عبارات مورد جستجو در ۲ گوهر پیدا شد:
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۰۳
خوش در میخانه را بگشاده اند
باده نوشان را صلائی داده اند
در خرابات مغان رندان ما
بر در میخانه مست افتاده اند
جام می بر دست و مستانه مدام
سر به پای خم می بنهاده اند
خرقهٔ خود را به می شستند پاک
فارغ از تسبیح و از سجاده اند
بندگان سیدند از جان و دل
از همه ملک و ملک آزاده اند
ترکی شیرازی : فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها
شمارهٔ ۹۵ - اشتیاق رخ دوست
اگر چه در نظر خلق خاکسارانیم
گدای درگه عشقیم و، تاج دارانیم
الا که می برد از ما به محتسب خبری
که ما به گوشهٔ میخانه، می گسارانیم
گدای گوشه نشینیم و، رنده باده گسار
غلام همت رندان باده خوارانیم
فدائیان سرکوی مه جبینانیم
اسیرطرهٔ گیسوی گلعذارانیم
بیاد نرگس چشم نگارسرو قدی
چو لاله بر جگر از عشق، داغدارانیم
در این چمن که هزاران هزار نغمه سراست
گر التفات کنی ما خود آن هزارانیم
به راه عشق اگر چه پیاده ایم ولیک
ز اشتیاق رخ دوست، شهسوارانیم
اگر چه بر سر راهند قاطعان طریق
به بین چسان به ره عشق، ره سپارانیم
به خاک مزرعهٔ عشق «ترکیا» بذری
فشانده ایم و کنون، مستحق بارانیم