عبارات مورد جستجو در ۲ گوهر پیدا شد:
حسین خوارزمی : غزلیات، قصاید و قطعات
شمارهٔ ۸۳
عجب که درد مرا هیچ کس دوا سازد
مگر که چاره ی بیچارگان خدا سازد
دلم به درد و بلا انس کرده است چنانک
ز عافیت بگریزد به ابتلا سازد
به کیش عشق دلش زنده ی ابد باشد
که جان خود هدف ناوک بلا سازد
نظر به شاهی هر دو جهان نیندازد
کسی که بر در او خویشتن گدا سازد
دلی که یافت خلاصی ز قید کبر و ریا
وطن بساخت اقلیم کبریا سازد
به حق سپار دل آهنین خود کانرا
به صیقل کرم آیینه ی بقا سازد
مراد خویش ز جانان کسی تواند یافت
که در طریق وفا جان خود فدا سازد
حسین را طرب و ساز و عیش در پیش است
نگار من چو به عشاق بینوا سازد
مگر که چاره ی بیچارگان خدا سازد
دلم به درد و بلا انس کرده است چنانک
ز عافیت بگریزد به ابتلا سازد
به کیش عشق دلش زنده ی ابد باشد
که جان خود هدف ناوک بلا سازد
نظر به شاهی هر دو جهان نیندازد
کسی که بر در او خویشتن گدا سازد
دلی که یافت خلاصی ز قید کبر و ریا
وطن بساخت اقلیم کبریا سازد
به حق سپار دل آهنین خود کانرا
به صیقل کرم آیینه ی بقا سازد
مراد خویش ز جانان کسی تواند یافت
که در طریق وفا جان خود فدا سازد
حسین را طرب و ساز و عیش در پیش است
نگار من چو به عشاق بینوا سازد
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۲۲