عبارات مورد جستجو در ۱۱ گوهر پیدا شد:
سنایی غزنوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۲۴
غلاما خیز و ساقی را خبر کن
که جیش شب گذشت و باده در کن
چو مستان خفته انداز بادهٔ شام
صبوحی لعلشان صبح و سحر کن
به باغ صبح در هنگام نوروز
صبایی کرد و بر گلبن نظر کن
جهان فردوس‌وش کن از نسیمی
ز بوی گل به باغ اندر اثر کن
ز بهر آبروی عاشقان را
خرد را در جهان عشق خر کن
صفا را خاوری سازش ز رفعت
نشانرا در کسوفش باختر کن
برآی از خاور طاعات عارف
پس اندر اختر همت نظر کن
چو گردون زینت از زنجیر زر ساز
چو جوزا همت از تیغ کمر کن
از آن آغاز آغاز دگر گیر
وز آن انجام انجام دگر کن
چو عشقش بلبلست از باغ جانت
روان و عقل را شاخ شجر کن
اگر خواهی که بر آتش نسوزی
چو ابراهیم قربان از پسر کن
ورت باید که سنگ کعبه سازی
چو اسماعیل فرمان پدر کن
برآمد سایه از دیوار عمرت
سبک چون آفتاب آهنگ در کن
برو تا درگه دیر و خرابات
حریفی گرد و با مستان خطر کن
چو بند و دام دیدی زود آنگه
دف و دفتر بگیر از می حذر کن
اگر اعقاب حسنت ره بگیرد
سبک دفتر سلاح و دف سپر کن
وگر خواهی که پران گردی از روی
ز جان همچون سنایی شاهپر کن
محتشم کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳
سلاخ که ساختی به پردانی خویش
کار همه جز عاشق زندانی خویش
می‌میرم از انتظار کی خواهی کرد
سلاخی گوسفند قربانی خویش
فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۵۴
کسی که دامنش آلودهٔ شرابستی
دعای او به در دیر مستجابستی
به مستی از لب دردی‌کشی شنیدم دوش
که چاره همه دردی شراب نابستی
فغان که پرده ز کارم فکند پنجه عشق
هنوز چهره معشوق در حجابستی
نصیبم آن صف مژگان نشد به بیداری
هنوز طالع برگشته‌ام به خوابستی
شبی نظاره بدان شمع انجمن کردم
هنوز ز آتش دل دیده‌ام پرآبستی
به گریه گفتمش از رخ نقاب یک سو نه
به خنده گفت که خورشید در سحابستی
زکانه بوسه زند پای شه سواری را
که با تو از مدد بخت هم‌رکابستی
به خاک ریخته‌ای خون بی‌گناهان را
مگر به کیش تو خون ریختن ثوابستی
خوشا به حال شهیدی که در صف محشر
به خون ناحق او ناخنت خضابستی
حدیث قند نشاید بر دهان تو گفت
که در میانهٔ این هر دو شکر آبستی
فروغی از اثر پرتو محبت دوست
کمین تجلی من ماه و آفتابی
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۲۱
خاکساری در بلندی ها رسا افتاده است
آسمان این پشته را در زیر پا افتاده است
عاشقان را نیست جز تسلیم دیگر مطلبی
دیده قربانیان بی مدعا افتاده است
در چنین فصلی که نتوان جام می از دست داد
از گل اخگر در گریبان صبا افتاده است
نیست جز تیری که بر ما خاکساران خورده است
بر زمین تیری که از شست قضا افتاده است
بر لب دریا زبان بر خاک می مالم چو موج
بخت من در نارسایی ها رسا افتاده است
از غریبان است در چشمش نگاه آشنا
بس که چشم ظالمش ناآشنا افتاده است
می گذارد آستین بر دیده خونبار من
دیده هر کس بر آن گلگون قبا افتاده است
می کند از دیده یعقوب روشن خانه را
تا ز یوسف بوی پیراهن جدا افتاده است
عیب از آیینه بی زنگ برگردد به نقش
عیبجو بیهوده در دنبال ما افتاده است
دارد از افتادگی صائب همان نقش مراد
هر که در راه طلب چون نقش پا افتاده است
رشیدالدین میبدی : ۲۲- سورة الحجّ- مدنیّة
۳ - النوبة الثانیة
قوله: «وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ» اى و اذکر یا محمّد کیف کان بدؤا بناء البیت، و قیل فیه مضمر تقدیره، و اوحینا اذ بوّأنا لإبراهیم مکان البیت. «أَنْ لا تُشْرِکْ»، یقال تبوء الرّجل منزلا اتّخذه و بوّأه غیره منزلا اعطاه و اصله باء اذا رجع و بوّأته جعلت له منزلا یرجع الیه، و اللّام فى الإبرهیم زیادة لقوله: «بَوَّأْنا بَنِی إِسْرائِیلَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ»، و المبوّأ و المباة، المنزل، «مَکانَ الْبَیْتِ» اصل شرف البیت شرف مکانه الّذى بنى فیه فانّه حرم الى الارض السابعة، قیل انّما ذکر مکان البیت لانّ الکعبة رفعت الى السماء زمن الطوفان، ثم لمّا امر اللَّه تعالى ابرهیم ببناء البیت لم یدر این یبنى، فبعث اللَّه تعالى ریحا یقال له الحجوج فى صورة حیّة لها رأس و جناحان فکنست لإبراهیم ما حول الکعبة عن اساس البیت الاوّل الذى بناه آدم (ع). و قال الکلبى: بعث اللَّه سحابة بقدر البیت فقامت بحیال البیت و فیها رأس یتکلم یا ابرهیم این على قدرى فبنى علیه. «أَنْ لا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً» اى عهدنا الیه و امرناه ان لا تشرک بی شیئا، قیل تأویله انصب البیت قبلة للمصلّین الّذین لا یسجدون الّا اللَّه، «وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ» عن الاصنام و عبادة الاوثان، و ذلک انّ المشرکین کانوا یضعون الاصنام و یعلّقونها فى البیت، و قیل کانوا یذبحون باسم الاصنام و یلطخون البیت بدمائها کما تلطخ المساجد بالخلوق، و قیل طهّر بیتى من الاقذار و ان یجرى فیه ما یجرى فى سائر البیوت، «لِلطَّائِفِینَ» الّذین یطوفون بالبیت، «وَ الْقائِمِینَ» اى المقیمین فیه، و قیل القائمین، «وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ» یعنى المصلّین فانّ الصّلاة قیام و رکوع و سجود، الرّکّع جمع راکع و السّجود جمع ساجد و لم یذکر الواو بین الرّکّع و السّجود و ذکر بین القیام و بین الرّکوع لانّ الصّلاة قاعدا جائزة و لا تجوز بغیر الرکوع و السّجود. سخن در بناء کعبه مقدسه و اختلاف احوال آن از ابتداء آفرینش خلق تا بروزگار آخر در سورة البقرة مستوفى گفته‏ایم کسى که خواهد تا بداند کیفیت و قصّه آن آنجا مطالعه کند.
«وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ» حسن گفت: این سخن مستأنف است و خطاب با مصطفى است او را فرمودند تا در حجّة الوداع این ندا کند، و فى ذلک ما روى ابو هریره قال قال رسول اللَّه ص: «ایّها النّاس قد فرض علیکم الحجّ فحجّوا» امّا جمهور مفسران بر آنند که این خطاب با ابراهیم (ع) است و سخن پیوسته است نه مستأنف، یعنى و قلنا له اذّن فى الناس بالحجّ، اى ناد فیهم بالحج کقوله: «فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ» اى نادى منادى بینهم. ابراهیم چون از بناء خانه فارغ شد فرمان آمد از جبّار عالم بوى که عالمیان را بر حج خوان، قال ابن عباس: عنى بالنّاس فى هذه الایة اهل القبلة. ابراهیم گفت بار خدایا آواز من تا کجا رسد و که شنود؟
رب العزه گفت: علیک الاذان و علىّ الإبلاغ‏ ابراهیم بر مقام ایستاد آن سنگ که آن را مقام ابراهیم گویند، چون ابراهیم علیه السّلام بر آن مقام بایستاد بالا گرفت چندان که کوهى عظیم شد، و گفته‏اند که بر بو قبیس شد، و گفته‏اند که بر کوه صفا شد و انگشت در کوش نهاد و روى با شرق و غرب گردانید و با یمین و شمال، و گفت.
یا ایّها النّاس انّ اللَّه بنى لکم هذا البیت و امر کم ان تحجّوه فاطیعوه و اعبدوه و لا تشرکوا به شیئا، فاجابه کلّ من یحجّ من اصلاب الآباء و الارحام الامّهات لبیّک اللّهم لبیّک. و قال ابن عباس: فاوّل من اجابه اهل الیمن فهم اکثر الناس حجّا. قوله: «یَأْتُوکَ رِجالًا» اى مشاة على ارجلهم جمع راجل مثل قائم و قیام و صاحب و صحاب، و راکب و رکاب، «وَ عَلى‏ کُلِّ ضامِرٍ» اى رکبانا على کل بعیر مهزول اتعبه السّفر لبعده، «یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ» اى یأتى تلک النّوق الضّوامر من کلّ طریق بعید، یقال بئر عمیقةاى بعیدة القعر.
«لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ» اى لیشهدوا مکّة و مشاهدها للحجّ و العمرة، و قال سعید بن المسیب و محمد بن على الباقر (ع): لیشهدوا العفو و المغفرة.
گفته‏اند منافع درین آیت همانست که آنجا گفت: «لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ»، هم تجارت دنیاست و طلب روزى حلال و هم ثواب آخرت. «وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُوماتٍ» ذکر اینجا تلبیه است و ایّام معلومات دهه ذى الحجة و انّما قیل لها معلومات للحرص على علمها بحسابها من اجل وقت الحجّ فى آخرها روایت کردند از على (ع) که گفت: ایام معلومات روز نحر است و ایام تشریق و این اختیار زجاج است قال لانّ الذکر على بهیمة الانعام یدلّ على التسمیة على نحرها و نحر الهدایا یکون فى هذه الایّام. «فَکُلُوا مِنْها» امر اباحت است نه امر وجوب، میگوید بخورید ازین قربان خویش که شما را مباح است خوردن آن نه چون اهل جاهلیت که آن را نمى‏خوردند و بر خود حرام کرده بودند، علماء دین متفقند که هدایا و ضحایا چون بر سبیل تطوّع باشد نه واجب، روا باشد که خود از آن خورد، لما روى جابر بن عبد اللَّه قال فى قصّة حجّة الوداع: و قدم علىّ ببدن من الیمن و ساق رسول اللَّه مائة بدنة فنحر منها رسول اللَّه ثلاثا و ستّین بدنة بیده، ثم اعطى الشفرة علیّا فنحر ما غبر و اشرکه فى هدیه و امر من کلّ بدنة ببضعة فجعلها فى قدر فطبخت فاکل من لحمها و شرب من مرقها و فى روایة فاکلا من لحمها و حسّوا من مرقها.
اما قربانى که بشرع واجب آید چون دم تمتع و قران و جزاء صید و آنچه با فساد حج واجب شود و آنچه بنذر بر خود واجب کند علما در آن مختلفند قومى گفتند نه روا باشد که خود از آن خورد، و این مذهب شافعى است و جماعتى فقها، ابن عمر گفت آنچه واجب شود بجزاء و صید و نذر از آن نخورد و باقى همه خورد و این مذهب احمدست و اسحاق، امّا مذهب اصحاب رأى آنست که دم تمتع و قران خورد و آنچه بیرون از آنست از واجبات نخورد. قوله: «وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِیرَ» یعنى الزمن الفقیر الّذى لا شی‏ء له، البائس الّذى فى بؤس و شدّة من العیش، و الفقیر الّذى کانه اصیب فقاره.
«ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ»، التفث الوسخ و القذارة من طول الشعر و الاظفار و الشعث، یقول العرب لمن تستقذره ما اتفثک، اى ما اوسخک و الحاجّ اشعث اغبر لم یحلق شعره و لم یقلم ظفره فقضاء التفث ازالة هذه الاشیاء، «لْیَقْضُوا» اى لیزیلوا ادرانهم و المراد منه الخروج عن الاحرام بالحلق و قصّ الشارب و نتف الإبط و الاستحداد و تقلیم الاظفار و لبس الثیاب المخیطة و قال ابن عمر و ابن عباس: قضاء التفث مناسک الحجّ کلّها، و قیل التفث هاهنا رمى الجمار، و قال الزجّاج لا تعرف التفث و معناه الّا من القرآن، «وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ» قرأ ابو بکر عن عاصم و لیوفّوا بفتح الواو و تشدید الفاء، و قرأ الآخرون و حفص عن عاصم «وَ لْیُوفُوا» بسکون الواو و تخفیف الفاء و هما لغتان، وفى و اوفى مثل وصى، و اوصى قال مجاهد: اراد به نذر الحج و الهدى و ما ینذر الانسان من شی‏ء یکون فى الحجّ اى لیتمّوها بقضائها و قیل المراد منه الوفاء بما نذر على ظاهر، و قیل اراد به الخروج عمّا وجب علیه نذرا و لم ینذر، و العرب تقول لکلّ من خرج عن الواجب علیه و فى بنذره، و قال مالک بن انس: وفاء النذر فى هذه الآیة قضاء کلّ نسک معدود کالطّواف سبعا و السعى سبعا و الرمى سبعا، «وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ» این طواف واجبست و فرض روز نحر بعد رمى و حلق آن را طواف افاضت گویند، و بر جمله بدان که طواف سه‏اند، طواف قدوم اول که حاج در مکّه شود نخست طواف کند، عایشه گفت: حجّ النّبی (ص) و انّه اوّل شی‏ء بدأ به حین قدم انّه توضأ، ثم طاف البیت‏، و این طواف قدوم سنّت است اگر بگذارد بر وى هیچ چیز نیست، و رمل خاصیت این یک طوافست. طواف دوم طواف افاضت است روز نحر و این طواف رکنى است از ارکان حجّ که حجّ و عمره بى طواف افاضت درست نیاید، و تا این طواف نکند تحلّل از احرام حاصل نشود روى عن عائشة قالت: حاضت حفصة لیلة النفر فقالت ما ارانى الّا حابسکم فقال النبىّ (ص): عقرى حلقى اطافت یوم النحر، قیل نعم قال فانفرى، و هذا دلیل انّ من لم یطف یوم النحر طواف الافاضة لا یجوز له ان ینفر. سوم طواف وداع کسى که خواهد از مکه بیرون شود تا بمسافت قصر او را رخصت نیست که بى‏طواف وداع بیرون شود و اگر بگذارد قربانى واجب شود بر وى. مگر زن حائض که او را رواست ترک وداع. قال ابن عباس: امر النّاس ان یکون آخر عهدهم بالبیت الّا انّه رخص للمرأة الحائض. «وَ لْیَطَّوَّفُوا» انّما شدّد الطاء لانّ التاء مندرجة فیه بالبیت العتیق، سمّى عتیقا لانّ اللَّه تعالى اعتقه من ایدى الجبابرة ان یصلوا الى تخریبه فلم یظهر علیه جبّار قطّ و هذا قول ابن عباس و مجاهد و قتادة، و قیل سمّى به لانّه قدیم و هو اوّل بیت وضع للنّاس، بناه آدم و جدّده ابرهیم، یقال دینار عتیق اى قدیم، و قیل سمّى عتیقا لانّ اللَّه تعالى اعتقه من الغرق فانّه رفع ایام الطّوفان فلم یهدمه، و قیل العتیق الکریم، یقال لکرام الخیل العتاق، و سمّى ابو بکر الصدیق العتیق، لأنّه عتیق من النّار، و یقال لعتاقة وجهه و هى حسنه.
«ذلِکَ» هذه کلمة لها تزداد فى القرآن یختم بها الکلام، و کذلک هذا یختم بها الکلام فى مواضع من القرآن کقوله: «ما لَهُ مِنْ نَفادٍ هذا» «وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ» قال ابن زید: الحرمات ها هنا البیت الحرام و البلد الحرام و المسجد الحرام و المشعر الحرام و الشهر الحرام، و الاحرام، و قیل الحرمات الحجّ و العمرة و سائر المناسک، و معنى الحرمة ما وجب القیام به و حرّم التفریط فیه «فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ» اى التعظیم خیر له، «عِنْدَ رَبِّهِ» ثواب له مدّخر. «وَ أُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْعامُ» ان تأکلوها اذا ذبحتموها و هى الإبل و البقر و الغنم، «إِلَّا ما یُتْلى‏ عَلَیْکُمْ» تحریمه فى قوله: «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ» الآیة. و قیل «إِلَّا ما یُتْلى‏ عَلَیْکُمْ» فى قوله: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ». «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ» اى کونوا من عبادة الاوثان على جانب. و «مَنْ» هاهنا لتلخیص جنس من الاجناس لا للتبعیض، و المعنى فاجتنبوا الرّجس الّذى هو وثن، و انّما سمّاها رجسا لانّها فى وجوب اجتنابها کالرّجس و لانّهم کانوا یلطخون الاصنام بدم الاضاحى و هو نظیر قوله: «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ» و انّما اراد به خبث الاعتقاد، و قیل تقدیره اجتنبوا الاوثان الّتى هى رجس، اى هى سبب رجس، و الرّجس بمعنى الرجز و هو العذاب، «وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» یعنى الکذب و البهتان، و قیل شهادة الزّور، روى انّ النبى (ص) قام خطیبا فقال: «یا ایّها النّاس عدلت شهادة الزّور بالشّرک باللّه»، ثمّ قرأ هذه الآیة. و قیل الزّور هاهنا الشّرک باللّه عزّ و جلّ. قال الزجاج: الآیة تدلّ على انّهم نهوا ان یحرّموا ما حرّم اصحاب الاوثان، نحو قولهم. ما فى بطون هذه الانعام خالصة لذکورنا و محرّم على ازواجنا، و نحو تحریمهم البحیرة و السائبة.
فاعلمهم اللَّه عزّ و جلّ انّ الانعام محلّلة الّا ما حرّم اللَّه منها. و نهاهم اللَّه عن قول الزّور، ان یقولوا هذه حلال و هذا حرام لیفتروا على اللَّه الکذب.
«حُنَفاءَ لِلَّهِ» الحنفاء جمع حنیف، و الحنیف اسم لمتّبع هذه الملة، و المسلم اسم سمّى به ابرهیم نفسه و اهل دینه، و المعنى حنفاء للَّه على ملّة ابرهیم مخلصین بالتلبیة، «غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ» لانّهم کانوا یقولون لبّیک لا شریک لک الّا شریک هو لک تملکه و ما ملک. قال قتادة: کانوا فى الشّرک یحجّون و یحرّمون البنات و الامّهات و الاخوات و کانوا یسمّون حنفاء، فنزلت، «حُنَفاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ» اى حجّاجا للَّه مسلمین موحّدین، یعنى من اشرک لا یکون حنیفا، «وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ» اى سقط من السّماء، «فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ»، قرأ اهل المدینة «فتخطّفه الطّیر» بفتح الخاء و الطاء مشدّده الطاء، و الوجه انّه تتخطفه بتائین، فحذف تاء التفعل لاجتماع التاءین، فبقى تخطفه، و قرأ الباقون فَتَخْطَفُهُ باسکان الخاء و فتح الطاء و تخفیفها، و الوجه انّه مضارع خطف بکسر الطاء یخطف بفتحها و فیه لغتان: خطف یخطف. کعلم یعلم، و خطف یخطف کضرب یضرب، و الاوّل اعلى. و الخطف و الاختطاف و التخطف سلب الشی‏ء بسرعة، «أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکانٍ سَحِیقٍ»، الهوى السقوط، و السحیق البعید. یقال سحق بالضّم بعد، و سحق بالفتح ابعد، و سحق بالکسر هلک، و هذا مثل ضربه اللَّه سبحانه للکافر شبّه حاله حال من خرّ من السّماء فکما لا یرجى لهذا الخارّ من السّماء الحیاة، لا یرجى للمشرک الخلاص، و قیل شبّه حاله حال من خرّ من السّماء فانّ عاقبته الهلاک، امّا ان یهلک قبل ان یصل الى الارض یتخطف الطّیر ایّاه، و امّا ان یصل الى الارض فیتقطّع، کذلک الکافر امّا ان یعاجل بالعقوبة به قبل وصوله الى الآخرة، و امّا ان یمهل حتى یهلک فى الآخرة قال الحسن: شبّه اعمال الکفار بهذا الحال فى انّها تذهب و تبطل فلا یقدرون على شی‏ء منها.
«ذلِکَ» یعنى الّذى ذکرت من اجتناب الرّجس و قول الزّور و تعظیم شعائر اللَّه.
«مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» اى من اخلاص القلوب. قال ابن عباس: شعائر اللَّه، البدن و الهدى، و اصلها من الاشعار و هو اعلامها بوجاء المشقص فى سنامها حتى یسیل الدّم، فیکون الدّم شعارا لها او قلدت بلحاء الشجر او النعل لتعرف انّها هدى و تعظیمها استسمانها و استحسانها.
«لَکُمْ فِیها» اى فى البدن قبل تسمیتها للهدى منافع فى درّها و نسلها و اصوافها و اوبارها و رکوب ظهرها، «إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى» یعنى الى ان یسمّیها و یشعرها و یوجبها هدیا، فاذا فعل ذلک لم یکن له شی‏ء من منافعها، «ثُمَّ مَحِلُّها» موضع نحرها «عند «الْبَیْتِ الْعَتِیقِ» یرید ارض الحرم کلّها کما قال فلا یقربوا المسجد الحرام، یعنى الحرم کلّه، و قیل معناه «لَکُمْ فِیها» اى فى الهدایا منافع بعد ایجابها و تسمیتها هدایا بان ترکبوها و تشربوا البانها عند الحاجة، «إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى» یعنى الى ان تنحروها.
روى ابو هریره انّ رسول اللَّه (ص) رأى رجلا یسوق بدنة فقال له: ارکبها فقال یا رسول اللَّه انّها بدنة، فقال ارکبها ویلک فى الثانیة و الثالثة.
و قال بعض المفسّرین اراد بالشعائر مناسک الحجّ و مشاهد مکّة و مواضع النسک. «لَکُمْ فِیها مَنافِعُ» یعنى بالتجارات و المعاملات فى الاسواق، «إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى» یعنى الى وقت الخروج من مکّة، و قیل «لَکُمْ فِیها مَنافِعُ» بالاجر و الثواب فى قضاء المناسک، «إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى» اى على انقضاء ایّام الحجّ. «ثُمَّ مَحِلُّها إِلَى الْبَیْتِ الْعَتِیقِ» اى محلّ النّاس من احرامهم الى البیت العتیق ان یطوفوا طواف الزیارة یوم النحر.
«وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ» اى جماعة مؤمنة سلفت قبلکم، «جَعَلْنا مَنْسَکاً»، قرأ حمزة و الکسائى منسکا بکسر السین هاهنا و فى آخر السّورة، اى مذبحا و هو موضع القربان و قرأ الآخرون منسکا بفتح السین على المصدر مثل المدخل و المخرج، اى اراقة الدماء و ذبح القرابین، «لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى‏ ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الْأَنْعامِ»، عند نحرها و ذبحها، سمّیت بهیمة الانعام لانّها لا یتکلّم یعنى لاستبهامها عن الکلام، و قال بهیمة الانعام قیّد بالانعام لانّ من البهائم ما لیس من الانعام کالخیل و البغال و الحمیر لا یجوز ذبحها فى القرابین. «فَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ» اى سمّوا على الذبائح اسم اللَّه وحده فانّ الهکم واحد، «فَلَهُ أَسْلِمُوا» انقادوا و اطیعوا و اسجدوا لوجهه و اذبحوا على اسمه.
«بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ» اى الخاشعین المتواضعین المطمئنین الى اللَّه، و قیل هم المخلصون الرّقیقة قلوبهم، و قیل هم الّذین لا یظلمون و اذا ظلموا لم ینتصروا. «الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصَّابِرِینَ عَلى‏ ما أَصابَهُمْ» من البلاء و المصائب، «وَ الْمُقِیمِی الصَّلاةِ» اى المقیمین الصّلاة فى اوقاتها و المتمّین لها بوضوئها و رکوعها و سجودها، «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» اى ممّا اعطینا هم من الاموال یخرجون الزکاة و یتصدّقون، «وَ الْبُدْنَ» جمع بدنة کخشبة و خشب، و اصله الضّم ثم خفّف، و قیل بادن و بدن کفاره و فره و اصلها من الضخامة. یقال بدن بدانة، اذا ضخم ضخامة، و البدن، الإبل. و قیل الإبل و البقر و لا یسمّ الغنم بدنة، «جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ» جمع شعیرة و هى العلامة، اى هى علامة لطاعتکم، و قیل من شعائر اللَّه. اى من معالم دین اللَّه، «لَکُمْ فِیها خَیْرٌ» اى لکم فى نحرها و ذبحها ثواب، و قیل فیها خیر من احتاج الى ظهرها رکب و ان احتاج الى لبنها شرب. «فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْها» اى على نحرها. قال ابن عباس: هو ان یقول بسم اللَّه و اللَّه اکبر لا اله الا اللَّه و اللَّه اکبر. «صَوافَّ» اى قیاما على ثلث قوائم جمع صافة و هى الّتى صفت رجلیها واحدى یدیها و یده الیسرى معقولة فینحرها کذلک، عن زیاد بن جبیر قال رأیت ابن عمر اتى على رجل قد اناخ بدنة ینحرها قال ابعثها قیاما مقیدة سنّة محمّد (ص)، و قال مجاهد: الصواف اذا عقلت رجلها الیسرى و قامت على ثلث قوائم. و قرأ ابن مسعود صوافن و هى ان تعقل منها ید و تنحر على ثلث و هو مثل صوافّ، و قرأ ابىّ و الحسن و مجاهد صوافى بالیاى اى. صافیة خالصة للَّه عزّ و جل لا شریک له فیها، و قیل معنى صواف اى مصطفة واقعة بعضها الى جنب بعض فى صف واحد مدح اللَّه عزّ و جل هذا الصفّ کما مدح صفّ القتال فى قوله. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا» «فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها» اى سقطت بعد النحر فوقعت جنوبها على الارض، «فَکُلُوا مِنْها» هذا توسیع و اذن، «وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ» هذا ترغیب و امر، و القانع من القنوع و هو السؤال، لیس من القناعة و منه قول الشاعر:
لمال المرء یصلحه فیغنى
مغافره اعف من القنوع‏
قال ابن عباس و سعید بن جبیر و الحسن و الکلبى: القانع الّذى یسأل، و المعترّ الّذى یتعرض و لا یسأل، و قال المجاهد: القانع جارک و ان کان غنیّا، و قیل القانع کالتّابع و الخادم لاهل البیت، و قیل القانع الّذى یأتیک سائلا و المعترّ الّذى ینتظر الهدیة. «کَذلِکَ» اى مثل ما وصفنا من نحرها قیاما، «سَخَّرْناها لَکُمْ» نعمة منّا لتتمکّنوا من نحرها، «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» لکى تشکروا نعمتى.
«لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها» و قال ابن عباس: کانوا فى الجاهلیّة اذا ذبحوا القرابین لطخوا جدار الکعبة بدمائها قربة الى اللَّه عزّ و جلّ فهمّ المسلمون بمثل ذلک فانزل اللَّه: «لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها». قرأ یعقوب وحده، لن تنال و لکن تناله بالتاء فیهما، و الوجه انّه انّث الفعل فیهما لتأنیث الفاعل، امّا الاوّل و هو قوله: «لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها» فانّها انّث تنال لانّ فاعله جماعة و هى قوله: «لُحُومُها»، و امّا الثانى.
هو قوله: «یَنالُهُ التَّقْوى‏» فانّما انّثه لانّ فاعله التقوى و هى مصدر مؤنث لکونه على فعلى، و قرأ الباقون بالیاى فیهما و الوجه انّ تذکیر الفعل انّما هو للفصل بین الفعل و فاعله، امّا الاوّل فقد فصل بین الفعل منه و هو ینال و بین فاعله و هو اللّحوم بلفظ اللَّه و اکّد التذکیر لانّ تأنیث اللّحوم تأنیث جمع فیجوز تذکیره، و امّا الثانى فقد فصل بین الفعل منه و بین فاعله بالهاء و هو ضمیر المفعول فى قوله: «یَنالُهُ التَّقْوى‏»، و التأنیث فى الفاعلین غیر حقیقى فالامر فیه اسهل، و المعنى لن ینال اللَّه النفع فیما امرکم به من ذبح البدن بل نفع ذلک راجع الیکم، و انّما بصل الیه اخلاصکم و نیّاتکم و مقاصدکم، و قال مقاتل: لن برفع الى اللَّه لحومها و لا دماؤها و لکن یرفع اللَّه منکم الاعمال الصالحة و التقوى و الاخلاص و ما ارید به وجه اللَّه نظیره قوله: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ».
«کَذلِکَ سَخَّرَها لَکُمْ» اعاد قوله: «کَذلِکَ سَخَّرْناها لَکُمْ» لانّ الاوّل ایجاب الشّکر و الثّانی بیان انّ التکبیر من الشکر للَّه، یعنى سخرها لکم «لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداکُمْ»، یرید به التسمیة عند الذبح، و قیل یرید به التکبیر ایّام التشریق، «وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ» اى المطیعین للَّه بالجنّة.
رشیدالدین میبدی : ۱۰۸- سورة الکوثر- مکیة
النوبة الثالثة
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بسم اللَّه کلمة سماعها یوجب للقلوب شفاءها، و للارواح ضیاءها، و للاسرار سناءها و علاءها، و بالحقّ بقاءها، عزّ لسان ذکرها و اعزّ منه جنان صحبها، و اعزّ منه سرّ عرفها و استأنس بها. شادى مؤمنان درین جهان از سماع نام و کلام اوست، انس دوستان در آن جهان بلقاء و سلام اوست. هذا سماعک من العبد القارئ فکیف سماعک من الفرد البارئ؟ هذا سماعک من العبد فی دار الهلک، فکیف سماعک من الملک فی دار الملک؟ هذا سماعک و انت فی الخطر، فکیف سماعک و انت فی النّظر؟ هذا سماعک و انت مقهور مأسور، فکیف سماعک و انت فی دار النّور و السّرور من الشّراب الطّهور؟ مخمور فی مشاهدة الملک الغفور! اى عجبا، امروز در سراى فنا، در بحر خطا، میان موج بلا، از سماع نام دوست چندین راحت و لذّت مى‏یابى فردا در سراى بقا، در محلّ رضا، بوقت لقا، چون نام دوست از دوست شنوى لذّت و راحت گویى چند خواهى یافت؟! آن روز بنده در روضه رضا نشسته، بر تخت بخت تکیه زده، خلعت رفعت پوشیده، بر بساط نشاط آرامیده، از حوض کوثر شربت یافته شربتى از شیر سفیدتر، از عسل شیرین‏تر، از مشک بویاتر.
اینست که ربّ العالمین بر مصطفى (ص) منّت نهاد، گفت: إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ ما ترا حوض کوثر دادیم، تا تشنگان امّت را شراب دهى. شرابى بى‏کدر، شارب آن بى‏سکر، ساقى آن یکى صدّیق اکبر، یکى فاروق انور، یکى عثمان ازهر، یکى مرتضى انور اشهر (ع)، اینست لفظ خبر که صادر گشت از سیّد و سالار بشر (ص) و قیل: إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ اى اعطیناک الخیر الکثیر. اى مهتر کاینات، اى نقطه دائره حادثات، ما ترا نیکى فراوان دادیم که بفیض جود خود ترا در وجود آوردیم. و سرا پرده نبوّت تو از قاف تا بقاف باز کشیدیم، و ترا بر تخت بخت در صدر رسالت بنشاندیم. و ترا بمحلّى رسانیدیم که آب و باد و خاک و آتش از صفات کمال و جمال تو مدد گرفت. حلم تو خاک را ثبات افزود، طهارت تو آب را صفوت افزود، خلق تو باد را سخاوت افزود، قوّت تو آتش را هیبت افزود.
در بعضى آثار آورده‏اند که سیّد (ص) در شب معراج، چون خواستند که او را بحضرت اعلى برند، از نخست جبرئیل (ع) در سقایه زمزم او را طهارت داد، آن آب اوّل وضوء او جبرئیل بستد و پر خود را بآن منوّر کرد. آب دوم بمیکائیل سپرد تا بر زمره ملأ اعلى قسمت کرد، آب سوم بخزانه غیب سپرد، ذخیره روز رستاخیز را.
چون آتش دوزخ فروغ بر آرد و عذاب ضرام خود آشکارا کند، سیّد مقرّبان آن آب سوم وضوء آن مهتر عالم (ص) بر آن حریق جهنّم پاشد تا آرام گیرد و لهب او فرو نشاند و زبانه او بحجاب خود باز شود تا عاصیان امّت را از شرر او ضررى نباشد.
إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ اى محمد! ما ترا نیکویى فراوان بخشیدیم که نام تو برداشتیم و آواى تو بلند کردیم. داغى از لطف خود بر جوهر فطرت تو نهادیم و نام تو شطر سطر توحید کردیم. اى محمد! جوهر فطرت تو از جوار قدس قدم هنوز قدم در طینت آدم ننهاده بود که ما مقرّبان حضرت را وصف تو کردیم و فضایل و شمایل تو ایشان را گفتیم. تو پیغامبرى امّى نادبیر هرگز بهیچ کتّاب نرفته، و هیچ معلّم را ندیده و نه بهیچ کتاب نظر کرده، ترا علم اوّلین و آخرین در آموختیم.
و شرایع دین و احکام اسلام و مکارم اخلاق ترا بیان کردیم. هر کس را معلّمى بود، معلّم تو ما بودیم. هر کس را مؤدّبى بود، مؤدّب تو ما بودیم.
«ادّبنى ربّى فاحسن تأدیبى» خبر معروف است و در کتب صحاح مسطور و مشهور که شب معراج چون بحضرت رسید، حقّ جلّ جلاله از وى پرسید و خود داناتر: «یا محمد فیم یختصم الملأ الاعلى». قال: «لا ادرى»! قال: «فوضع یده بین کتفىّ فوجدت بردها بین ثدیىّ فعلمت ما فی السّماء و الارض.
گفتا: اثرى از آثار جلال ذو الجلال بسینه من رسید، ذوق آن و روح آن بجان من رسید. دل من بیفروخت، عطر محبّت بر سوخت، علم اوّلین و آخرین در من آموخت. اینست حقیقت کوثر، نواخت و کرامت بى‏شمر از خداوند اکبر. قوله: فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ اى فَصَلِّ لِرَبِّکَ صلاة العید یوم النّحر «وَ انْحَرْ» نسکک. اى سیّد چون روز عید آید، نماز عید بگزار، و چون نماز کردى قربان کن. این خطاب با مهتر عالم است، لکن مراد بدین امّت است. میگوید: اى سیّد آنچه فرمودیم بجاى آر و امّت را بفرماى تا بجاى آرند، ایشان را در آن خیرى است. «لَکُمْ فِیها خَیْرٌ». این خیر در چه چیزست؟ مصطفى (ص) بیان کرد، گفت: اگر مرد مؤمن پوست گوسفند پر زر کند و بدرویشان دهد هنوز بثواب آن یک گوسفند نرسد که روز عید قربان کند. مصطفى (ص) را پرسیدند اگر کسى درویش بود و طاقت قربان ندارد چه کند تا ثواب قربان او را حاصل شود؟ گفت: «چهار رکعت نماز کند، در هر رکعتى یک بار «الحمد» خواند و یازده بار سوره إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ اللَّه تعالى ثواب شصت قربان در دیوان وى ثبت کند.
فایز دشتی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۸۹
خیال کشتن من داشت جانان
کدامین سنگدل کردش پشیمان
ندانست عید فایز آن زمانست
که گردد در منای دوست قربان
وحیدالزمان قزوینی : شهرآشوب کوچک
بخش ۱۱ - صفت قصاب
قصابان راست روی رخشان
پر نور چو صُبح عید قربان
دامن ها شان همیشه از خون
چون دامن آسمان شفق گون
چون دیده ی گوسفند قربان
بی شام بود صباح ایشان
سازند، ز خون، کارد، رنگین
با مهر، قران ماه نو بین
وصف مژه های شوخ ایشان
گر نظم کند کسی بسامان
سازد دل را ز شوق پاره
هر مصرع شعر چون قناره
جیحون یزدی : قصاید
شمارهٔ ۵۷ - در تهنیت عید قربان
عید اضحی شد و از دولت این جشن جلیل
حا ج را کوی خلیل است و مرا روی خلیل
کوی جائیست زگل جنانیست زدل
آن پر از خان خلیل آن دگر از جان جلیل
گرد زمزم زده صف حاج و خلیلی است مرا
که بود با ذقنش جامه زمزم در نیل
گر خلیلی که مرا هست بهاجر گذرد
نه عجب گر کشد اندر قدمش اسماعیل
حجرالاسود اگر خال بحالش نکرد
آوردسجده چو بر بار خدا عبد ذلیل
حلقه کعبه اگر چنبر جعدش بیند
شود از حلقه بگوشان خروشان و دخیل
ای خلیل دل عاشق که بکوی تو زشوق
خویش را میش صفت ساخته قربان جبریل
عید قربان شد و من نیز برآنم که چو حاج
بندم احرام و سوی کعبه زنم طبل رحیل
گر بدوران امیر الامرا ننهم حج
پس در ایام که این رتبه نمایم تحصیل
چاکران دارم در پایه چو پرویز بزرگ
مرکبان دارم در پویه چو شبدیز اصیل
هم توانم که نهم تخت به یثرب از عاج
هم توانم که زنم هودج تا مکه بفیل
در منی با در و یاقوت نمایم جمرات
درحرم از مه و خورشید فرازم قندیل
بچه ترسایان گیرم بغنیمت از روم
که بود بر رخشان خط چو بزیبق انجیل
خرد سال اسبان آرم بهدیت از نجد
که کند برق زگرد رهشان دیده کحیل
از سقایت قدح حاج کنم مالامال
وزعمارت بصفا حصن کشم میلامیل
زی عراقی برم از لعل مرصع موزه
بحجازی دهم از سیم مطرز مندیل
اسبهائی بجنیبت رودم در موکب
که بدرند دل وگوش فلک را بصهیل
دیگهائی بخورش جوشدم اندر مطبخ
که از او بهره برد منعم وابنای سبیل
باری این قدر چو از من بظهور اید بذل
حاج را جوش تحیر فکند در تخییل
این بدان گوید این نیست مگر حضرت خضر
که خدایش بتفضل سوی ما کرده دلیل
آن بدین گوید اینگونه که پیمایدکیل
این بشر نیست همانا که بود میکائیل
عربان از عجمان پرسند از روی عجب
کیست این مرد که حاتم ببر اوست بخیل
گنج یابیده کس این طور نبخشد بطرب
مال دزدیده کس اینسان ندهد با تعجیل
می ندانند که این حشمت و این مکنت و ساز
جمله در یک صله ام داده براهیم خلیل
و آن کرمها که بمن کرده اگر شرح دهم
همه گویند امیر است و یا دجله نیل
آفتاب فلک یزد و ستوده یزدان
که بود بر سرش از پور ملک ظل ظلیل
کلک را پنجه او چون کف موسی و عصا
ملک را مقدم او چون دم عیسی و علیل
از ازل آدم بالنده بدین راد خلف
تا ابد حوانازنده از این پاک سلیل
خامه اش را بصریر است دم روح قدس
صارمش را بنهاد است فر عزرائیل
بحر وکان روزی همدست شدند از در شور
که توانند مگر جود ورا گشت کفیل
او بدرپاشی و زر بخشی بگشاد چو کف
آنچه خواندند کثیرش نبد الا که قلیل
مهچه رایت او کرد بهر سو اقبال
چرخ صد جای بخاک اوفتدش بر تقبیل
ای امیری که بر او رنگ چو بفروزی چهر
مهر و مه پیش تو بر رشوه سپارند اکلیل
دست حق در صدف قدرت خود تا بکنون
گوهر ذات تو را هیچ نپرورده عدیل
دل تو سر سویدای ملک راست امین
رای تو ملک فلک پهنه شه راست وکیل
دست تدبیر تو آنجا که شود عقده گشا
دیگر از جانب تقدیر نه قال است و نه قیل
دولت فرخ تو نایبه را سیل بنا
فکرت متقن تو حادثه را سد سبیل
تا بهر سال همی درگه حج ناسک را
زاستلام حجر اسلام پذیرد تکمیل
دور بدخواه تو از کاهش ادبار قصیر
عمر احباب تو زافزایش اقبال طویل
قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای
سورة الحج
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ ۚ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ﴿۱﴾
يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَىٰ وَمَا هُم بِسُكَارَىٰ وَلَـٰكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ﴿۲﴾
وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَّرِيدٍ﴿۳﴾
كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَىٰ عَذَابِ السَّعِيرِ﴿۴﴾
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ ۚ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ۖ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّىٰ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَىٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا ۚ وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ﴿۵﴾
ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ يُحْيِي الْمَوْتَىٰ وَأَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴿۶﴾
وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَّا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَن فِي الْقُبُورِ﴿۷﴾
وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ﴿۸﴾
ثَانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ ۖ لَهُ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ ۖ وَنُذِيقُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَذَابَ الْحَرِيقِ﴿۹﴾
ذَٰلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ﴿۱۰﴾
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ﴿۱۱﴾
يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُ وَمَا لَا يَنفَعُهُ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ﴿۱۲﴾
يَدْعُو لَمَن ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِن نَّفْعِهِ ۚ لَبِئْسَ الْمَوْلَىٰ وَلَبِئْسَ الْعَشِيرُ﴿۱۳﴾
إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ﴿۱۴﴾
مَن كَانَ يَظُنُّ أَن لَّن يَنصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ مَا يَغِيظُ﴿۱۵﴾
وَكَذَٰلِكَ أَنزَلْنَاهُ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَأَنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يُرِيدُ﴿۱۶﴾
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَىٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴿۱۷﴾
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِّنَ النَّاسِ ۖ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ ۗ وَمَن يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ ۩﴿۱۸﴾
هَـٰذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ ۖ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِّن نَّارٍ يُصَبُّ مِن فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِيمُ﴿۱۹﴾
يُصْهَرُ بِهِ مَا فِي بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ﴿۲۰﴾
وَلَهُم مَّقَامِعُ مِنْ حَدِيدٍ﴿۲۱﴾
كُلَّمَا أَرَادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ﴿۲۲﴾
إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا ۖ وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ﴿۲۳﴾
وَهُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِيدِ﴿۲۴﴾
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ ۚ وَمَن يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُّذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ﴿۲۵﴾
وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَن لَّا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ﴿۲۶﴾
وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ﴿۲۷﴾
لِّيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ ۖ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ﴿۲۸﴾
ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ﴿۲۹﴾
ذَٰلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ ۗ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ ۖ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ﴿۳۰﴾
حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ ۚ وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ﴿۳۱﴾
ذَٰلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ﴿۳۲﴾
لَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ﴿۳۳﴾
وَلِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكًا لِّيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ ۗ فَإِلَـٰهُكُمْ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ﴿۳۴﴾
الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِينَ عَلَىٰ مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِيمِي الصَّلَاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ﴿۳۵﴾
وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُم مِّن شَعَائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ ۖ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا صَوَافَّ ۖ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ ۚ كَذَٰلِكَ سَخَّرْنَاهَا لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴿۳۶﴾
لَن يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَـٰكِن يَنَالُهُ التَّقْوَىٰ مِنكُمْ ۚ كَذَٰلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاكُمْ ۗ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ﴿۳۷﴾
إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ﴿۳۸﴾
أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ﴿۳۹﴾
الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِم بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا ۗ وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴿۴۰﴾
الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ﴿۴۱﴾
وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ﴿۴۲﴾
وَقَوْمُ إِبْرَاهِيمَ وَقَوْمُ لُوطٍ﴿۴۳﴾
وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ ۖ وَكُذِّبَ مُوسَىٰ فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ ۖ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ﴿۴۴﴾
فَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِيدٍ﴿۴۵﴾
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا ۖ فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَـٰكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴿۴۶﴾
وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ ۚ وَإِنَّ يَوْمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ﴿۴۷﴾
وَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَإِلَيَّ الْمَصِيرُ﴿۴۸﴾
قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ﴿۴۹﴾
فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ﴿۵۰﴾
وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ﴿۵۱﴾
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴿۵۲﴾
لِّيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ ۗ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ﴿۵۳﴾
وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ ۗ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴿۵۴﴾
وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ حَتَّىٰ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ﴿۵۵﴾
الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِّلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ ۚ فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ﴿۵۶﴾
وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأُولَـٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ﴿۵۷﴾
وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴿۵۸﴾
لَيُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلًا يَرْضَوْنَهُ ۗ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَلِيمٌ حَلِيمٌ﴿۵۹﴾
ذَٰلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنصُرَنَّهُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ﴿۶۰﴾
ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ﴿۶۱﴾
ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ﴿۶۲﴾
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً ۗ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ﴿۶۳﴾
لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴿۶۴﴾
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاءَ أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ﴿۶۵﴾
وَهُوَ الَّذِي أَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ۗ إِنَّ الْإِنسَانَ لَكَفُورٌ﴿۶۶﴾
لِّكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكًا هُمْ نَاسِكُوهُ ۖ فَلَا يُنَازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ ۚ وَادْعُ إِلَىٰ رَبِّكَ ۖ إِنَّكَ لَعَلَىٰ هُدًى مُّسْتَقِيمٍ﴿۶۷﴾
وَإِن جَادَلُوكَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ﴿۶۸﴾
اللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴿۶۹﴾
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ۗ إِنَّ ذَٰلِكَ فِي كِتَابٍ ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ﴿۷۰﴾
وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَا لَيْسَ لَهُم بِهِ عِلْمٌ ۗ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِن نَّصِيرٍ﴿۷۱﴾
وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِي وُجُوهِ الَّذِينَ كَفَرُوا الْمُنكَرَ ۖ يَكَادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذِينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا ۗ قُلْ أَفَأُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذَٰلِكُمُ ۗ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴿۷۲﴾
يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ ۚ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ ۖ وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ۚ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ﴿۷۳﴾
مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴿۷۴﴾
اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ﴿۷۵﴾
يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۗ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ﴿۷۶﴾
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ۩﴿۷۷﴾
وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ ۚ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ ۚ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ ۚ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَـٰذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ ۚ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ ۖ فَنِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِيرُ﴿۷۸﴾
نهج البلاغه : خطبه ها
وصف قربانى
و من خطبة له عليه‌السلام في ذكرى يوم النحر و صفة الأضحية
وَ مِنْ تَمَامِ اَلْأُضْحِيَّةِ اِسْتِشْرَافُ أُذُنِهَا
وَ سَلاَمَةُ عَيْنِهَا
فَإِذَا سَلِمَتِ اَلْأُذُنُ وَ اَلْعَيْنُ
سَلِمَتِ اَلْأُضْحِيَّةُ وَ تَمَّتْ
وَ لَوْ كَانَتْ عَضْبَاءَ اَلْقَرْنِ
تَجُرُّ رِجْلَهَا إِلَى اَلْمَنْسَكِ
قال السيد الشريف و المنسك هاهنا المذبح