عبارات مورد جستجو در ۷ گوهر پیدا شد:
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۷۲
پاکم از رنگ هوس تا به سجود آمده‌ام
بر سر سایه چو دیوار فرود آمده‌ام
آنقدر عجز سرشتم‌که ز یک عقده دل
نه فلک آبلهٔ پا به نمود آمده‌ام
حرف بیعانهٔ سودای امیدم هیهات
در زیانخانهٔ اندیشهٔ سود آمده‌ام
عمرها شدکه به‌کانون دل آتش زده‌اند
تا ز عبرت نفسی چند به دود آمده‌ام
دل به خسّت‌ گره و نقد نفس انباری
چقدر بی‌خبر از عالم جود آمده‌ام
هیأتم صورت نقش پر عنقا دارد
این چه سحر است که در چشم وجود آمده‌ام
غیب از اطلاق تعین گلف پیدایی‌ست
معنی مبتذلم تا به شهود آمده‌ام
قاصد عالم رازم که درین عبرتگاه
نامه گم کرده خجالت به ورود آمده‌ام
غیر رفتن به تماشاکدهٔ عالم رنگ
نیستم محرم عزمی که چه بود آمده‌ام
عرض حاجت‌چه خیالست‌به خاکم بزند
عرق شرمم و از جبهه فرود آمده‌ام
رم فرصت سر تعداد ندارد بیدل
من درین قافله دیر است که زود آمده‌ام
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳۱۸
پیرانه سر همای سعادت به من رسید
وقت زوال سایه دولت به من رسید
فردی نمانده بود ز مجموعه حواس
در فرصتی که نوبت عشرت به من رسید
پیمانه ام ز رعشه پیری به خاک ریخت
بعد از هزار دور که نوبت به من رسید
بی آسیا ز دانه چه لذت برد کسی
دندان نمانده بود چو نعمت به من رسید
شد مهربان سپهر به من آخر حیات
در وقت صبح خواب فراغت به من رسید
صافی که بود قسمت یاران رفته شد
درد شرابخانه قسمت به من رسید
شد سینه چاک همچو صدف استخوان من
تا قطره ای ز ابر مروت به من رسید
زان خنده ای که بر رخ من کرد روزگار
پنداشتم که صبح قیامت به من رسید
صیاد بی کمین به شکاری نمی رسد
این فیضها ز گوشه عزلت به من رسید
چون چشم یار از نفسم گرد سرمه خاست
تا گوشه ای ز عالم وحشت به من رسید
مجنون غبار دامن صحرای غیب بود
روزی که درد وداغ محبت به من رسید
از زهر سبز شد پروبالم چو طوطیان
تا گرد کاروان حلاوت به من رسید
هر نشأه ای که در جگرخم ذخیره داشت
یک کاسه کرد عشق چونوبت به من رسید
این خوشه های گوهر سیراب همچو تاک
صائب ز فیض اشک ندامت به من رسید
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۲
بر هم زده بود عشقت اسباب خرد
در دفتر باز یافتم باب خرد
بنشستم معتکف به محراب خرد
بر آتش عاشقی زدم آب خرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۸
چون دید بر آورده غم از جانم گرد
بی فایده بسیار پشیمانی خورد
بگذشت و همی گریست، می گفت بدرد
خوی بد من کار چنین داند کرد
قدسی مشهدی : مطالع و متفرقات
شمارهٔ ۴۹
به خود هم رشک دارم در خیال سرو آزادش
روم اول ز خویش آنگه به کام دل کنم یادش
جلال عضد : مفردات
شمارهٔ ۲۳
دیروز نداستم و بتوانستم
امروز بدانستم و نتوانستم
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۳۵
پیش ازین، گریه‌ام از جور وجفا بود (و) کنون
یاد آن جور و جفا می‌کنم و می‌گریم