عبارات مورد جستجو در ۲ گوهر پیدا شد:
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۴۷۰
عید می آید و مردم مه نو میطلبند
دید ها طاق خم ابروی او میطلبند
شب قدر و به عیدی که کم آبد بنظر
همه در طرة آن سلسله مو میطلبند
هر طرف سرو قدان چون علم عید روان
جای در عید گاه آن سر کو میطلبند
روی در قبله بثان کرده ز ابر و محراب
حاجت خود همه از آن روی نکو می طلبند
ساقیا رطل نه از دست که مستان امروز
می ز خمخانه عشقت بسبومی طلبند
از حریفان همه عیدی طلبند از می و نقل
هر چه خواهد بنو جمله ازو میطلبند
مهر خان زلف چو چوگان همه بر دوش کمال
وقت سر باختن است از تو چو گو میطلبند
دید ها طاق خم ابروی او میطلبند
شب قدر و به عیدی که کم آبد بنظر
همه در طرة آن سلسله مو میطلبند
هر طرف سرو قدان چون علم عید روان
جای در عید گاه آن سر کو میطلبند
روی در قبله بثان کرده ز ابر و محراب
حاجت خود همه از آن روی نکو می طلبند
ساقیا رطل نه از دست که مستان امروز
می ز خمخانه عشقت بسبومی طلبند
از حریفان همه عیدی طلبند از می و نقل
هر چه خواهد بنو جمله ازو میطلبند
مهر خان زلف چو چوگان همه بر دوش کمال
وقت سر باختن است از تو چو گو میطلبند
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۸۸۰
مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهرویان
زلب حلوای عیدی ده نخستین با دعاگویان
خلایق را نظر بر ماه و ما را بر تو نظاره
بروبت عاشقانرا عید و مردم ماه نو جویان
مه عید و شب قدری که می گویند آن و این
دل ما بافت در ابروی و زلف عنبرین مویان
صباح عید اگر سوزید عطری مجلس ما را
شکر گیرید و عود از زلف و لبهای سمن بویان
رقیب ای کاش از ناگه چو ماه روزه میشد گم
که من بی رو ستائی عید می کردم بدلجویان
نماز عید خواهم کرد هین ساقی بیار آبی
برای آب دست من بر ابریق قدح شویان
کسان شاد از مه عبد و کمال از بار به منظر
همه مشتاق روی ماه و او مشتاق مهروبان
زلب حلوای عیدی ده نخستین با دعاگویان
خلایق را نظر بر ماه و ما را بر تو نظاره
بروبت عاشقانرا عید و مردم ماه نو جویان
مه عید و شب قدری که می گویند آن و این
دل ما بافت در ابروی و زلف عنبرین مویان
صباح عید اگر سوزید عطری مجلس ما را
شکر گیرید و عود از زلف و لبهای سمن بویان
رقیب ای کاش از ناگه چو ماه روزه میشد گم
که من بی رو ستائی عید می کردم بدلجویان
نماز عید خواهم کرد هین ساقی بیار آبی
برای آب دست من بر ابریق قدح شویان
کسان شاد از مه عبد و کمال از بار به منظر
همه مشتاق روی ماه و او مشتاق مهروبان