عبارات مورد جستجو در ۶ گوهر پیدا شد:
فخرالدین عراقی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷
عشق شوقی در نهاد ما نهاد
جان ما را در کف غوغا نهاد
فتنه‌ای انگیخت، شوری درفکند
در سرا و شهر ما چون پا نهاد
جای خالی یافت از غوغا و شور
شور و غوغا کرد و رخت آنجا نهاد
نام و ننگ ما همه بر باد داد
نام ما دیوانه و رسوا نهاد
چون عراقی را، درین ره، خام یافت
جان ما بر آتش سودا نهاد
فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۱۰
ناله‌ای با اثر هوس دارم
آتشی با شرر هوس دارم
با دلی پر ز درد عشق کسی
نالهای سحر هوس دارم
هم دلی پر ز درد میخواهم
هم سری بی‌خبر هوس دارم
بی می و جام و مطرب و ساقی
مستی و شور و شر هوس دارم
عیش بر عاشقان حرام بود
می ز خون جگر هوس دارم
مستئی و جنونی و کشتن
کوبکو دربدر هوس دارم
در هوای میان باریکی
گشتن اندر کمر هوس دارم
در خیال دهان شیرینی
خرفه اندر شکر هوس دارم
کوه و صحرا و عشق و سودائی
بهر فیض این هنر هوس دارم
حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۴۲۵
هر کس نظرِ خاطر با خوش منشی دارد
آری دلِ مشتاقان با جان کششی دارد
از طعنۀ بی حاصل بدخواه چه می خواهد
او عاقل و من عاشق هر کسی روشی دارد
گر تو بروی امّا در پردۀ زهّادی
این رندِ خراباتی هم پرورشی دارد
صرّافِ وجودِ ما خونِ دلِ رز باشد
خود سنگِ محک گوید هر زر که غشی دارد
ما ریخته خونِ رز در حلقِ و حسودِ ما
خونِ دل خود خورده هر کس خورشی دارد
گفته ست نزاری را ناگاه بسوزانم
من نیز رضا دادم گر یخ تبشی دارد
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۶۵ - عید غدیر ۱۳۲۳ در مجلس عقد ظهیرالاسلام
دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد
امروز جای هر کس پیدا شود ز خوبان
کان ماه مجلس افروز زیب صدارت آمد
برپاست مجلس عیش دریاب وقت دریاب
هان ای زبان کشیده وقت تجارت آمد
نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۵۲۱
ازین مجلس نمی خیزد دمی کاحیا کند گوشی
پیاله چشم بگشاید صراحی واکند گوشی
گران شد حسن شمع از بذله سنجان مطربی خواهم
که از تحریر گلبانگ غزل گویا کند گوشی
اگر می در خروش آید دم مطرب به جوش آید
سر معنی طلب با صد زیان سودا کند گوشی
طنین بال مور از لهجه داود یاد آرد
درین پرده مگس بر نغمه عنقا کند گوشی
مرا صد شرح غم بر روی هم افتاد و او خود را
به تمکین نکته ای پرسد، به استغنا کند گوشی
کسی ذوق از مقامات هزار ما تواند کرد
که از هر عضو همچون شاخ گل پیدا کند گوشی
ضمیر پرگهر دارم قرین ابر نیسانی
سخن را مستمع خواهم که چون دریا کند گوشی
زلیخایی بباید تا حدیث عشق و سودا را
ز سر معجر براندازد به رغبت واکند گوشی
در بیت الحزن یعقوب بندد گر بشیر آید
پریشان گرددش خاطر که بر هرجا کند گوشی
درین مجلس که کس نام و سلام کس نمی گیرد
نیازی عرضه خواهم کرد اگر پروا کند گوشی
«نظیری » کیست؟ مسکینی به اهل فقر هم صحبت
نه پیش جم برد عرضی، نه بر دارا کند گوشی
صغیر اصفهانی : ماده تاریخ‌ها و قطعات مناسبتی
شمارهٔ ۷۴ - تاریخ وفات شاعر فاضل
سرچشمهٔ عرفان بود الحق دل سودائی
میرست گل حکمت ز آب و گل سودائی
انوار سهیلی را شد نازم وزین عالم
تحصیل چنین نامی شد حاصل سودائی
حق خواست نماید طی این راه سعادت را
بر بختی همت بست خوش محمل سودائی
اینجا بدرستی زیست آنجا بود آسوده
پیدا بود از ماضی مستقبل سودائی
افکند تن و جان کرد ایثار ره جانان
بد در ره وصل آری تن حایل سودائی
میخواست صغیر از وی تاریخ کند عنوان
چون رحمت یزدانی شد شامل سودائی
آورد ادیبی سر از جمع برون گفتا
شد مست لقای یار اینک دل سودائی
۱۳۵۲