عبارات مورد جستجو در ۲ گوهر پیدا شد:
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۲۱
آفتاب چرخ معنی بایزید
سایهٔ خورشید اعلی بایزید
واقف اسرار سبحانی به حق
کاشف انوار معنی بایزید
گوهر دریای عرفان از یقین
عارف و معروف یعنی بایزید
راه جان روشن نشد بی بوالحسن
کار دل پیدا نشد بی بایزید
نقطهٔ وحدت درآمد در الف
در ظهور حرف شد بی بایزید
صورت فردوس جان بسطام عشق
میوهٔ معنی طوبی بایزید
سید از صاحبدلانی لاجرم
کرده با جانت تجلی بایزید
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۴۱
شیخ الاسلام احمد جامی
که دم مرده از دمش حی شد
می اوشد عسل چنین گویند
منکر او مشو مگو کی شد
باز رندی دگر به یک جذبه
خم او پاک خالی از می شد
نه میش ماندنی عسل در خم
شکرش رفت و خالی از می شد
گرچه تبدیل خلق خوش باشد
لیک آن خوشتر است لاشی شد
نعمت الله که میرمستان است
فانی از خویش و باقی از وی شد