۳۱۳ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام بعد ليلة الهرير
ترجمه خطبه 121
و قد قام إليه رجل من أصحابه فقال نهيتنا عن الحكومة ثم أمرتنا بها
(پس از پذيرش «حكميّت» در صفيّن، يكى از ياران گفت: ما را از حكميّت نهى فرمودى، سپس پذيرفتى و داور تعيين كردى
فلم ندر أي الأمرين أرشد
ما نمىدانيم كدام يك از اين دو كار درست است
فصفق عليهالسلام إحدى يديه على الأخرى ثم قال
امام دست بر روى دست كوبيد و با تأسف فرمود)
هَذَا جَزَاءُ مَنْ تَرَكَ اَلْعُقْدَةَ
اين سزاى كسى است كه بيعت با امام خود را ترك گويد، و پيمان بشكند
أَمَا وَ اَللَّهِ لَوْ أَنِّي حِينَ أَمَرْتُكُمْ بِهِ حَمَلْتُكُمْ عَلَى اَلْمَكْرُوهِ اَلَّذِي يَجْعَلُ اَللَّهُ فِيهِ خَيْراً
به خدا سوگند، هنگامى كه شما را به جنگ با معاويه فراخواندم، خوشايندتان نبود، ولى خداوند خير شما را در آن قرار داده بود
فَإِنِ اِسْتَقَمْتُمْ هَدَيْتُكُمْ
اگر مقاومت مىكرديد، شما را راهنمايى مىكردم
وَ إِنِ اِعْوَجَجْتُمْ قَوَّمْتُكُمْ
و اگر به انحراف مىرفتيد شما را به راه راست برمىگرداندم
وَ إِنْ أَبَيْتُمْ تَدَارَكْتُكُمْ
اگر سر باز مىزديد، دوباره شما را براى مبارزه آماده مىكردم
لَكَانَتِ اَلْوُثْقَى
در آن صورت وضعيّتى مطمئن داشتيم
وَ لَكِنْ بِمَنْ وَ إِلَى مَنْ
امّا دريغ، با كدام نيرو بجنگم؟ و به چه كسى اطمينان كنم
أُرِيدُ أَنْ أُدَاوِيَ بِكُمْ وَ أَنْتُمْ دَائِي
شگفتا، مىخواهم به وسيله شما بيمارىها را درمان كنم ولى شما درد بى درمان من شدهايد
كَنَاقِشِ اَلشَّوْكَةِ بِالشَّوْكَةِ
كسى را مىمانم كه خار در پايش رفته و با خار ديگرى مىخواهد آن را بيرون كشد
وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّ ضَلْعَهَا مَعَهَا
در حالى كه مىداند خار در تن او بيشتر شكند و بر جاى ماند
اَللَّهُمَّ قَدْ مَلَّتْ أَطِبَّاءُ هَذَا اَلدَّاءِ اَلدَّوِيِّ
خدايا! طبيب اين درد مرگبار به جان آمده
وَ كَلَّتِ اَلنَّزْعَةُ بِأَشْطَانِ اَلرَّكِيِّ
و آب رسان اين شوره زار ناتوان شده است
أَيْنَ اَلْقَوْمُ اَلَّذِينَ دُعُوا إِلَى اَلْإِسْلاَمِ فَقَبِلُوهُ
كجا هستند مردمى كه به اسلام دعوت شده و پذيرفتند
وَ قَرَءُوا اَلْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ
قرآن تلاوت كردند و معانى آيات را شناختند
وَ هِيجُوا إِلَى اَلْجِهَادِ فَوَلِهُوا وَلَهَ اَللِّقَاحِ إِلَى أَوْلاَدِهَا
به سوى جهاد بر انگيخته شده چونان شترى كه به سوى بچّه خود روى مىآورد شيفتۀ جهاد گرديدند
وَ سَلَبُوا اَلسُّيُوفَ أَغْمَادَهَا
شمشيرها از نيام بر آوردند
وَ أَخَذُوا بِأَطْرَافِ اَلْأَرْضِ زَحْفاً زَحْفاً وَ صَفّاً صَفّاً
و گرداگرد زمين را گروه گروه، صف به صف، احاطه كردند
بَعْضٌ هَلَكَ وَ بَعْضٌ نَجَا
بعضى شهيد، و برخى نجات يافتند
لاَ يُبَشَّرُونَ بِالْأَحْيَاءِ
هيچ گاه از زنده ماندن كسى در ميدان جنگ شادمان نبودند
وَ لاَ يُعَزَّوْنَ عَنِ اَلْمَوْتَى
و در مرگ شهيدان نيازى به تسليت نداشتند
مُرْهُ اَلْعُيُونِ مِنَ اَلْبُكَاءِ
با گريههاى طولانى از ترس خدا، چشمهايشان ناراحت
خُمْصُ اَلْبُطُونِ مِنَ اَلصِّيَامِ
و از روزهدارى فراوان، شكمهايشان لاغر و به پشت چسبيده بود
ذُبُلُ اَلشِّفَاهِ مِنَ اَلدُّعَاءِ
لبهايشان از فراوانى دعا خشك
صُفْرُ اَلْأَلْوَانِ مِنَ اَلسَّهَرِ
و رنگهاى صورت از شب زندهدارىها زرد
عَلَى وُجُوهِهِمْ غَبَرَةُ اَلْخَاشِعِينَ
و بر چهرههايشان غبار خشوع و فروتنى نشسته بود
أُولَئِكَ إِخْوَانِي اَلذَّاهِبُونَ
آنان برادران من هستند كه رفتهاند
فَحَقَّ لَنَا أَنْ نَظْمَأَ إِلَيْهِمْ
و بر ماست كه تشنۀ ملاقاتشان باشيم
وَ نَعَضَّ اَلْأَيْدِي عَلَى فِرَاقِهِمْ
و از اندوه و فراقشان انگشت حسرت به دندان بگيريم
إِنَّ اَلشَّيْطَانَ يُسَنِّي لَكُمْ طُرُقَهُ
همانا شيطان، راههاى خود را به شما آسان جلوه مىدهد
وَ يُرِيدُ أَنْ يَحُلَّ دِينَكُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً
تا گرههاى محكم دين شما را يكى پس از ديگرى بگشايد
وَ يُعْطِيَكُمْ بِالْجَمَاعَةِ اَلْفُرْقَةَ
و به جاى وحدت و هماهنگى، بر پراكندگى شما بيفزايد
وَ بِالْفُرْقَةِ اَلْفِتْنَةَ
فَاصْدِفُوا عَنْ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ
از وسوسه و زمزمه و فريب كارى شيطان روى گردانيد
وَ اِقْبَلُوا اَلنَّصِيحَةَ مِمَّنْ أَهْدَاهَا إِلَيْكُمْ
و نصيحت آن كس را كه خيرخواه شماست گوش كنيد
وَ اِعْقِلُوهَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ
و به جان و دل بپذيريد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
ترجمه خطبه 121
و قد قام إليه رجل من أصحابه فقال نهيتنا عن الحكومة ثم أمرتنا بها
(پس از پذيرش «حكميّت» در صفيّن، يكى از ياران گفت: ما را از حكميّت نهى فرمودى، سپس پذيرفتى و داور تعيين كردى
فلم ندر أي الأمرين أرشد
ما نمىدانيم كدام يك از اين دو كار درست است
فصفق عليهالسلام إحدى يديه على الأخرى ثم قال
امام دست بر روى دست كوبيد و با تأسف فرمود)
هَذَا جَزَاءُ مَنْ تَرَكَ اَلْعُقْدَةَ
اين سزاى كسى است كه بيعت با امام خود را ترك گويد، و پيمان بشكند
أَمَا وَ اَللَّهِ لَوْ أَنِّي حِينَ أَمَرْتُكُمْ بِهِ حَمَلْتُكُمْ عَلَى اَلْمَكْرُوهِ اَلَّذِي يَجْعَلُ اَللَّهُ فِيهِ خَيْراً
به خدا سوگند، هنگامى كه شما را به جنگ با معاويه فراخواندم، خوشايندتان نبود، ولى خداوند خير شما را در آن قرار داده بود
فَإِنِ اِسْتَقَمْتُمْ هَدَيْتُكُمْ
اگر مقاومت مىكرديد، شما را راهنمايى مىكردم
وَ إِنِ اِعْوَجَجْتُمْ قَوَّمْتُكُمْ
و اگر به انحراف مىرفتيد شما را به راه راست برمىگرداندم
وَ إِنْ أَبَيْتُمْ تَدَارَكْتُكُمْ
اگر سر باز مىزديد، دوباره شما را براى مبارزه آماده مىكردم
لَكَانَتِ اَلْوُثْقَى
در آن صورت وضعيّتى مطمئن داشتيم
وَ لَكِنْ بِمَنْ وَ إِلَى مَنْ
امّا دريغ، با كدام نيرو بجنگم؟ و به چه كسى اطمينان كنم
أُرِيدُ أَنْ أُدَاوِيَ بِكُمْ وَ أَنْتُمْ دَائِي
شگفتا، مىخواهم به وسيله شما بيمارىها را درمان كنم ولى شما درد بى درمان من شدهايد
كَنَاقِشِ اَلشَّوْكَةِ بِالشَّوْكَةِ
كسى را مىمانم كه خار در پايش رفته و با خار ديگرى مىخواهد آن را بيرون كشد
وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّ ضَلْعَهَا مَعَهَا
در حالى كه مىداند خار در تن او بيشتر شكند و بر جاى ماند
اَللَّهُمَّ قَدْ مَلَّتْ أَطِبَّاءُ هَذَا اَلدَّاءِ اَلدَّوِيِّ
خدايا! طبيب اين درد مرگبار به جان آمده
وَ كَلَّتِ اَلنَّزْعَةُ بِأَشْطَانِ اَلرَّكِيِّ
و آب رسان اين شوره زار ناتوان شده است
أَيْنَ اَلْقَوْمُ اَلَّذِينَ دُعُوا إِلَى اَلْإِسْلاَمِ فَقَبِلُوهُ
كجا هستند مردمى كه به اسلام دعوت شده و پذيرفتند
وَ قَرَءُوا اَلْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ
قرآن تلاوت كردند و معانى آيات را شناختند
وَ هِيجُوا إِلَى اَلْجِهَادِ فَوَلِهُوا وَلَهَ اَللِّقَاحِ إِلَى أَوْلاَدِهَا
به سوى جهاد بر انگيخته شده چونان شترى كه به سوى بچّه خود روى مىآورد شيفتۀ جهاد گرديدند
وَ سَلَبُوا اَلسُّيُوفَ أَغْمَادَهَا
شمشيرها از نيام بر آوردند
وَ أَخَذُوا بِأَطْرَافِ اَلْأَرْضِ زَحْفاً زَحْفاً وَ صَفّاً صَفّاً
و گرداگرد زمين را گروه گروه، صف به صف، احاطه كردند
بَعْضٌ هَلَكَ وَ بَعْضٌ نَجَا
بعضى شهيد، و برخى نجات يافتند
لاَ يُبَشَّرُونَ بِالْأَحْيَاءِ
هيچ گاه از زنده ماندن كسى در ميدان جنگ شادمان نبودند
وَ لاَ يُعَزَّوْنَ عَنِ اَلْمَوْتَى
و در مرگ شهيدان نيازى به تسليت نداشتند
مُرْهُ اَلْعُيُونِ مِنَ اَلْبُكَاءِ
با گريههاى طولانى از ترس خدا، چشمهايشان ناراحت
خُمْصُ اَلْبُطُونِ مِنَ اَلصِّيَامِ
و از روزهدارى فراوان، شكمهايشان لاغر و به پشت چسبيده بود
ذُبُلُ اَلشِّفَاهِ مِنَ اَلدُّعَاءِ
لبهايشان از فراوانى دعا خشك
صُفْرُ اَلْأَلْوَانِ مِنَ اَلسَّهَرِ
و رنگهاى صورت از شب زندهدارىها زرد
عَلَى وُجُوهِهِمْ غَبَرَةُ اَلْخَاشِعِينَ
و بر چهرههايشان غبار خشوع و فروتنى نشسته بود
أُولَئِكَ إِخْوَانِي اَلذَّاهِبُونَ
آنان برادران من هستند كه رفتهاند
فَحَقَّ لَنَا أَنْ نَظْمَأَ إِلَيْهِمْ
و بر ماست كه تشنۀ ملاقاتشان باشيم
وَ نَعَضَّ اَلْأَيْدِي عَلَى فِرَاقِهِمْ
و از اندوه و فراقشان انگشت حسرت به دندان بگيريم
إِنَّ اَلشَّيْطَانَ يُسَنِّي لَكُمْ طُرُقَهُ
همانا شيطان، راههاى خود را به شما آسان جلوه مىدهد
وَ يُرِيدُ أَنْ يَحُلَّ دِينَكُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً
تا گرههاى محكم دين شما را يكى پس از ديگرى بگشايد
وَ يُعْطِيَكُمْ بِالْجَمَاعَةِ اَلْفُرْقَةَ
و به جاى وحدت و هماهنگى، بر پراكندگى شما بيفزايد
وَ بِالْفُرْقَةِ اَلْفِتْنَةَ
فَاصْدِفُوا عَنْ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ
از وسوسه و زمزمه و فريب كارى شيطان روى گردانيد
وَ اِقْبَلُوا اَلنَّصِيحَةَ مِمَّنْ أَهْدَاهَا إِلَيْكُمْ
و نصيحت آن كس را كه خيرخواه شماست گوش كنيد
وَ اِعْقِلُوهَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ
و به جان و دل بپذيريد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بیان فضیلتهای اهل بيت عليهم السلام
گوهر بعدی:خطاب به خوارج درباره حکمیت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.