عبارات مورد جستجو در ۲ گوهر پیدا شد:
فرخی سیستانی : قطعات (گزیدهٔ ناقص)
قطعه شمارهٔ ۴
ای جهانی ز تو به آزادی
بر من از تو چراست بیدادی
دل من دادی و نبود مرا
از دل بیوفای تو شادی
دل دهان دل به دوستی دادند
تو مرا دل به دشمنی دادی
قصد کردی به دل ربودن من
بر هلاک دلم بر استادی
تا دلم نستدی نیاسودی
چون توان کرد از تو آزادی
دل ببردی و جان شد از پس دل
ای تن اندر چه محنت افتادی
بر دل دوستان فرامشتی
بر دل دشمنان همه یادی
بر من از تو چراست بیدادی
دل من دادی و نبود مرا
از دل بیوفای تو شادی
دل دهان دل به دوستی دادند
تو مرا دل به دشمنی دادی
قصد کردی به دل ربودن من
بر هلاک دلم بر استادی
تا دلم نستدی نیاسودی
چون توان کرد از تو آزادی
دل ببردی و جان شد از پس دل
ای تن اندر چه محنت افتادی
بر دل دوستان فرامشتی
بر دل دشمنان همه یادی
آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۶۱۳
عام است پیر میکده ما کرامتش
مطرب بخوان تو فاتحه بهر سلامتش
یکعمر بیش صرف وفای تو کرده ایم
ای بیوفا بگو زکه گیرم غرامتش
آنرا که احتمال وصالی بود بعشق
آسان بود تحمل بار ملامتش
آن مشتری خصال گرت هست در وثاق
از مشتری چه خواهی و از استقامتش
صد جوی خون زدیده رود در کنار اگر
زیب کنار غیر بود سرو قامتش
بیهوده صرف مهر بتان گشت عمر ما
آوخ زدرد عاشقی و از ندامتش
آشفته میرود که شود خاک در نجف
کاسودگی دهند زهول قیامتش
مطرب بخوان تو فاتحه بهر سلامتش
یکعمر بیش صرف وفای تو کرده ایم
ای بیوفا بگو زکه گیرم غرامتش
آنرا که احتمال وصالی بود بعشق
آسان بود تحمل بار ملامتش
آن مشتری خصال گرت هست در وثاق
از مشتری چه خواهی و از استقامتش
صد جوی خون زدیده رود در کنار اگر
زیب کنار غیر بود سرو قامتش
بیهوده صرف مهر بتان گشت عمر ما
آوخ زدرد عاشقی و از ندامتش
آشفته میرود که شود خاک در نجف
کاسودگی دهند زهول قیامتش