عبارات مورد جستجو در ۲ گوهر پیدا شد:
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۷۰
ما به خرمنگاه جان باز آمدیم
جانب شه همچو شهباز آمدیم
سیر گشتیم از غریبی و فراق
سوی اصل و سوی آغاز آمدیم
وارهیدیم از گدایی و نیاز
پای کوبان جانب ناز آمدیم
در کنار محرمان، جان پروریم
چون که اندر پردهٔ راز آمدیم
او کمند انداخت و ما را برکشید
ما به دست صانع انگاز آمدیم
پیش از آن کین خانه ویران کرد اجل
حمدلله، خانه پرداز آمدیم
نان ما پخته‌ست و بویش می‌رسد
تا به بوی نان به خباز آمدیم
هین خمش کن تا بگوید ترجمان
کز مذلت سوی اعزاز آمدیم
نشاط اصفهانی : مثنویات
شمارهٔ ۴
عشق از نو باز دستانساز گشت
عکس سوی اصل آخر بازگشت
هجر ها رفتند و آمد وصلها
عکسها رفتند سوی اصلها
مرغی افتاده سوی دام از چمن
بس عجب گر گیرد آرام از چمن
ور گرفتاری او بسیار شد
مدتی مهجور از گلزار شد
طبع او با دام و دانه یار گشت
خاطر او فارغ از گلزار گشت
با هم آوازان بطرف گلستان
گاه در پرواز و گه در آشیان
تا بدان غایت برون از یاد کرد
کو همی خود را گمان آزاد کرد
باورش نامد که گلزاریش بود
با گل و گلشن سرو کاریش بود
بوی گل رو در چمن بنمایدش
رهنما جذب گلستان آیدش
عشق از نو باز دستان ساز کرد
مرغ سوی آشیان پرواز کرد