وحشی بافقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۳
وحشی بافقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۵
وحشی بافقی : خلد برین
آغاز سخن
وحشی بافقی : ناظر و منظور
بیان خوابی و اظهار اضطرابی که ناظر را از راز پنهان از بی‌صبری خبر داده و داغ ناصبوریش بر جگر نهاده و حکایت مفارقت و شکایت مهاجرت
وحشی بافقی : ناظر و منظور
بی‌تابی ناظر از شعلهٔ جدایی و اضطراب نمودن از داغ بینوایی و خویشتن را بر مشق جنون داشتن و شرح درون خویش بر چهرهٔ معلم نگاشتن
وحشی بافقی : ناظر و منظور
رفتن معلم به در خانهٔ دستور و بیان کردن عشق ناظر نسبت به منظور و مقدمهٔ درد فراق و آغاز حکایت اشتیاق
وحشی بافقی : ناظر و منظور
خبر یافتن منظور از رفتن ناظر و برون آمدن از شهر آشفته خاطر و به کاروان مقصود رسیدن و از نامهٔ ناظر شادمان گردیدن
وحشی بافقی : ناظر و منظور
نامه جنون ناظر در کشتی و به طوق دیوانگی گردن نهادن
وحشی بافقی : ناظر و منظور
خواب دیدن منظور را و زنجیر پاره ساختن وصیت جنون در بیان مصر انداختن
وحشی بافقی : ناظر و منظور
گرمی شعلهٔ آفتاب در عالم فتادن و مرغ آبی از غایت گرما منقار از هم گشادن و رفتن شاهزاده از مصر به سبزه‌زاری که از لطف نسیم او روح مسیحا تازه گشتی و با فیض چشمه‌سارش خضر از آب زندگانی گذشتی
وحشی بافقی : ناظر و منظور
آمدن ناظر و منظور به لشگرگاه اقبال و آگاهی شاه جهان‌پناه از صورت احوال و استقبال ایشان کردن و شرایط اعزاز بجای آوردن
وحشی بافقی : ناظر و منظور
عروس خیال از حجلهٔ اندیشه برون آوردن و او را در نظر ناظران جلوه دادن در تعریف بزمگاه سرور و صفت دامادی منظور
وحشی بافقی : فرهاد و شیرین
حکایت
وحشی بافقی : فرهاد و شیرین
حکایت
وحشی بافقی : فرهاد و شیرین
حکایت
وحشی بافقی : فرهاد و شیرین
گفتار در ستایش عشق
وحشی بافقی : فرهاد و شیرین
حکایت
وحشی بافقی : فرهاد و شیرین
گفتار در آغاز داستان و چگونگی عشق
وحشی بافقی : فرهاد و شیرین
گفتار در رفتار خادمان شیرین به طلب نزهتگاه دلنشین و پیدا نمودن دشت بیستون و خبردادن شیرین را
وحشی بافقی : فرهاد و شیرین
گفتار در بیرون آمدن شیرین از مشکوی خسرو