عبارات مورد جستجو در ۳ گوهر پیدا شد:
انوری : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۶ - در مدح ناصرالدین طوطیبک
ای رفته به فرخی و فیروزی
باز آمده در ضمان بهروزی
بر لالهٔ رمح و سبزهٔ خنجر
در باغ مصاف کرده نوروزی
چون تیر نهاده کار عالم را
یک ساعت در کمان تو گوزی
تو ناصر دینی و ازین معنی
یزدان همه نصرتت کند روزی
در حمله درندهای و دوزنده
صف میدری و جگر همی دوزی
پروانه سمندر ظفر باشد
چون مشعلهٔ سنان بیفروزی
فرزین بنهی به طرح رستم را
آنجا که به لعب اسب کینتوزی
صد شه به پیاده پی براندازد
آنرا که تو بازیی بیاموزی
میساز به اختیار من بنده
تا خرمن فتنها همی سوزی
ای روز مخالفانت شب گشته
می خور به مراد خود شبانروزی
باز آمده در ضمان بهروزی
بر لالهٔ رمح و سبزهٔ خنجر
در باغ مصاف کرده نوروزی
چون تیر نهاده کار عالم را
یک ساعت در کمان تو گوزی
تو ناصر دینی و ازین معنی
یزدان همه نصرتت کند روزی
در حمله درندهای و دوزنده
صف میدری و جگر همی دوزی
پروانه سمندر ظفر باشد
چون مشعلهٔ سنان بیفروزی
فرزین بنهی به طرح رستم را
آنجا که به لعب اسب کینتوزی
صد شه به پیاده پی براندازد
آنرا که تو بازیی بیاموزی
میساز به اختیار من بنده
تا خرمن فتنها همی سوزی
ای روز مخالفانت شب گشته
می خور به مراد خود شبانروزی
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۱۷۴
به سردار اسعد بگو ای که از دم
هزار آتش فتنه خاموش کردی
تو آنی که اصلاح کار جهان را
به دامان فضل خطاپوش کردی
تو آنی که افراسیاب ستم را
معاقب به خون سیاوش کردی
تو آنی که هر گربه دزد خائن
گریزان به سوراخ چون موش کردی
تو آنی که از جنبش عزم و رایت
زمین و زمان را پر از جوش کردی
بزرگان و گندآوران جهان را
ز اعجاز خود مات و مدهوش کردی
جهان را ز تیغت همه نیش ماری
ولی از بیانت پر از نوش کردی
سخن های ستوار گوئی ازیرا
که گفتار سنجیده در گوش کردی
ز نیرنگ فرهنگ خود روبهان را
همه خفته که خواب خرگوشی کردی
گرفتی به شمشیر و تدبیر گیتی
عروس شبت را در آغوش کردی
چو در یاد داری همه کار گیتی
چرا بنده ات را فراموش کردی
هزار آتش فتنه خاموش کردی
تو آنی که اصلاح کار جهان را
به دامان فضل خطاپوش کردی
تو آنی که افراسیاب ستم را
معاقب به خون سیاوش کردی
تو آنی که هر گربه دزد خائن
گریزان به سوراخ چون موش کردی
تو آنی که از جنبش عزم و رایت
زمین و زمان را پر از جوش کردی
بزرگان و گندآوران جهان را
ز اعجاز خود مات و مدهوش کردی
جهان را ز تیغت همه نیش ماری
ولی از بیانت پر از نوش کردی
سخن های ستوار گوئی ازیرا
که گفتار سنجیده در گوش کردی
ز نیرنگ فرهنگ خود روبهان را
همه خفته که خواب خرگوشی کردی
گرفتی به شمشیر و تدبیر گیتی
عروس شبت را در آغوش کردی
چو در یاد داری همه کار گیتی
چرا بنده ات را فراموش کردی
خسرو گلسرخی : خسرو گلسرخی
در سنگر ...