پذیرفته؟! حضرت فرمود: آری هفتاد هزار حج، گفت: هفتاد هزار حج؟!
فرمود: چه بسا حجّی که پذیرفته نباشد، هرکه آن حضرت را زیارت کند یا یک شب نزد آن حضرت بیتوته کند چنان باشد که خدا را در عرش زیارت کرده باشد، گفت: چنان که خدا را در عرش زیارت کرده باشد؟
فرمود: آری چون روز قیامت شود، چهار نفر از پیشینیان و چهار نفر از پسینیان بر عرش الهی خواهند بود، اما پیشینیان نوح(علیه السلام) و ابراهیم(علیه السلام) و موسی(علیه السلام) و عیسی(علیه السلام) هستند و اما پسینیان، محمّد(صلی اللّه علیه و آله) و علی(علیه السلام) و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) هستند، آنگاه ریسمانی در پای عرش می کشند، پس زیارت کنندگانِ قبور امامان با ما می نشینند و به تحقیق زیارت کنندگان قبر فرزندم علی، درجه ایشان از همه بالاتر و عطایشان از همه بیشتر خواهد بود.
سوم:
از حضرت رضا(علیه السلام) روایت شده: در خراسان بقعه ای است که زمانی بر آن خواهد آمد که محل رفت وآمد فرشتگان شود پس پیوسته گروه هایی از فرشتگان از آسمان فرود خواهند آمد و گروه هایی بالا خواهند رفت تا در صُور بدمند. پرسیدند: یا بن رسول الله کدام بقعه است؟
فرمود: آن بقعه در زمین طوس است و آن والله باغی است از باغ های بهشت، هرکه مرا در آن بقعه زیارت کند، چنان است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را زیارت کرده و حق تعالی برای او به سبب آن زیارت، ثواب هزار حج پسندیده و هزار عمره پذیرفته بنویسد و من و پدرانم در روز قیامت شفیع او باشیم.
چهارم:
به چندین سند صحیح از ابن ابی نصر نقل شده که گفت: نامه امام رضا(علیه السلام) را خواندم در آن نوشته شده بود: به شیعیان من برسانید که زیارت من نزد خدا برابر است با هزار حج، پس من این حدیث را خدمت حضرت جواد(علیه السلام) عرض کردم، فرمود: آری والله هزار هزار حج است، برای کسی که آن حضرت را زیارت کند و حق او را بشناسد.
پنجم:
به دو سند معتبر روایت شده: حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: هرکه مرا با این دوری بارگاه زیارت کند، من روز قیامت در سه نقطۀ حساس نزد او آیم تا او را از هراس های آن ها نجات بخشم: نخست وقتی که نامه های نیکوکاران در دست راست ایشان و نامه های بدکاران در دست چپ ایشان پرواز کند و دیگر نزد صراط و سوم نزد ترازوی اعمال.
ششم:
در حدیث معتبر دیگری فرمود: زود باشد که بر اثر ظلم و ستم با زهر به قتل برسم و کنار هارون الرشید به خاک سپرده شوم و خدا تربت مرا محلّ تردّد شیعیان و دوستان من گرداند پس هرکه مرا در این غربت زیارت کند، برای او واجب می شود که من او را در روز قیامت زیارت کنم و سوگند می خورم، به خدایی که محمّد(صلی الله علیه وآله) را به پیامبری گرامی داشته و او را بر تمام خلایق برگزیده که هرکه از شما شیعیان نزد قبر من دو رکعت بجا آورد، البته از جانب خداوند عالمیان در روز قیامت آمرزش گناهان را مستحق شود و به حق آن خدایی که ما را بعد از محمّد(صلی الله علیه وآله) به امامت گرامی داشته و به وصیت آن حضرت مخصوص گردانید، سوگند یاد می کنم که زیارت کنندگان قبر من در روز قیامت بر خدا گرامی تر از هر گروه دیگری هستند و هر مؤمنی که مرا زیارت کند و بر روی او قطره ای از باران برسد، البته حق تعالی جسم او را بر آتش دوزخ حرام گرداند.
هفتم:
به سند معتبر روایت شده: محمّد بن سلیمان از حضرت جواد(علیه السلام) پرسید: شخصی به عنوان حج تمتع، حج واجب خود را انجام داد و پس از آن به مدینه رفت و حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) را زیارت نمود، آنگاه به نجف رفت و پدرتان امیرمؤمنان را زیارت کرد، درحالی که حق او را می شناخت و می دانست که او حجت خدا بر خلق و باب الله است که از آن باب باید به خدا رسید، بر آن حضرت سلام کرد و به کربلا رفت و حضرت امام حسین(علیه السلام) را زیارت کرد؛ سپس به بغداد رفت و حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام) را زیارت کرد و پس از این زیارت ها به شهر خود بازگشت.
در این وقت خدا آن قدر مال به او روزی کرد که می تواند به حج برود، برای این مرد که حج واجب خود را انجام داده کدام یک از این دو عمل بهتر است، آیا برگردد و دوباره حج کند یا به خراسان رفته و پدرتان حضرت رضا(علیه السلام) را زیارت کند؟ فرمود: بلکه برود بر پدرم سلام کند که این افضل است و باید که در ماه رجب باشد و در این زمان انجام ندهید که بر ما و شما از دست حاکم زمان ترس رسوا ساختن و عیب جویی است.
هشتم:
شیخ صدوق در کتاب «من لا یحضره الفقیه» از حضرت امام جواد(علیه السلام) روایت کرده: در میان دو کوه طوس قطعه ای از زمین است که از بهشت برداشته شده، هرکه وارد آن شود در روز قیامت از آتش ایمنی یابد.
نهم:
و نیز از آن حضرت [حضرت امام جواد(علیه السلام)] روایت کرده: من از جانب حق تعالی بهشت را ضمانت می کنم برای هرکه قبر پدرم را در طوس زیارت کند، درحالی که عارف به حق آن حضرت باشد.
دهم:
شیخ صدوق در کتاب «عُیون اَخبار الرّضا» روایت کرده: مردی از نیکان، حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) را در خواب دید، خدمت آن حضرت عرضه داشت: یا رسول الله، از فرزندانت کدام یک را زیارت کنم؟ فرمود: بعضی از فرزندان من زهر نوشیده و برخی کشته شده پیش من آمدند. گفتم: با پراکنده شدن مشاهد ایشان کدامیک از آنان را زیارت کنم؟ فرمود: آن را که به تو نزدیک تر است زیارت کن، یعنی آن را که محل تو به بارگاهش نزدیک تر است و او را در زمین غربت به خاک سپرده اند، گفتم: یا رسول الله، از این فرمایش «رضا» را قصد کردید؟ فرمود: بگو: «صلّی اللّه علیه»، بگو: «صلّی اللّه علیه»، بگو: «صلّی اللّه علیه»، این جمله را «سه بار» فرمود.
نویسنده گوید: در کتاب «وسائل» و «مستدرک» فصول و ابوابی ذکر شده در مورد استحباب تبرّک به مشهد امام رضا و مشاهد امامان (علیهم السلام) و استحباب اختیار زیارت امام رضا (علیه السلام) بر زیارت امام حسین (علیه السلام) و بر زیارت دیگر امامان (علیهم السلام) و بر حج مستحب و عمره مستحب و چون این کتاب گنجایش شرح مفصل مطلب را ندارد، ما به همین چند روایت که عشره کامله است قناعت کردیم.
مفاتیح الجنان : زیارت امام رضا (ع)
زیارت مشهور امام رضا (ع)
بدان که برای آن بزرگوار زیارات چندی نقل شده و زیارت مشهور آن حضرت زیارتی است که در کتاب های معتبر بیان شده است و به شیخ جلیل القدر محمّد بن حسن بن ولید که از مشایخ جناب صدوق است منسوب کرده اند و از کتاب «مزار» ابن قولویه(رحمة الله علیه) معلوم می شود که از ائمه(علیهم السلام) روایت شده است و کیفیت آن موافق کتاب «من لا یحضره الفقیه» چنان است که:
چون زیارت قبر امام رضا(علیه السلام) را در طوس قصد کنی، پیش از آنکه از خانه بیرون روی غسل کن و وقتی که غسل می کنی چنین بگو:
اللّهُمَّ طَهِّرْنِی، وَطَهِّرْ لِی قَلْبِی، وَاشْرَحْ لِی صَدْرِی، وَأَجْرِ عَلی لِسانِی مِدْحَتَک وَالثَّناءَ عَلَیک، فَإِنَّهُ لَاقُوَّةَ إِلّا بِک. اللّهُمَّ اجْعَلْهُ لِی طَهُوراً وَشِفاءً.
و در وقت بیرون رفتن از خانه می گویی:
بِسْمِ اللّهِ، وَبِاللّهِ، وَ إِلَی اللّهِ، وَ إِلَی ابْنِ رَسُولِ اللّهِ، حَسْبِی اللّهُ تَوَکلْتُ عَلَی اللّهِ. اللّهُمَّ إِلَیک تَوَجَّهْتُ، وَ إِلَیک قَصَدْتُ، وَمَا عِنْدَک أَرَدْتُ.
چون بیرون رفتی بر در خانه خود بایست و بگو:
اللّهُمَّ إِلَیک وَجَّهْتُ وَجْهِی، وَعَلَیک خَلَّفْتُ أَهْلِی وَمالِی وَمَا خَوَّلْتَنِی، وَبِک وَثِقْتُ فَلَا تُخَیبْنِی یا مَنْ لَا یخَیبُ مَنْ أَرَادَهُ، وَلَا یضَیعُ مَنْ حَفِظَهُ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مَحُمَّدٍ وَاحْفَظْنِی بِحِفْظِک فَإِنَّهُ لَایضِیعُ مَنْ حَفِظْتَ.
چون به سلامت رسیدی ان شاء الله، هرگاه خواستی به زیارت بروی غسل کن و وقتی که غسل می کنی بگو:
اللّهُمَّ طَهِّرْنِی، وَطَهِّرْ لِی قَلْبِی، وَاشْرَحْ لِی صَدْرِی، وَأَجْرِ عَلَی لِسانِی مِدْحَتَک وَمَحَبَّتَک وَالثَّناءَ عَلَیک، فَإِنَّهُ لَاقُوَّةَ إِلّا بِک، وَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ قَِوامَ دِینِی التَّسْلِیمُ لِأَمْرِک، وَالاِتِّباعُ لِسُنَّةِ نَبِیک، وَالشَّهَادَةُ عَلَی جَمِیعِ خَلْقِک، اللّهُمَّ اجْعَلْهُ لِی شِفاءً وَنُوراً إِنَّک عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ.
پس پاکیزه ترین جامه های خویش را بپوش و با پای برهنه به آرامی و وقار راه برو و دلت به یاد خدا باشد و «اللّهُ أَکْبَرُ» و «لَا إِلهَ إِلّا اللّهُ» و «سُبْحانَ اللّهِ» و «الْحَمْدُ لِلّهِ» بگو و گام های خود را کوتاه بردار و زمانی که وارد روضه مقدّسه شوی بگو:
بِسْمِ اللّهِ، وَبِاللّهِ، وَعَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلّا اللّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیک لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَأَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّهِ.
آنگاه به نزد ضریح برو و قبله را پشت سر خود قرار بده و روبروی آن حضرت بایست و بگو:
أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیک لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَأَنَّهُ سَیدُ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ، وَأَنَّهُ سَیدُ الْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلِینَ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِک وَرَسُولِک وَنَبِیک وَسَیدِ خَلْقِک أَجْمَعِینَ صَلاةً لَایقْوَی عَلَی إِحْصَائِها غَیرُک. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ أَبِی طالِبٍ عَبْدِک وَأَخِی رَسُولِک الَّذِی انْتَجَبْتَهُ بِعِلْمِک، وَجَعَلْتَهُ هادِیاً لِمَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِک، وَالدَّلِیلَ عَلَی مَنْ بَعَثْتَهُ بِرِسالاتِک، وَدَیانَ الدِّینِ بِعَدْلِک وَفَصْلَ قَضائِک بَینَ خَلْقِک، وَالْمُهَیمِنَ عَلَی ذلِک کلِّهِ، وَالسَّلامُ عَلَیهِ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ؛
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی فاطِمَةَ بِنْتِ نَبِیک، وَزَوْجَةِ وَلِیک، وَأُمِّ السِّبْطَینِ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ سَیدَی شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، الطُّهْرَةِ الطَّاهِرَةِ الْمُطَهَّرَةِ التَّقِیةِ النَّقِیةِ الرَّضِیةِ الزَّکیةِ سَیدَةِ نِساءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَجْمَعِینَ صَلاةً لَایقْوی عَلَی إِحْصائِها غَیرُک. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ سِبْطَی نَبِیک، وَسَیدَی شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، الْقائِمَینِ فِی خَلْقِک، وَالدَّلِیلَینِ عَلَی مَنْ بَعَثْتَ بِرِسالاتِک، وَدَیانَی الدِّینِ بِعَدْلِک، وَفَصْلَی قَضائِک بَینَ خَلْقِک. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِی بْنِ الْحُسَینِ عَبْدِک الْقائِمِ فِی خَلْقِک، وَالدَّلِیلِ عَلَی مَنْ بَعَثْتَ بِرِسَالاتِک، وَدَیانِ الدِّینِ بِعَدْلِک، وَفَصْلِ قَضائِک بَینَ خَلْقِک سَیدِ الْعَابِدِینَ؛
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی عَبْدِک وَخَلِیفَتِک فِی أَرْضِک، باقِرِ عِلْمِ النَّبِیینَ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ عَبْدِک، وَوَلِی دِینِک، وَحُجَّتِک عَلَی خَلْقِک أَجْمَعِینَ الصَّادِقِ الْبارِّ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَبْدِک الصَّالِحِ، وَ لِسَانِک فِی خَلْقِک، النَّاطِقِ بِحُکمِک وَالْحُجَّةِ عَلَی بَرِیتِک. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِی بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضی عَبْدِک وَوَلِی دِینِک، الْقائِمِ بِعَدْلِک، وَالدَّاعِی إِلی دِینِک وَدِینِ آبائِهِ الصَّادِقِینَ، صَلاةً لَایقْوی عَلَی إِحْصائِها غَیرُک. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی عَبْدِک وَوَلِیک الْقائِمِ بِأَمْرِک، وَ الدَّاعِی إِلی سَبِیلِک. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ عَبْدِک وَوَلِی دِینِک؛
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْعامِلِ بِأَمْرِک، الْقائِمِ فِی خَلْقِک، وَحُجَّتِک الْمُؤَدِّی عَنْ نَبِیک، وَشاهِدِک عَلَی خَلْقِک، الْمَخْصُوصِ بِکرامَتِک، الدَّاعِی إِلی طاعَتِک وَطاعَةِ رَسُولِک صَلَوَاتُک عَلَیهِمْ أَجْمَعِینَ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی حُجَّتِک وَوَلِیک الْقائِمِ فِی خَلْقِک صَلاةً تَامَّةً نَامِیةً بَاقِیةً تُعَجِّلُ بِها فَرَجَهُ وَتَنْصُرُهُ بِها، وَتَجْعَلُنا مَعَهُ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ. اللّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیک بِحُبِّهِمْ، وَأُوَالِی وَلِیهُمْ، وَأُعادِی عَدُوَّهُمْ، فَارْزُقْنِی بِهِمْ خَیرَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ، وَاصْرِفْ عَنِّی بِهِمْ شَرَّ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَأَهْوالَ یوْمِ الْقِیامَةِ.
سپس بالای سر آن حضرت می نشینی و می گویی:
السَّلامُ عَلَیک یا وَلِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا نُورَ اللّهِ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ، السَّلامُ عَلَیک یا عَمُودَ الدِّینِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ آدَمَ صِفْوَةِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ نُوحٍ نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ إِبْراهِیمَ خَلِیلِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ إِسْماعِیلَ ذَبِیحِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُوسی کلِیمِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ عِیسی رُوحِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی وَلِی اللّهِ وَوَصِی رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ سَیدَی شَبابِ أَهْلِ الجَنَّةِ؛
السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ زَینِ الْعابِدِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی باقِرِ عِلْمِ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ الْبارِّ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الصِّدِّیقُ الشَّهِیدُ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْوَصِی الْبَارُّ التَّقِی، أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةُ، وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، وَعَبَدْتَ اللّهَ مُخْلِصاً حَتّی أَتَاک الْیقِینُ، السَّلامُ عَلَیک یا أَبَا الْحَسَنِ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
بعد خود را به ضریح می چسبانی و می گویی:
اللّهُمَّ إِلَیک صَمَدْتُ مِنْ أَرْضِی، وَقَطَعْتُ الْبِلادَ رَجاءَ رَحْمَتِک فَلَا تُخَیبْنِی وَلَا تَرُدَّنِی بِغَیرِ قَضاءِ حاجَتِی، وَارْحَمْ تَقَلُّبِی عَلَی قَبْرِ ابْنِ أَخِی رَسُولِک صَلَواتُک عَلَیهِ وَآلِهِ، بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یا مَوْلای أَتَیتُک زائِراً وافِداً عائِذاً مِمَّا جَنَیتُ عَلَی نَفْسِی، وَاحْتَطَبْتُ عَلَی ظَهْرِی فَکنْ لِی شافِعاً إِلَی اللّهِ یوْمَ فَقْرِی وَفاقَتِی، فَلَک عِنْدَ اللّهِ مَقامٌ مَحْمُودٌ، وَأَنْتَ عِنْدَهُ وَجِیهٌ.
پس دست راست را بلند می کنی و دست چپ را به سوی قبر می گشایی و می گویی:
اللّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیک بِحُبِّهِمْ وَبِوِلایتِهِمْ، أَتَوَلَّی آخِرَهُمْ بِمَا تَوَلَّیتُ بِهِ أَوَّلَهُمْ، وَأَبْرَأُ مِنْ کلِّ وَلِیجَةٍ دُونَهُمْ. اللّهُمَّ الْعَنِ الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَک، وَاتَّهَمُوا نَبِیک، وَجَحَدُوا بِآیاتِک، وَسَخِرُوا بِإِمامِک، وَحَمَلُوا النَّاسَ عَلَی أَکتافِ آلِ مُحَمَّدٍ. اللّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیک بِاللَّعْنَةِ عَلَیهِمْ وَالْبَراءَةِ مِنْهُمْ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ یا رَحْمنُ.
آنگاه بازمی گردی و به پایین پای آن حضرت می روی و می گویی:
صَلَّی اللّهُ عَلَیک یا أَبَا الْحَسَنِ، صَلَّی اللّهُ عَلَی رُوحِک وَبَدَنِک، صَبَرْتَ وَأَنْتَ الصَّادِقُ المُصَدَّقُ، قَتَلَ اللّهُ مَنْ قَتَلَک بِالْأَیدِی وَالْأَلْسُنِ.
سپس زاری کن و در لعنت بر قاتل امیرمؤمنان(علیه السلام) و قاتلان حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) و قاتلان همه اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مبالغه کن، آنگاه از پشت قبر برو و بالای سر آن حضرت دو رکعت نماز بجا آر، در رکعت اول سوره «یس» و در رکعت دوم سوره «الرحمن» را بخوان و در دعا و زاری بکوش و برای خود و پدر و مادرت و همه برادران اهل ایمان خویش، بسیار دعا کن و آنچه خواهی بالای سر آن حضرت درنگ کن و توجه داشته باش که باید نمازهای خود را نزد قبر بخوانی.
نویسنده گوید: این زیارت، بهترین زیارات آن حضرت است.
در کتاب «فقیه» و «عیون» و کتب علاّمه مجلسی و غیر ایشان «وَ سَخِرُوا بِإِمامِکَ» که در آخر زیارت است با دومیم است، یعنی: «خدایا لعنت کن کسانی را که استهزا نمودند به امامی که برای ایشان قرار دادی»؛ ولی در کتاب «مصباح الزائر»: «سَخِرُوا بِأَیّامِکَ» است که این نیز صحیح است، بلکه شاید از جهتی اولی باشد، چه آن که مراد از ایام، ائمه(علیهم السلام) هستند، همان طور که در «روایت صَقر بن ابی دُلَف» در فصل پنجم از باب اول گذشت،
این را هم بدان که لعنت کردن بر قاتلان ائمه(علیهم السلام) به هر زبانی انجام گیرد خوب است و اگر زائر این عبارت را که از بعضی دعاها گرفته شده بخواند، شاید مناسب تر باشد:
اللّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، وَقَتَلَةَ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ عَلَیهِمُ السَّلامُ، وَقَتَلَةَ أَهْلِ بَیتِ نَبِیک، اللّهُمَّ الْعَنْ أَعْداءَ آلِ مُحَمَّدٍ وَقَتَلَتَهُمْ، وَزِدْهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذَابِ، وَهَوَاناً فَوْقَ هَوَانٍ، وَذُلّاً فَوْقَ ذُلٍّ، وَخِزْیاً فَوْقَ خِزْی. اللّهُمَّ دُعَّهُمْ إِلَی النَّارِ دَعّاً، وَأَرْکسْهُمْ فِی أَلِیمِ عَذابِک رَکساً، وَاحْشُرْهمْ وَأَتْباعَهُمْ إِلی جَهَنَّمَ زُمَراً.
چون زیارت قبر امام رضا(علیه السلام) را در طوس قصد کنی، پیش از آنکه از خانه بیرون روی غسل کن و وقتی که غسل می کنی چنین بگو:
اللّهُمَّ طَهِّرْنِی، وَطَهِّرْ لِی قَلْبِی، وَاشْرَحْ لِی صَدْرِی، وَأَجْرِ عَلی لِسانِی مِدْحَتَک وَالثَّناءَ عَلَیک، فَإِنَّهُ لَاقُوَّةَ إِلّا بِک. اللّهُمَّ اجْعَلْهُ لِی طَهُوراً وَشِفاءً.
و در وقت بیرون رفتن از خانه می گویی:
بِسْمِ اللّهِ، وَبِاللّهِ، وَ إِلَی اللّهِ، وَ إِلَی ابْنِ رَسُولِ اللّهِ، حَسْبِی اللّهُ تَوَکلْتُ عَلَی اللّهِ. اللّهُمَّ إِلَیک تَوَجَّهْتُ، وَ إِلَیک قَصَدْتُ، وَمَا عِنْدَک أَرَدْتُ.
چون بیرون رفتی بر در خانه خود بایست و بگو:
اللّهُمَّ إِلَیک وَجَّهْتُ وَجْهِی، وَعَلَیک خَلَّفْتُ أَهْلِی وَمالِی وَمَا خَوَّلْتَنِی، وَبِک وَثِقْتُ فَلَا تُخَیبْنِی یا مَنْ لَا یخَیبُ مَنْ أَرَادَهُ، وَلَا یضَیعُ مَنْ حَفِظَهُ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مَحُمَّدٍ وَاحْفَظْنِی بِحِفْظِک فَإِنَّهُ لَایضِیعُ مَنْ حَفِظْتَ.
چون به سلامت رسیدی ان شاء الله، هرگاه خواستی به زیارت بروی غسل کن و وقتی که غسل می کنی بگو:
اللّهُمَّ طَهِّرْنِی، وَطَهِّرْ لِی قَلْبِی، وَاشْرَحْ لِی صَدْرِی، وَأَجْرِ عَلَی لِسانِی مِدْحَتَک وَمَحَبَّتَک وَالثَّناءَ عَلَیک، فَإِنَّهُ لَاقُوَّةَ إِلّا بِک، وَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ قَِوامَ دِینِی التَّسْلِیمُ لِأَمْرِک، وَالاِتِّباعُ لِسُنَّةِ نَبِیک، وَالشَّهَادَةُ عَلَی جَمِیعِ خَلْقِک، اللّهُمَّ اجْعَلْهُ لِی شِفاءً وَنُوراً إِنَّک عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ.
پس پاکیزه ترین جامه های خویش را بپوش و با پای برهنه به آرامی و وقار راه برو و دلت به یاد خدا باشد و «اللّهُ أَکْبَرُ» و «لَا إِلهَ إِلّا اللّهُ» و «سُبْحانَ اللّهِ» و «الْحَمْدُ لِلّهِ» بگو و گام های خود را کوتاه بردار و زمانی که وارد روضه مقدّسه شوی بگو:
بِسْمِ اللّهِ، وَبِاللّهِ، وَعَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلّا اللّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیک لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَأَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّهِ.
آنگاه به نزد ضریح برو و قبله را پشت سر خود قرار بده و روبروی آن حضرت بایست و بگو:
أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیک لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَأَنَّهُ سَیدُ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ، وَأَنَّهُ سَیدُ الْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلِینَ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِک وَرَسُولِک وَنَبِیک وَسَیدِ خَلْقِک أَجْمَعِینَ صَلاةً لَایقْوَی عَلَی إِحْصَائِها غَیرُک. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ أَبِی طالِبٍ عَبْدِک وَأَخِی رَسُولِک الَّذِی انْتَجَبْتَهُ بِعِلْمِک، وَجَعَلْتَهُ هادِیاً لِمَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِک، وَالدَّلِیلَ عَلَی مَنْ بَعَثْتَهُ بِرِسالاتِک، وَدَیانَ الدِّینِ بِعَدْلِک وَفَصْلَ قَضائِک بَینَ خَلْقِک، وَالْمُهَیمِنَ عَلَی ذلِک کلِّهِ، وَالسَّلامُ عَلَیهِ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ؛
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی فاطِمَةَ بِنْتِ نَبِیک، وَزَوْجَةِ وَلِیک، وَأُمِّ السِّبْطَینِ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ سَیدَی شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، الطُّهْرَةِ الطَّاهِرَةِ الْمُطَهَّرَةِ التَّقِیةِ النَّقِیةِ الرَّضِیةِ الزَّکیةِ سَیدَةِ نِساءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَجْمَعِینَ صَلاةً لَایقْوی عَلَی إِحْصائِها غَیرُک. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ سِبْطَی نَبِیک، وَسَیدَی شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، الْقائِمَینِ فِی خَلْقِک، وَالدَّلِیلَینِ عَلَی مَنْ بَعَثْتَ بِرِسالاتِک، وَدَیانَی الدِّینِ بِعَدْلِک، وَفَصْلَی قَضائِک بَینَ خَلْقِک. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِی بْنِ الْحُسَینِ عَبْدِک الْقائِمِ فِی خَلْقِک، وَالدَّلِیلِ عَلَی مَنْ بَعَثْتَ بِرِسَالاتِک، وَدَیانِ الدِّینِ بِعَدْلِک، وَفَصْلِ قَضائِک بَینَ خَلْقِک سَیدِ الْعَابِدِینَ؛
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی عَبْدِک وَخَلِیفَتِک فِی أَرْضِک، باقِرِ عِلْمِ النَّبِیینَ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ عَبْدِک، وَوَلِی دِینِک، وَحُجَّتِک عَلَی خَلْقِک أَجْمَعِینَ الصَّادِقِ الْبارِّ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَبْدِک الصَّالِحِ، وَ لِسَانِک فِی خَلْقِک، النَّاطِقِ بِحُکمِک وَالْحُجَّةِ عَلَی بَرِیتِک. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِی بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضی عَبْدِک وَوَلِی دِینِک، الْقائِمِ بِعَدْلِک، وَالدَّاعِی إِلی دِینِک وَدِینِ آبائِهِ الصَّادِقِینَ، صَلاةً لَایقْوی عَلَی إِحْصائِها غَیرُک. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی عَبْدِک وَوَلِیک الْقائِمِ بِأَمْرِک، وَ الدَّاعِی إِلی سَبِیلِک. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ عَبْدِک وَوَلِی دِینِک؛
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْعامِلِ بِأَمْرِک، الْقائِمِ فِی خَلْقِک، وَحُجَّتِک الْمُؤَدِّی عَنْ نَبِیک، وَشاهِدِک عَلَی خَلْقِک، الْمَخْصُوصِ بِکرامَتِک، الدَّاعِی إِلی طاعَتِک وَطاعَةِ رَسُولِک صَلَوَاتُک عَلَیهِمْ أَجْمَعِینَ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی حُجَّتِک وَوَلِیک الْقائِمِ فِی خَلْقِک صَلاةً تَامَّةً نَامِیةً بَاقِیةً تُعَجِّلُ بِها فَرَجَهُ وَتَنْصُرُهُ بِها، وَتَجْعَلُنا مَعَهُ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ. اللّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیک بِحُبِّهِمْ، وَأُوَالِی وَلِیهُمْ، وَأُعادِی عَدُوَّهُمْ، فَارْزُقْنِی بِهِمْ خَیرَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ، وَاصْرِفْ عَنِّی بِهِمْ شَرَّ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَأَهْوالَ یوْمِ الْقِیامَةِ.
سپس بالای سر آن حضرت می نشینی و می گویی:
السَّلامُ عَلَیک یا وَلِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا نُورَ اللّهِ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ، السَّلامُ عَلَیک یا عَمُودَ الدِّینِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ آدَمَ صِفْوَةِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ نُوحٍ نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ إِبْراهِیمَ خَلِیلِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ إِسْماعِیلَ ذَبِیحِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُوسی کلِیمِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ عِیسی رُوحِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی وَلِی اللّهِ وَوَصِی رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ سَیدَی شَبابِ أَهْلِ الجَنَّةِ؛
السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ زَینِ الْعابِدِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی باقِرِ عِلْمِ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ الْبارِّ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الصِّدِّیقُ الشَّهِیدُ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْوَصِی الْبَارُّ التَّقِی، أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةُ، وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، وَعَبَدْتَ اللّهَ مُخْلِصاً حَتّی أَتَاک الْیقِینُ، السَّلامُ عَلَیک یا أَبَا الْحَسَنِ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
بعد خود را به ضریح می چسبانی و می گویی:
اللّهُمَّ إِلَیک صَمَدْتُ مِنْ أَرْضِی، وَقَطَعْتُ الْبِلادَ رَجاءَ رَحْمَتِک فَلَا تُخَیبْنِی وَلَا تَرُدَّنِی بِغَیرِ قَضاءِ حاجَتِی، وَارْحَمْ تَقَلُّبِی عَلَی قَبْرِ ابْنِ أَخِی رَسُولِک صَلَواتُک عَلَیهِ وَآلِهِ، بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یا مَوْلای أَتَیتُک زائِراً وافِداً عائِذاً مِمَّا جَنَیتُ عَلَی نَفْسِی، وَاحْتَطَبْتُ عَلَی ظَهْرِی فَکنْ لِی شافِعاً إِلَی اللّهِ یوْمَ فَقْرِی وَفاقَتِی، فَلَک عِنْدَ اللّهِ مَقامٌ مَحْمُودٌ، وَأَنْتَ عِنْدَهُ وَجِیهٌ.
پس دست راست را بلند می کنی و دست چپ را به سوی قبر می گشایی و می گویی:
اللّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیک بِحُبِّهِمْ وَبِوِلایتِهِمْ، أَتَوَلَّی آخِرَهُمْ بِمَا تَوَلَّیتُ بِهِ أَوَّلَهُمْ، وَأَبْرَأُ مِنْ کلِّ وَلِیجَةٍ دُونَهُمْ. اللّهُمَّ الْعَنِ الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَک، وَاتَّهَمُوا نَبِیک، وَجَحَدُوا بِآیاتِک، وَسَخِرُوا بِإِمامِک، وَحَمَلُوا النَّاسَ عَلَی أَکتافِ آلِ مُحَمَّدٍ. اللّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیک بِاللَّعْنَةِ عَلَیهِمْ وَالْبَراءَةِ مِنْهُمْ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ یا رَحْمنُ.
آنگاه بازمی گردی و به پایین پای آن حضرت می روی و می گویی:
صَلَّی اللّهُ عَلَیک یا أَبَا الْحَسَنِ، صَلَّی اللّهُ عَلَی رُوحِک وَبَدَنِک، صَبَرْتَ وَأَنْتَ الصَّادِقُ المُصَدَّقُ، قَتَلَ اللّهُ مَنْ قَتَلَک بِالْأَیدِی وَالْأَلْسُنِ.
سپس زاری کن و در لعنت بر قاتل امیرمؤمنان(علیه السلام) و قاتلان حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) و قاتلان همه اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مبالغه کن، آنگاه از پشت قبر برو و بالای سر آن حضرت دو رکعت نماز بجا آر، در رکعت اول سوره «یس» و در رکعت دوم سوره «الرحمن» را بخوان و در دعا و زاری بکوش و برای خود و پدر و مادرت و همه برادران اهل ایمان خویش، بسیار دعا کن و آنچه خواهی بالای سر آن حضرت درنگ کن و توجه داشته باش که باید نمازهای خود را نزد قبر بخوانی.
نویسنده گوید: این زیارت، بهترین زیارات آن حضرت است.
در کتاب «فقیه» و «عیون» و کتب علاّمه مجلسی و غیر ایشان «وَ سَخِرُوا بِإِمامِکَ» که در آخر زیارت است با دومیم است، یعنی: «خدایا لعنت کن کسانی را که استهزا نمودند به امامی که برای ایشان قرار دادی»؛ ولی در کتاب «مصباح الزائر»: «سَخِرُوا بِأَیّامِکَ» است که این نیز صحیح است، بلکه شاید از جهتی اولی باشد، چه آن که مراد از ایام، ائمه(علیهم السلام) هستند، همان طور که در «روایت صَقر بن ابی دُلَف» در فصل پنجم از باب اول گذشت،
این را هم بدان که لعنت کردن بر قاتلان ائمه(علیهم السلام) به هر زبانی انجام گیرد خوب است و اگر زائر این عبارت را که از بعضی دعاها گرفته شده بخواند، شاید مناسب تر باشد:
اللّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، وَقَتَلَةَ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ عَلَیهِمُ السَّلامُ، وَقَتَلَةَ أَهْلِ بَیتِ نَبِیک، اللّهُمَّ الْعَنْ أَعْداءَ آلِ مُحَمَّدٍ وَقَتَلَتَهُمْ، وَزِدْهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذَابِ، وَهَوَاناً فَوْقَ هَوَانٍ، وَذُلّاً فَوْقَ ذُلٍّ، وَخِزْیاً فَوْقَ خِزْی. اللّهُمَّ دُعَّهُمْ إِلَی النَّارِ دَعّاً، وَأَرْکسْهُمْ فِی أَلِیمِ عَذابِک رَکساً، وَاحْشُرْهمْ وَأَتْباعَهُمْ إِلی جَهَنَّمَ زُمَراً.
مفاتیح الجنان : زیارت امام رضا (ع)
دعا بعد از زیارت امام رضا (ع)
در کتاب «تحفة الزائر» آمده است که شیخ مفید ذکر فرموده است: پس از نماز زیارت حضرت امام رضا(علیه السلام) مستحب است این دعا را بخوانند:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک یا اللّهُ الدَّائِمُ فِی مُلْکهِ، الْقَائِمُ فِی عِزِّهِ، الْمُطاعُ فِی سُلْطانِهِ، الْمُتَفَرِّدُ فِی کبْرِیائِهِ، الْمُتَوَحِّدُ فِی دَیمُومِیةِ بَقائِهِ، الْعادِلُ فِی بَرِیتِهِ، الْعالِمُ فِی قَضِیتِهِ، الْکرِیمُ فِی تَأْخِیرِ عُقُوبَتِهِ.
إِلهِی حَاجَاتِی مَصْرُوفَةٌ إِلَیک، وَآمالِی مَوْقُوفَةٌ لَدَیک، وَکلَّما وَفَّقْتَنِی مِنْ خَیرٍ فَأَنْتَ دَلِیلِی عَلَیهِ وَطَرِیقِی إِلَیهِ، یا قَدِیراً لَاتَؤُودُهُ الْمَطالِبُ، یا مَلِیاً یلْجَأُ إِلَیهِ کلُّ راغِبٍ، ما زِلْتُ مَصْحُوباً مِنْک بِالنِّعَمِ، جارِیاً عَلَی عَادَاتِ الْإِحْسانِ وَالْکرَمِ، أَسْأَلُک بِالْقُدْرَةِ النَّافِذَةِ فِی جَمِیعِ الْأَشْیاءِ، وَقَضائِک الْمُبْرَمِ الَّذِی تَحْجُبُهُ بِأَیسَرِ الدُّعاءِ، وَبِالنَّظْرَةِ الَّتِی نَظَرْتَ بِها إِلَی الْجِبالِ فَتَشامَخَتْ، وَ إِلَی الْأَرَضِینَ فَتَسَطَّحَتْ، وَ إِلَی السَّماواتِ فَارْتَفَعَتْ وَ إِلَی الْبِحارِ فَتَفَجَّرَتْ؛
یا مَنْ جَلَّ عَنْ أَدَوَاتِ لَحَظَاتِ الْبَشَرِ، وَلَطُفَ عَنْ دَقائِقِ خَطَراتِ الْفِکرِ، لَاتُحْمَدُ یا سَیدِی إِلّا بِتَوْفِیقٍ مِنْک یقْتَضِی حَمْداً، وَلَا تُشْکرُ عَلَی أَصْغَرِ مِنَّةٍ إِلّا اسْتَوْجَبْتَ بِها شُکراً، فَمَتی تُحْصی نَعْماؤُک یا إِلهِی، وَتُجازی آلاؤُک یا مَوْلای، وَتُکافَأُ صَنَائِعُک یا سَیدِی؟ وَمِنْ نِعَمِک یحْمَدُ الْحَامِدُونَ، وَمِنْ شُکرِک یشْکرُ الشَّاکرُونَ، وَأَنْتَ الْمُعْتَمَدُ لِلذُّنُوبِ فِی عَفْوِک، وَالنَّاشِرُ عَلَی الْخَاطِئِینَ جَنَاحَ سَِتْرِک، وَأَنْتَ الْکاشِفُ لِلضُّرِّ بِیدِک،
فَکمْ مِنْ سَیئَةٍ أَخْفاها حِلْمُک حَتَّی دَخِلَتْ، وَحَسَنَةٍ ضاعَفَها فَضْلُک حَتَّی عَظُمَتْ عَلَیهَا مُجَازَاتُک؟ جَلَلْتَ أَنْ یخافَ مِنْک إِلّا الْعَدْلُ، وَأَنْ یرْجی مِنْک إِلّا الْإِحْسانُ وَالْفَضْلُ، فَامْنُنْ عَلَی بِمَا أَوْجَبَهُ فَضْلُک وَلَا تَخْذُلْنِی بِما یحْکمُ بِهِ عَدْلُک؛ سَیدِی لَوْ عَلِمَتِ الْأَرْضُ بِذُنُوبِی لَساخَتْ بِی، أَوِ الْجِبالُ لَهَدَّتْنِی، أَوِ السَّمَاوَاتُ لَاخْتَطَفَتْنِی، أَوِ الْبِحارُ لأََغْرَقَتْنِی، سَیدِی سَیدِی سَیدِی، مَوْلای مَوْلای مَوْلای، قَدْ تَکرَّرَ وُقُوفِی لِضِیافَتِک فَلَا تَحْرِمْنِی مَا وَعَدْتَ الْمُتَعَرِّضِینَ لِمَسْأَلَتِک،
یا مَعْرُوفَ الْعارِفِینَ، یا مَعْبُودَ الْعابِدِینَ، یا مَشْکورَ الشَّاکرِینَ، یا جَلِیسَ الذَّاکرِینَ، یا مَحْمُودَ مَنْ حَمِدَهُ، یا مَوْجُودَ مَنْ طَلَبَهُ، یا مَوْصُوفَ مَنْ وَحَّدَهُ، یا مَحْبُوبَ مَنْ أَحَبَّهُ، یا غَوْثَ مَنْ أَرَادَهُ، یا مَقْصُودَ مَنْ أَنَابَ إِلَیهِ، یا مَنْ لَایعْلَمُ الْغَیبَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَا یصْرِفُ السُّوءَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایدَبِّرُ الْأَمْرَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایغْفِرُ الذَّنْبَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایخْلُقُ الْخَلْقَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لا ینَزِّلُ الْغَیثَ إِلّا هُوَ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاغْفِرْ لِی یا خَیرَ الْغافِرِینَ؛
رَبِّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ حَیاءٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ رَجاءٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ إِنَابَةٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ رَغْبَةٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ رَهْبَةٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ طَاعَةٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ إِیمانٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ إِقْرارٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفَارَ إِخْلاصٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ تَقْوی، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفَارَ تَوَکلٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفَارَ ذِلَّةٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ عَامِلٍ لَک، هَارِبٍ مِنْک إِلَیک، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتُبْ عَلَی وَعَلَی والِدَی بِما تُبْتَ وَتَتُوبُ عَلَی جَمِیعِ خَلْقِک، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛
یا مَنْ تُسَمَّی [یسَمَّی] بِالْغَفوُرِ الرَّحِیمِ، یا مَنْ تُسَمَّی [یسَمَّی] بِالْغَفُورِ الرَّحِیمِ، یا مَنْ تُسَمَّی [یسَمَّی] بِالْغَفُورِ الرَّحِیمِ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاقْبَلْ تَوْبَتِی، وَزَک عَمَلِی، وَاشْکرْ سَعْیی، وَارْحَمْ ضَراعَتِی، وَلَا تَحْجُبْ صَوْتِی، وَلَا تُخَیبْ مَسْأَلَتِی، یا غَوْثَ الْمُسْتَغِیثِینَ، وَأَبْلِغْ أَئِمَّتِی سَلامِی وَدُعائِی، وَشَفِّعْهُمْ فِی جَمِیعِ مَا سَأَلْتُک، وَأَوْصِلْ هَدِیتِی إِلَیهِمْ کما ینْبَغِی لَهُمْ، وزِدْهُمْ مِنْ ذلِک مَا ینْبَغِی لَک بِأَضْعَافٍ لَایحْصِیها غَیرُک، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ، وَصَلَّی اللّهُ عَلَی أَطْیبِ الْمُرْسَلِینَ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ.
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک یا اللّهُ الدَّائِمُ فِی مُلْکهِ، الْقَائِمُ فِی عِزِّهِ، الْمُطاعُ فِی سُلْطانِهِ، الْمُتَفَرِّدُ فِی کبْرِیائِهِ، الْمُتَوَحِّدُ فِی دَیمُومِیةِ بَقائِهِ، الْعادِلُ فِی بَرِیتِهِ، الْعالِمُ فِی قَضِیتِهِ، الْکرِیمُ فِی تَأْخِیرِ عُقُوبَتِهِ.
إِلهِی حَاجَاتِی مَصْرُوفَةٌ إِلَیک، وَآمالِی مَوْقُوفَةٌ لَدَیک، وَکلَّما وَفَّقْتَنِی مِنْ خَیرٍ فَأَنْتَ دَلِیلِی عَلَیهِ وَطَرِیقِی إِلَیهِ، یا قَدِیراً لَاتَؤُودُهُ الْمَطالِبُ، یا مَلِیاً یلْجَأُ إِلَیهِ کلُّ راغِبٍ، ما زِلْتُ مَصْحُوباً مِنْک بِالنِّعَمِ، جارِیاً عَلَی عَادَاتِ الْإِحْسانِ وَالْکرَمِ، أَسْأَلُک بِالْقُدْرَةِ النَّافِذَةِ فِی جَمِیعِ الْأَشْیاءِ، وَقَضائِک الْمُبْرَمِ الَّذِی تَحْجُبُهُ بِأَیسَرِ الدُّعاءِ، وَبِالنَّظْرَةِ الَّتِی نَظَرْتَ بِها إِلَی الْجِبالِ فَتَشامَخَتْ، وَ إِلَی الْأَرَضِینَ فَتَسَطَّحَتْ، وَ إِلَی السَّماواتِ فَارْتَفَعَتْ وَ إِلَی الْبِحارِ فَتَفَجَّرَتْ؛
یا مَنْ جَلَّ عَنْ أَدَوَاتِ لَحَظَاتِ الْبَشَرِ، وَلَطُفَ عَنْ دَقائِقِ خَطَراتِ الْفِکرِ، لَاتُحْمَدُ یا سَیدِی إِلّا بِتَوْفِیقٍ مِنْک یقْتَضِی حَمْداً، وَلَا تُشْکرُ عَلَی أَصْغَرِ مِنَّةٍ إِلّا اسْتَوْجَبْتَ بِها شُکراً، فَمَتی تُحْصی نَعْماؤُک یا إِلهِی، وَتُجازی آلاؤُک یا مَوْلای، وَتُکافَأُ صَنَائِعُک یا سَیدِی؟ وَمِنْ نِعَمِک یحْمَدُ الْحَامِدُونَ، وَمِنْ شُکرِک یشْکرُ الشَّاکرُونَ، وَأَنْتَ الْمُعْتَمَدُ لِلذُّنُوبِ فِی عَفْوِک، وَالنَّاشِرُ عَلَی الْخَاطِئِینَ جَنَاحَ سَِتْرِک، وَأَنْتَ الْکاشِفُ لِلضُّرِّ بِیدِک،
فَکمْ مِنْ سَیئَةٍ أَخْفاها حِلْمُک حَتَّی دَخِلَتْ، وَحَسَنَةٍ ضاعَفَها فَضْلُک حَتَّی عَظُمَتْ عَلَیهَا مُجَازَاتُک؟ جَلَلْتَ أَنْ یخافَ مِنْک إِلّا الْعَدْلُ، وَأَنْ یرْجی مِنْک إِلّا الْإِحْسانُ وَالْفَضْلُ، فَامْنُنْ عَلَی بِمَا أَوْجَبَهُ فَضْلُک وَلَا تَخْذُلْنِی بِما یحْکمُ بِهِ عَدْلُک؛ سَیدِی لَوْ عَلِمَتِ الْأَرْضُ بِذُنُوبِی لَساخَتْ بِی، أَوِ الْجِبالُ لَهَدَّتْنِی، أَوِ السَّمَاوَاتُ لَاخْتَطَفَتْنِی، أَوِ الْبِحارُ لأََغْرَقَتْنِی، سَیدِی سَیدِی سَیدِی، مَوْلای مَوْلای مَوْلای، قَدْ تَکرَّرَ وُقُوفِی لِضِیافَتِک فَلَا تَحْرِمْنِی مَا وَعَدْتَ الْمُتَعَرِّضِینَ لِمَسْأَلَتِک،
یا مَعْرُوفَ الْعارِفِینَ، یا مَعْبُودَ الْعابِدِینَ، یا مَشْکورَ الشَّاکرِینَ، یا جَلِیسَ الذَّاکرِینَ، یا مَحْمُودَ مَنْ حَمِدَهُ، یا مَوْجُودَ مَنْ طَلَبَهُ، یا مَوْصُوفَ مَنْ وَحَّدَهُ، یا مَحْبُوبَ مَنْ أَحَبَّهُ، یا غَوْثَ مَنْ أَرَادَهُ، یا مَقْصُودَ مَنْ أَنَابَ إِلَیهِ، یا مَنْ لَایعْلَمُ الْغَیبَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَا یصْرِفُ السُّوءَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایدَبِّرُ الْأَمْرَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایغْفِرُ الذَّنْبَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایخْلُقُ الْخَلْقَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لا ینَزِّلُ الْغَیثَ إِلّا هُوَ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاغْفِرْ لِی یا خَیرَ الْغافِرِینَ؛
رَبِّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ حَیاءٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ رَجاءٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ إِنَابَةٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ رَغْبَةٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ رَهْبَةٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ طَاعَةٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ إِیمانٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ إِقْرارٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفَارَ إِخْلاصٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ تَقْوی، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفَارَ تَوَکلٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفَارَ ذِلَّةٍ، وَأَسْتَغْفِرُک اسْتِغْفارَ عَامِلٍ لَک، هَارِبٍ مِنْک إِلَیک، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتُبْ عَلَی وَعَلَی والِدَی بِما تُبْتَ وَتَتُوبُ عَلَی جَمِیعِ خَلْقِک، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛
یا مَنْ تُسَمَّی [یسَمَّی] بِالْغَفوُرِ الرَّحِیمِ، یا مَنْ تُسَمَّی [یسَمَّی] بِالْغَفُورِ الرَّحِیمِ، یا مَنْ تُسَمَّی [یسَمَّی] بِالْغَفُورِ الرَّحِیمِ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاقْبَلْ تَوْبَتِی، وَزَک عَمَلِی، وَاشْکرْ سَعْیی، وَارْحَمْ ضَراعَتِی، وَلَا تَحْجُبْ صَوْتِی، وَلَا تُخَیبْ مَسْأَلَتِی، یا غَوْثَ الْمُسْتَغِیثِینَ، وَأَبْلِغْ أَئِمَّتِی سَلامِی وَدُعائِی، وَشَفِّعْهُمْ فِی جَمِیعِ مَا سَأَلْتُک، وَأَوْصِلْ هَدِیتِی إِلَیهِمْ کما ینْبَغِی لَهُمْ، وزِدْهُمْ مِنْ ذلِک مَا ینْبَغِی لَک بِأَضْعَافٍ لَایحْصِیها غَیرُک، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ، وَصَلَّی اللّهُ عَلَی أَطْیبِ الْمُرْسَلِینَ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ.
مفاتیح الجنان : زیارت امام رضا (ع)
صلوات خاصه امام رضا (ع)
این زیارتی است که ابن قولَویه از بعضی ائمه(علیهم السلام) روایت کرده است که فرمودند: چون به نزد قبر امام رضا(علیه السلام) بروی بگو:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِی بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضَی الْإِمامِ التَّقِی النَّقِی وَحُجَّتِک عَلَی مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرَی الصِّدِیقِ الشَّهِیدِ صَلاةً کثِیرَةً تامَّةً زاکیةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کأَفْضَلِ مَا صَلَّیتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیائِک.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِی بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضَی الْإِمامِ التَّقِی النَّقِی وَحُجَّتِک عَلَی مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرَی الصِّدِیقِ الشَّهِیدِ صَلاةً کثِیرَةً تامَّةً زاکیةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کأَفْضَلِ مَا صَلَّیتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیائِک.
مفاتیح الجنان : زیارت امام رضا (ع)
چند نکته مفید در زیارت امام رضا (ع)
نویسنده گوید: در اینجا به ذکر چند مطلب می پردازیم که ذکر آن ها شایسته و مناسب است.
اوّل:
به سند معتبر از حضرت هادی(علیه السلام) روایت شده: هرکه را به سوی خدا حاجتی باشد، قبر جدّم حضرت امام رضا(علیه السلام) را در شهر طوس زیارت کند، درحالی که غسل کرده باشد و بالای سر آن حضرت دو رکعت نماز بجا آورد و در قنوت نماز حاجت خود را بخواهد، به درستی که مستجاب می شود، مگر آنکه خواسته او برای گناه یا قطع رَحِمی باشد. به تحقیق موضع قبر آن حضرت بارگاهی است از بارگاه های بهشت و هیچ مؤمنی او را زیارت نمی کند مگر آنکه حق تعالی او را از آتش دوزخ آزاد می کند و وارد بهشت می نماید.
دوم:
علاّمه مجلسی از خط شیخ جلیل حسین بن عبد الصمد، پدر شیخ بهایی نقل کرده: شیخ ابو الطّیب حسین بن احمد فقیه رازی ذکر کرده: هرکس حضرت رضا(علیه السلام) یا دیگر از امامان را زیارت کند، آنگاه نزد آن امام «نماز جعفر» بخواند، برای او به هر رکعتی نوشته می شود: ثواب کسی که هزار حج و هزار عمره بجا آورده و هزار بنده در راه خدا آزاد کرده و هزار مرتبه همراه با پیامبر مرسل به جهاد برخاسته و به هر گامی که بر می دارد، برای اوست ثواب صد حج و عمره و صد بنده آزاد کردن، در راه خدای تعالی و برای او نوشته می شود صد کار نیک و از او محو می شود صد گناه و کیفیت نماز جعفر در «اعمال روز جمعه» گذشت.
سوم:
از محوّل سجستانی روایت شده: چون مأمون حضرت رضا(علیه السلام) را از مدینه به خراسان خواست، حضرت برای وداع با قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله) وارد مسجد شد و مکرّر با قبر آن حضرت وداع می کرد و بیرون می آمد و نزد قبر برمی گشت و هر بار صدای مبارکش به گریه بلند بود، من نزدیک آن حضرت رفته و سلام کردم و آن جناب پاسخ داد، آنگاه حضرت را به آن سفر تهنیت گفتم، فرمود: مرا زیارت کن، همانا از جوار جدّم بیرون می شوم و در غربت می میرم و مجاور هارون دفن می شوم.
شیخ یوسف بن حاتم شامی در کتاب «درّ النظیم» فرموده: جماعتی از اصحاب امام رضا(علیه السلام) روایت کردند که آن حضرت فرمود: زمانی که خواستم از مدینه به سوی خراسان بیرون بیایم، عیال خود را جمع کردم، آنان را دستور دادم که بر من گریه کنند تا گریه آنان را بشنوم، آنگاه دوازده هزار دینار بین ایشان تقسیم کردم و به آن ها گفتم من هرگز به سوی اهل بیتم برنمی گردم، سپس ابوجعفر جواد را برگرفتم و او را به مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله) بردم و دست او را کنار قبر گذاشتم و وی را به آن قبر شریف چسبانیدم و حفظ او را به سبب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) خواستم و جمیع وکلا و خدمتکاران خود را به شنیدن و اطاعت فرمایش او امر کردم و اینکه با او مخالفت نکنند و به آنان فهماندم که او جانشین من است.
سید عبدالکریم بن طاووس روایت کرده: زمانی که مأمون امام رضا(علیه السلام) را از مدینه به خراسان خواست، حضرت از مدینه به سوی بصره حرکت کرد و به کوفه نرفت و از بصره بر طریق کوفه به بغداد توجّه نمود و از آنجا به شهر قم و سپس وارد قم شد، اهل قم به استقبال حضرت آمدند و برای مهمان کردن آن حضرت با هم سر و صدا و دعوا می کردند و هرکدام اشتیاق داشتند، آن بزرگوار به خانه او وارد شود. حضرت فرمود: شتر من مأمور است! یعنی هر کجا زانو زد، من آنجا وارد می شوم، پس آن شتر آمد تا در یک خانه خوابید و صاحب آن خانه، در شب آن روز خواب دیده بود که حضرت امام رضا(علیه السلام) فردا میهمان او خواهد بود! چندی نگذشت که آن محل، مقام رفیعی یافت و در زمان ما مدرسه ای آباد است.
شیخ صدوق به سند خود از اسحاق بن راهَوَیه نقل کرده: چون حضرت رضا(علیه السلام) به نیشابور آمد و خواست از آنجا حرکت کند، اصحاب حدیث خدمت آن حضرت جمع شدند و عرضه داشتند: یابن رسول الله، از نزد ما می روی و برای ما حدیثی نمی فرمایی که به واسطه آن از حضورتان استفاده کنیم؟ آن حضرت در آن هنگام در عماری نشسته بود، سر خود را بیرون کرد و فرمود:
شنیدم پدرم موسی بن جعفر فرمود: شنیدم پدرم جعفر بن محمّد فرمود: شنیدم پدرم محمّد بن علی فرمود: شنیدم پدرم علی بن الحسین فرمود: شنیدم پدرم حسین بن علی فرمود: شنیدم پدرم امیرمؤمنان علی بن ابیطالب فرمود: شنیدم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: شنیدم جبرئیل می گفت: شنیدم خدای عزّوجل فرمود:
لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ حِصْنِی، فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذابِی.
این حدیث شریف را فرمود و حرکت کرد، چون شتر به راه افتاد، ما را خواند و فرمود:
بِشُرُوطِها وَأَنَا مِنْ شُرُوطِها.
ابوالصلت روایت کرده: امام رضا(علیه السلام) زمانی که به نزد مأمون می رفت چون به منطقه دِه سرخ رسید، گفتند: یابن رسول الله، ظهر شده، نماز نمی خوانید؟ حضرت پیاده شد و آب خواست، عرضه داشتند آب همراه نداریم، پس به دست مبارک خود، زمین را کاوید، به اندازه ای آب جوشید که آن حضرت و هرکه با او بود وضو گرفتند و اثرش تا امروز باقی است. چون وارد سناباد شد، پشت مبارک خود را به کوهی گذاشت که از آن دیگ ها می تراشند و فرمود: خدایا به این کوه سود ببخش و در ظرفی که از این کوه تراشند، هرچه گذارند، برکت ده و فرمود برای آن حضرت دیگ ها از سنگ تراشیدند و دستور داد طعامش را جز در آن دیگ ها نپزند، مردم از آن روز به بعد، دیگ ها و ظرف ها از آن تراشیدند و برکت یافتند.
چهارم:
صاحب «مطلع الشمس» نقل کرده: که در بیست و پنجم ذوالحجة سال هزار و شش، شاه عباس اول وارد مشهد مقدس شد، مشاهده کرد عبدالمؤمن خان اوزبکی حرم مطهر را غارت کرده و غیر از نردۀ طلا چیز دیگری در آنجا نگذاشته است. در بیست وهشتم ذوالحجه از مشهد به هرات رفت و هرات را به ایران بازگرداند و پس از ساماندهی آنجا، به مشهد بازگشت و یک ماه در آنجا ماند و صحن مقدّس را مرمّت کرد و خدّام بارگاه مبارک را مورد احسان و محبت خویش قرار داد و به عراق بازگشت و در اواخر سال هزار و هشت، دوباره به مشهد مقدّس رفته، زمستان را در آنجا گذرانید و خدمت افتخاری آستانه را خود به گردن گرفت و مشغول بود، چنان که شبی با قیچی سر شمع ها را می گرفت. شیخ بهایی علیه الرحمه «بالبداهه» این رباعی را سرود:
پیوستــه بُـوَد ملائک علّییـن
پروانه شمع روضه خُلد آیین
مقراض به احتیاط زن ای خادم
ترسم ببری شهپر جبریل امین
و در سال هزار و نه بنا به نذری که شاه عباس کرده بود که پیاده به مشهد برود، پیاده به مشهد مشرّف شد و آن مسافت دور را در بیست وهشت روز طی کرد. صاحب تاریخ «عالم آرا» این اشعار را به همین مناسبت نگاشته است:
غلام شاه مردان شاه عبّاس
شه والا گُهر خاقان امجَد
به طوف مرقد شاه خراسان
پیاده رفت با اخلاص بی حدّ
تا آنجا که گفته است:
پیاده رفت شد تاریخ رفتن
ز اصفاهان پیاده تا به مشهد
چون به مشهد مقدّس رسید، صحن مبارک را وسعت داد و ایوان علی شیر که درگاه روضه متبرکه از آنجا بوده و در یک گوشه صحن قرار داشت و بدنما بود، در وسط قرار داد و ایوانی برابر آن در طرف دیگر ساخت و خیابانی از دروازه غربی شهر تا شرقی طرح کرد که از هر طرف به صحن رسیده، از میان ایوان ها گذشت و چشمه ها و قنات ها احداث کرد و به شهر آورد و نهری از میان خیابان و حوضی بزرگ در وسط ایجاد کرد که آب از حوض گذشته به خیابان شرقی جاری گردد و در بناهای مذکور کتیبه ها به خط میرزا محمّد رضا صدر الکتّاب و علیرضا عبّاسی و محمّدرضا امامی رسم شد و بارگاه مطهّر را به طلا تذهیب کرد، چنان که در کتیبه بارگاه مطهر به آن اشاره شده و نوشته آن کتیبه چنین است:
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم مِن عَظائِمِ تَوفِیقاتِ اللهِ سُبحَانَهُ أَن وَفَّقَ السُّلطَانَ الأعظَمَ مَولَی مُلُوک العَرَبِ وَ العَجَمِ، صَاحِبُ النَّسَبِ الطَّاهِرِ النَّبَوِی وَ الحَسَبِ البَاهِرِ العَلَوِی، تُرابُ أَقدَامِ خُدَّامِ هَذِهِ العَتَبَةِ المُطَهَّرةِ اللَّاهُوتِیةِ، غُبارُ نِعالِ زُوَّارِ هَذِهِ الرَّوضَةِ المُنَوَّرَةِ المَلَکوتِیةِ، مُرَوِّجُ آثَارِ أَجدادِهِ المَعصُومینَ، اَلسُّلطَانُ ابنُ السُّلطَانِ، أبُو المُظَفَّرِ شَاه عَبَّاسُ الحُسَینِی المُوسَوِی الصَّفَوِی بَهادُر خانُ، فَاستَسعَدَ بِالمَجِی ءِ مَاشِیا عَلَی قدَمَیهِ مِن دَارِ السَّلطَنَةِ أِصفَهَانَ إِلَی زِیارَةِ هَذَا الحَرَمِ الأشرَفِ، وَ قَد تَشَرَّفَ بِزِینَةِ هَذِهِ القُبَّةِ مِن خُلَّصِ مَالِهِ فِی سَنَةِ أَلفِ وَ عَشَرٍ، وَ تَمَّ فِی سَنَةِ أَلفٍ وَ سِتٍّ وَ عَشَرٍ.
اوّل:
به سند معتبر از حضرت هادی(علیه السلام) روایت شده: هرکه را به سوی خدا حاجتی باشد، قبر جدّم حضرت امام رضا(علیه السلام) را در شهر طوس زیارت کند، درحالی که غسل کرده باشد و بالای سر آن حضرت دو رکعت نماز بجا آورد و در قنوت نماز حاجت خود را بخواهد، به درستی که مستجاب می شود، مگر آنکه خواسته او برای گناه یا قطع رَحِمی باشد. به تحقیق موضع قبر آن حضرت بارگاهی است از بارگاه های بهشت و هیچ مؤمنی او را زیارت نمی کند مگر آنکه حق تعالی او را از آتش دوزخ آزاد می کند و وارد بهشت می نماید.
دوم:
علاّمه مجلسی از خط شیخ جلیل حسین بن عبد الصمد، پدر شیخ بهایی نقل کرده: شیخ ابو الطّیب حسین بن احمد فقیه رازی ذکر کرده: هرکس حضرت رضا(علیه السلام) یا دیگر از امامان را زیارت کند، آنگاه نزد آن امام «نماز جعفر» بخواند، برای او به هر رکعتی نوشته می شود: ثواب کسی که هزار حج و هزار عمره بجا آورده و هزار بنده در راه خدا آزاد کرده و هزار مرتبه همراه با پیامبر مرسل به جهاد برخاسته و به هر گامی که بر می دارد، برای اوست ثواب صد حج و عمره و صد بنده آزاد کردن، در راه خدای تعالی و برای او نوشته می شود صد کار نیک و از او محو می شود صد گناه و کیفیت نماز جعفر در «اعمال روز جمعه» گذشت.
سوم:
از محوّل سجستانی روایت شده: چون مأمون حضرت رضا(علیه السلام) را از مدینه به خراسان خواست، حضرت برای وداع با قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله) وارد مسجد شد و مکرّر با قبر آن حضرت وداع می کرد و بیرون می آمد و نزد قبر برمی گشت و هر بار صدای مبارکش به گریه بلند بود، من نزدیک آن حضرت رفته و سلام کردم و آن جناب پاسخ داد، آنگاه حضرت را به آن سفر تهنیت گفتم، فرمود: مرا زیارت کن، همانا از جوار جدّم بیرون می شوم و در غربت می میرم و مجاور هارون دفن می شوم.
شیخ یوسف بن حاتم شامی در کتاب «درّ النظیم» فرموده: جماعتی از اصحاب امام رضا(علیه السلام) روایت کردند که آن حضرت فرمود: زمانی که خواستم از مدینه به سوی خراسان بیرون بیایم، عیال خود را جمع کردم، آنان را دستور دادم که بر من گریه کنند تا گریه آنان را بشنوم، آنگاه دوازده هزار دینار بین ایشان تقسیم کردم و به آن ها گفتم من هرگز به سوی اهل بیتم برنمی گردم، سپس ابوجعفر جواد را برگرفتم و او را به مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله) بردم و دست او را کنار قبر گذاشتم و وی را به آن قبر شریف چسبانیدم و حفظ او را به سبب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) خواستم و جمیع وکلا و خدمتکاران خود را به شنیدن و اطاعت فرمایش او امر کردم و اینکه با او مخالفت نکنند و به آنان فهماندم که او جانشین من است.
سید عبدالکریم بن طاووس روایت کرده: زمانی که مأمون امام رضا(علیه السلام) را از مدینه به خراسان خواست، حضرت از مدینه به سوی بصره حرکت کرد و به کوفه نرفت و از بصره بر طریق کوفه به بغداد توجّه نمود و از آنجا به شهر قم و سپس وارد قم شد، اهل قم به استقبال حضرت آمدند و برای مهمان کردن آن حضرت با هم سر و صدا و دعوا می کردند و هرکدام اشتیاق داشتند، آن بزرگوار به خانه او وارد شود. حضرت فرمود: شتر من مأمور است! یعنی هر کجا زانو زد، من آنجا وارد می شوم، پس آن شتر آمد تا در یک خانه خوابید و صاحب آن خانه، در شب آن روز خواب دیده بود که حضرت امام رضا(علیه السلام) فردا میهمان او خواهد بود! چندی نگذشت که آن محل، مقام رفیعی یافت و در زمان ما مدرسه ای آباد است.
شیخ صدوق به سند خود از اسحاق بن راهَوَیه نقل کرده: چون حضرت رضا(علیه السلام) به نیشابور آمد و خواست از آنجا حرکت کند، اصحاب حدیث خدمت آن حضرت جمع شدند و عرضه داشتند: یابن رسول الله، از نزد ما می روی و برای ما حدیثی نمی فرمایی که به واسطه آن از حضورتان استفاده کنیم؟ آن حضرت در آن هنگام در عماری نشسته بود، سر خود را بیرون کرد و فرمود:
شنیدم پدرم موسی بن جعفر فرمود: شنیدم پدرم جعفر بن محمّد فرمود: شنیدم پدرم محمّد بن علی فرمود: شنیدم پدرم علی بن الحسین فرمود: شنیدم پدرم حسین بن علی فرمود: شنیدم پدرم امیرمؤمنان علی بن ابیطالب فرمود: شنیدم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: شنیدم جبرئیل می گفت: شنیدم خدای عزّوجل فرمود:
لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ حِصْنِی، فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذابِی.
این حدیث شریف را فرمود و حرکت کرد، چون شتر به راه افتاد، ما را خواند و فرمود:
بِشُرُوطِها وَأَنَا مِنْ شُرُوطِها.
ابوالصلت روایت کرده: امام رضا(علیه السلام) زمانی که به نزد مأمون می رفت چون به منطقه دِه سرخ رسید، گفتند: یابن رسول الله، ظهر شده، نماز نمی خوانید؟ حضرت پیاده شد و آب خواست، عرضه داشتند آب همراه نداریم، پس به دست مبارک خود، زمین را کاوید، به اندازه ای آب جوشید که آن حضرت و هرکه با او بود وضو گرفتند و اثرش تا امروز باقی است. چون وارد سناباد شد، پشت مبارک خود را به کوهی گذاشت که از آن دیگ ها می تراشند و فرمود: خدایا به این کوه سود ببخش و در ظرفی که از این کوه تراشند، هرچه گذارند، برکت ده و فرمود برای آن حضرت دیگ ها از سنگ تراشیدند و دستور داد طعامش را جز در آن دیگ ها نپزند، مردم از آن روز به بعد، دیگ ها و ظرف ها از آن تراشیدند و برکت یافتند.
چهارم:
صاحب «مطلع الشمس» نقل کرده: که در بیست و پنجم ذوالحجة سال هزار و شش، شاه عباس اول وارد مشهد مقدس شد، مشاهده کرد عبدالمؤمن خان اوزبکی حرم مطهر را غارت کرده و غیر از نردۀ طلا چیز دیگری در آنجا نگذاشته است. در بیست وهشتم ذوالحجه از مشهد به هرات رفت و هرات را به ایران بازگرداند و پس از ساماندهی آنجا، به مشهد بازگشت و یک ماه در آنجا ماند و صحن مقدّس را مرمّت کرد و خدّام بارگاه مبارک را مورد احسان و محبت خویش قرار داد و به عراق بازگشت و در اواخر سال هزار و هشت، دوباره به مشهد مقدّس رفته، زمستان را در آنجا گذرانید و خدمت افتخاری آستانه را خود به گردن گرفت و مشغول بود، چنان که شبی با قیچی سر شمع ها را می گرفت. شیخ بهایی علیه الرحمه «بالبداهه» این رباعی را سرود:
پیوستــه بُـوَد ملائک علّییـن
پروانه شمع روضه خُلد آیین
مقراض به احتیاط زن ای خادم
ترسم ببری شهپر جبریل امین
و در سال هزار و نه بنا به نذری که شاه عباس کرده بود که پیاده به مشهد برود، پیاده به مشهد مشرّف شد و آن مسافت دور را در بیست وهشت روز طی کرد. صاحب تاریخ «عالم آرا» این اشعار را به همین مناسبت نگاشته است:
غلام شاه مردان شاه عبّاس
شه والا گُهر خاقان امجَد
به طوف مرقد شاه خراسان
پیاده رفت با اخلاص بی حدّ
تا آنجا که گفته است:
پیاده رفت شد تاریخ رفتن
ز اصفاهان پیاده تا به مشهد
چون به مشهد مقدّس رسید، صحن مبارک را وسعت داد و ایوان علی شیر که درگاه روضه متبرکه از آنجا بوده و در یک گوشه صحن قرار داشت و بدنما بود، در وسط قرار داد و ایوانی برابر آن در طرف دیگر ساخت و خیابانی از دروازه غربی شهر تا شرقی طرح کرد که از هر طرف به صحن رسیده، از میان ایوان ها گذشت و چشمه ها و قنات ها احداث کرد و به شهر آورد و نهری از میان خیابان و حوضی بزرگ در وسط ایجاد کرد که آب از حوض گذشته به خیابان شرقی جاری گردد و در بناهای مذکور کتیبه ها به خط میرزا محمّد رضا صدر الکتّاب و علیرضا عبّاسی و محمّدرضا امامی رسم شد و بارگاه مطهّر را به طلا تذهیب کرد، چنان که در کتیبه بارگاه مطهر به آن اشاره شده و نوشته آن کتیبه چنین است:
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم مِن عَظائِمِ تَوفِیقاتِ اللهِ سُبحَانَهُ أَن وَفَّقَ السُّلطَانَ الأعظَمَ مَولَی مُلُوک العَرَبِ وَ العَجَمِ، صَاحِبُ النَّسَبِ الطَّاهِرِ النَّبَوِی وَ الحَسَبِ البَاهِرِ العَلَوِی، تُرابُ أَقدَامِ خُدَّامِ هَذِهِ العَتَبَةِ المُطَهَّرةِ اللَّاهُوتِیةِ، غُبارُ نِعالِ زُوَّارِ هَذِهِ الرَّوضَةِ المُنَوَّرَةِ المَلَکوتِیةِ، مُرَوِّجُ آثَارِ أَجدادِهِ المَعصُومینَ، اَلسُّلطَانُ ابنُ السُّلطَانِ، أبُو المُظَفَّرِ شَاه عَبَّاسُ الحُسَینِی المُوسَوِی الصَّفَوِی بَهادُر خانُ، فَاستَسعَدَ بِالمَجِی ءِ مَاشِیا عَلَی قدَمَیهِ مِن دَارِ السَّلطَنَةِ أِصفَهَانَ إِلَی زِیارَةِ هَذَا الحَرَمِ الأشرَفِ، وَ قَد تَشَرَّفَ بِزِینَةِ هَذِهِ القُبَّةِ مِن خُلَّصِ مَالِهِ فِی سَنَةِ أَلفِ وَ عَشَرٍ، وَ تَمَّ فِی سَنَةِ أَلفٍ وَ سِتٍّ وَ عَشَرٍ.
مفاتیح الجنان : زیارت امام رضا (ع)
شمه ای از معجزات امام رضا (ع)
شیخ طبرسی در کتاب «اعلام الوری»، پس از بیان پاره ای از معجزات حضرت رضا(علیه السلام) گفته:
اما آنچه برای مردم پس از شهادت آن حضرت تا زمان ما ظاهر شده، از برکت شهادتگاه مقدّس آن حضرت و علامات و عجایبی که مردم بسیار مشاهده نمودند و عام و خاص تصدیقش کردند و مخالف و موافق به آن اقرار نمودند، بسیار بلکه خارج از شماره است و همانا در آن مشهد مقدّس کور مادرزاد و ابرص [نوعی بیماری پوستی] شفا یافتند و دعاها مستجاب شده و حاجات برآورده گشته و شداید و مصائب برطرف شده است و ما بسیاری از این ها را خود مشاهده کردیم و علم و یقینی یافتیم که شک در آن راه نیابد.
شیخ بزرگوار شیخ حرّ عاملی در کتاب «اثبات الهدای» پس از نقل این کلام از شیخ طبرسی فرموده که مؤلّف این کتاب محمّد بن الحسن الحرّ می گوید: من بسیاری از این معجزات را دیدم و مشاهده کردم همچنان که شیخ طبرسی مشاهده کرده است و برای من یقین حاصل شد همچنان که برای او یقین حاصل شده و در مدت مجاورت من در مشهد مقدس که ۲۶ سال می شود چیزهایی در این باب شنیدم که از حدّ تواتر گذشته و من در خاطر ندارم که در این مشهد دعا کرده باشم و از خدا حاجتی خواسته باشم مگر آنکه الحمدالله برآورده شد؛ مقام را گنجایش تفصیل نیست، لهذا به خلاصۀ مطلب قناعت کردیم.
نویسنده این کتاب عباس قمی گوید: در هر زمان آن قدر کرامات و معجزات از این روضه مقدّسه ظاهر می شود که نیاز به نقل وقایع گذشته نیست و ما در باب دوم در «اعمال شب بیست وهفتم رجب» به برخی مطالب که مناسب این مقام بود اشاره کردیم و فعلاً مقام را گنجایش طولانی کردن مطلب نیست. بهتر آنکه این فصل را به همین جا ختم کنیم و این چند بیت شعر را که از جامی در مدح آن حضرت نقل شده است ذکر نماییم.
سَلامٌ عَلی آلِ طه وَیس
سَلامٌ عَلی آلِ خَیرِ النَّبِیین
سَلامٌ عَلی رَوْضَةٍ حَلَّ فِیها
إِمامٌ یباهِی بِهِ الْمُلْک وَالدِّین
امام به حق شاه مطلق که آمد
حریم درش قبله گاه سلاطین
شه کاخ عرفان گل شاخ احسان
دُرِ دُرج امکـان مه بُرج تمکیـن
علی بن موسی الرّضا کز خدایش
رضا شد لقب چون رضا بودش آیین
ز فضل و شرف بینی او را جهانی
اگر نبوَدَت تیره چشم جهان بین
پـی عطـر روبنـد حـوران جنّـت
غبار درش را به گیسوی مشکین
اگر خواهی آری به کف دامـن او
برو دامن از هرچه جز اوست برچین
اما آنچه برای مردم پس از شهادت آن حضرت تا زمان ما ظاهر شده، از برکت شهادتگاه مقدّس آن حضرت و علامات و عجایبی که مردم بسیار مشاهده نمودند و عام و خاص تصدیقش کردند و مخالف و موافق به آن اقرار نمودند، بسیار بلکه خارج از شماره است و همانا در آن مشهد مقدّس کور مادرزاد و ابرص [نوعی بیماری پوستی] شفا یافتند و دعاها مستجاب شده و حاجات برآورده گشته و شداید و مصائب برطرف شده است و ما بسیاری از این ها را خود مشاهده کردیم و علم و یقینی یافتیم که شک در آن راه نیابد.
شیخ بزرگوار شیخ حرّ عاملی در کتاب «اثبات الهدای» پس از نقل این کلام از شیخ طبرسی فرموده که مؤلّف این کتاب محمّد بن الحسن الحرّ می گوید: من بسیاری از این معجزات را دیدم و مشاهده کردم همچنان که شیخ طبرسی مشاهده کرده است و برای من یقین حاصل شد همچنان که برای او یقین حاصل شده و در مدت مجاورت من در مشهد مقدس که ۲۶ سال می شود چیزهایی در این باب شنیدم که از حدّ تواتر گذشته و من در خاطر ندارم که در این مشهد دعا کرده باشم و از خدا حاجتی خواسته باشم مگر آنکه الحمدالله برآورده شد؛ مقام را گنجایش تفصیل نیست، لهذا به خلاصۀ مطلب قناعت کردیم.
نویسنده این کتاب عباس قمی گوید: در هر زمان آن قدر کرامات و معجزات از این روضه مقدّسه ظاهر می شود که نیاز به نقل وقایع گذشته نیست و ما در باب دوم در «اعمال شب بیست وهفتم رجب» به برخی مطالب که مناسب این مقام بود اشاره کردیم و فعلاً مقام را گنجایش طولانی کردن مطلب نیست. بهتر آنکه این فصل را به همین جا ختم کنیم و این چند بیت شعر را که از جامی در مدح آن حضرت نقل شده است ذکر نماییم.
سَلامٌ عَلی آلِ طه وَیس
سَلامٌ عَلی آلِ خَیرِ النَّبِیین
سَلامٌ عَلی رَوْضَةٍ حَلَّ فِیها
إِمامٌ یباهِی بِهِ الْمُلْک وَالدِّین
امام به حق شاه مطلق که آمد
حریم درش قبله گاه سلاطین
شه کاخ عرفان گل شاخ احسان
دُرِ دُرج امکـان مه بُرج تمکیـن
علی بن موسی الرّضا کز خدایش
رضا شد لقب چون رضا بودش آیین
ز فضل و شرف بینی او را جهانی
اگر نبوَدَت تیره چشم جهان بین
پـی عطـر روبنـد حـوران جنّـت
غبار درش را به گیسوی مشکین
اگر خواهی آری به کف دامـن او
برو دامن از هرچه جز اوست برچین
ترانه های کودکانه : بخش اول
رضا رضا رضا رضا
رضا رضا رضا رضا
رضا رضا رضا رضا
دوست دارم نگات کنم تو هم منو نگاه کنی
من تو رو صدا کنم تو هم منو صدا کنی
دوست دارم نگات کنم تو هم منو نگاه کنی
من تو رو صدا کنم تو هم منو صدا کنی
قربون صفات برم از راه دوری اومدم
جای دوری نمی ره اگه به من نگاه کنی
رضا رضا رضا رضا
دل من زندونیه تویی که تنها می تونی
قفسو وا کنی و پرنده رو رها کنی
رضا رضا رضا رضا
رضا رضا رضا رضا
میشه کنج حرمت گوشه قلب من باشه
میشه قلب منو مثل گنبدت طلا کنی
تو غریبی و منم غریبم اما چی میشه
این دل غریبه رو با خودت آشنا کنی
دوست دارم تو ایونِ آینه ات از صبح تا غروب
من با تو صفا کنم، توهم منو دعا کنی
دلمو گره زدم به پنجره ات دارم میرم
دوست دارم تا من میام زود گره هامو وا کنی
دوست دارم که از حالا تا صبح محشر همیشه
من رضا رضا بگم تو هم منو رضا کنی
حسرت زیارت جد تو مونده بر دلم
چی میشه اگه منو راهی کربلا کنی
یا علی موسی الرضا میشه به من نگا کنی
اونقده رضا میگم تا دردمو دوا کنی
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
شاعر: سهیل محمودی
رضا رضا رضا رضا
دوست دارم نگات کنم تو هم منو نگاه کنی
من تو رو صدا کنم تو هم منو صدا کنی
دوست دارم نگات کنم تو هم منو نگاه کنی
من تو رو صدا کنم تو هم منو صدا کنی
قربون صفات برم از راه دوری اومدم
جای دوری نمی ره اگه به من نگاه کنی
رضا رضا رضا رضا
دل من زندونیه تویی که تنها می تونی
قفسو وا کنی و پرنده رو رها کنی
رضا رضا رضا رضا
رضا رضا رضا رضا
میشه کنج حرمت گوشه قلب من باشه
میشه قلب منو مثل گنبدت طلا کنی
تو غریبی و منم غریبم اما چی میشه
این دل غریبه رو با خودت آشنا کنی
دوست دارم تو ایونِ آینه ات از صبح تا غروب
من با تو صفا کنم، توهم منو دعا کنی
دلمو گره زدم به پنجره ات دارم میرم
دوست دارم تا من میام زود گره هامو وا کنی
دوست دارم که از حالا تا صبح محشر همیشه
من رضا رضا بگم تو هم منو رضا کنی
حسرت زیارت جد تو مونده بر دلم
چی میشه اگه منو راهی کربلا کنی
یا علی موسی الرضا میشه به من نگا کنی
اونقده رضا میگم تا دردمو دوا کنی
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
شاعر: سهیل محمودی