عبارات مورد جستجو در ۱۲ گوهر پیدا شد:
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۶
مبارکی که بود در همه عروسی‌ها
درین عروسی ما باد ای خدا تنها
مبارکی شب قدر و ماه روزه و عید
مبارکی ملاقات آدم و حوا
مبارکی ملاقات یوسف و یعقوب
مبارکی تماشای جنه الماوی
مبارکی دگر کان به گفت درناید
نثار شادی اولاد شیخ و مهتر ما
به همدمی و خوشی، همچو شیر باد و عسل
به اختلاط و وفا، همچو شکر و حلوا
مبارکی تبارک ندیم و ساقی باد
بر آن که گوید آمین، بر آن که کرد دعا
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۰۲
ما دو سه مست خلوتی، جمع شدیم این طرف
چون شتران رو به رو، پوز نهاده در علف
هر طرفی همی‌رسد، مست و خراب جوق جوق
چون شتران مست، لب سست فکنده، کرده کف
خوش بخورید کاشتران، ره نبرند سوی ما
زانک بوادی اندرند، ما سر کوه بر شرف
گر چه درازگردن اند، تا سر کوه کی رسند؟
ور چه که عف عفی کنند، غم نخوریم ما ز عف
بحر اگر شود جهان، کشتی نوح اندریم
کشتی نوح کی بود سخره آفت و تلف؟
جمله جهان پرست غم، در پی منصب و درم
ما خوش و نوش و محترم، مست خرف در این کنف
کان زمردیم ما، آفت چشم مار غم
آنک اسیر غم بود، حصه اوست وااسف
مطرب عارفان بیا، مست شدند عارفان
زود بگو رباعیی، پیش درآ بگیر دف
باد به بیشه درفکن، بر سر هر درخت زن
تا که شوند سرفشان، شاخ درخت صف به صف
ابله اگر زنخ زند، تو ره عشق گم مکن
عشق حیات جان بود، مرده بود دگر حرف
چون غزلی به سر بری، مدحت شمس دین بگو
از تبریز یاد کن، کوری خصم ناخلف
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰۳۳
چند دویدم سوی افندی
شکر که دیدم روی افندی
در شب تاری، ره متواری
رهبر ما شد، بوی افندی
شادی جان‌ها، ذوق دهان‌ها
اصل مکان‌ها، کوی افندی
صحن گلستان، عشرت مستان
آب حیات و جوی افندی
عیش معظم، جام دمادم
بزم دو عالم، طوی افندی
کام من آمد، دام افندی
های من آمد، هوی افندی
گرگ ز بره، دست بدارد
چون شنود او، قوی افندی
گنج سبیلی، خوان خلیلی
نیست بخیلی، خوی افندی
کلهٔ شاهان، سکهٔ ماهان
در خم چوگان، گوی افندی
خامش و کم گو، هی که بود او
قبلهٔ اوها، اوی افندی
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۳
در کوی تو خاطری ندیدم محزون
زاهد از عقل شاد و عاشق ز جنون
ساقی سر گرم باده، مطرب خواهند
کل حزب بما لدیهم فرحون
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۴۵
شب‌های سده زلف مغان‌فش داری
در جام طرب بادهٔ دلکش داری
تو خود همه ساله سدهٔ خوش داری
تا زلف چلیپا و رخ آتش داری
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۱۸
مائیم که از بادهٔ بی‌جام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
مائیم که بی‌هیچ سرانجام خوشیم
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰
کی عیب سر زلف بت از کاستن است
چه جای بغم نشستن و خاستن است
روز طرب و نشاط و می خواستن است
کاراستن سرو ز پیراستن است
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۹۱۸
دارم عیشی به وصل ماهی
پیچیده به شاخ گل، گیاهی
هنگامه ی حسن و عشق گرم است
از ما آهی، ازو نگاهی
از دست غم جهان نداریم
جز کوی جنون گریزگاهی
ای فقر، خوش است کسوت تو
ما را هم ازین نمد، کلاهی!
هرکس دارد طریقی از عشق
افتاده سلیم هم به راهی
سراج قمری : رباعیات
شمارهٔ ۷
باد سحری خوش حرکات افتاده ست
آب از دم او، آب حیات افتاده ست
عیش خوش ما چرا نباشد شیرین
در باغ که سربه سر نبات افتاده ست
رفیق اصفهانی : مفردات
شمارهٔ ۵ - قطعهٔ دوبیتی
هم به صحرا سبزه سرزد هم به گلشن گل دمید
میگساران را بشارت می فروشان را نوید
خرقه ی پشمین به هر نوع است می باید فروخت
باده ی رنگین به هر نرخ است می باید خرید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۸۰
می بارد از خندیدنت، یک سو شکر، یک سو نمک
پاشد ز لب دزدیدنت، یک سو شکر، یک سو نمک
در تکیه گاه سرخوشی، بر نازبالش ریخته
از بوسه رخ تابیدنت، یک سو شکر، یک سو نمک
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۸۶
چشم مرا آب داد، تازگی روی می
رنگ شکفتن گرفت، طبع من از بوی می
تازه دلی پیشه باد، سرخوشی از ریشه باد
سبزتر از شیشه باد، نخل من از جوی می