۶۲ بار خوانده شده
و من كلام له عليهالسلام لما بويع في المدينة و فيها يخبر الناس بعلمه بما تؤول إليه أحوالهم و فيها يقسمهم إلى أقسام
16 و از سخنان آن حضرت است چون در مدينه با او بيعت كردند
ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ
آنچه مىگويم در عهدۀ خويش مىدانم
وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ
و خود آن را پايندانم ،
إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ اَلْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ اَلْمَثُلاَتِ حَجَزَتْهُ اَلتَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ اَلشُّبُهَاتِ
آن كه عبرتها ى روزگار او را آشكار شود و از آن پند پذيرد و از كيفرها كه پيش چشم اوست عبرت گيرد، تقوى او را نگه دارد، و به سرنگون شدنش در شبههها نگذارد
أَلاَ وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِيَّهُ صلىاللهعليهوسلم
بدانيد كه روزگار دگر باره شما را در بوتۀ آزمايش ريخت، مانند روزى كه خدا پيامبر شما را برانگيخت
وَ اَلَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً
به خدايى كه او را به راستى مبعوث فرمود، به هم خواهيد در آميخت
وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً
و چون دانه كه در غربال بيزند يا ديگ افزار كه در ديگ ريزند، روى هم خواهيد ريخت
وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ اَلْقِدْرِ
حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلاَكُمْ وَ أَعْلاَكُمْ أَسْفَلَكُمْ
تا آن كه در زير است زبر شود، و آن كه بر زبر است به زير در شود
وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا
و آنان كه واپس ماندهاند، پيش برانند، و آنان كه پيش افتادهاند، واپس مانند .
وَ اَللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لاَ كَذَبْتُ كِذْبَةً
به خدا سوگند، كلمهاى از حق را نپوشاندم، و دروغى بر زبان نراندم
وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا اَلْمَقَامِ وَ هَذَا اَلْيَوْمِ
كه از چنين حال و چنين روز، آگاهم كردهاند.
أَلاَ وَ إِنَّ اَلْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ
هان اى مردم! خطاكاريها چون اسبهاى بد رفتارند
حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا
و خطاكاران بر آن سوار، عنان گشاده مىتازند
فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي اَلنَّارِ
تا سوار خود را به آتش در اندازند
أَلاَ وَ إِنَّ اَلتَّقْوَى مَطَايَا ذُلُلٌ
هان اى مردم! پرهيزگارى بارگيهايى را ماند رام
حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا
سواران بر آنها عنان بدست و آرام. مىرانند
فَأَوْرَدَتْهُمُ اَلْجَنَّةَ
تا سواران خود را به بهشت در آرند
حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِكُلٍّ أَهْلٌ
از دير باز حقّ و باطل در پيكارند و هر يك را گروهى خريدار
فَلَئِنْ أَمِرَ اَلْبَاطِلُ لَقَدِيماً فَعَلَ
اگر باطل پيروز شود شيوۀ ديرين او است
وَ لَئِنْ قَلَّ اَلْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ
و اگر حقّ اندك است، روزى، قدرت قرين اوست
وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَيْءٌ فَأَقْبَلَ
امّا كم افتد كه بينى، آب رفته در جو است
قال السيد الشريف و أقول إن في هذا الكلام الأدنى من مواقع الإحسان ما لا تبلغه مواقع الاستحسان
مىگويم، زيبايى اين سخن كوتاه نه چندان است كه بتوان گفت، و بيننده و يا شنونده درماند كه درّى بدين زيبايى، كه تواند سفت؟
و إن حظ العجب منه أكثر من حظ العجب به
و فيه مع الحال التي وصفنا زوائد من الفصاحة لا يقوم بها لسان و لا يطلع فجها إنسان
و زياده بر آنچه گفتيم، در فصاحت تا بدان پايه است كه زبان در وصف آن درماند، و انديشۀ آدمى خود را به ژرفاى آن نرساند
و لا يعرف ما أقول إلا من ضرب في هذه الصناعة بحق
و اين نكته را كه گفتم نداند جز كسى كه در اين صنعت بسى توسن فكرت راند
و جرى فيها على عرق
وَ مٰا يَعْقِلُهٰا إِلاَّ اَلْعٰالِمُونَ
«و در نيابد آن را مگر مردم دانا.»
و من هذه الخطبة و فيها يقسم الناس إلى ثلاثة أصناف شُغِلَ مَنِ اَلْجَنَّةُ وَ اَلنَّارُ أَمَامَهُ
و از اين خطبه است آن كه بهشت و دوزخ را پيش روى خود بيند، آسوده ننشيند.
سَاعٍ سَرِيعٌ نَجَا
مردم سه دستهاند: سخت كوشى كه رستگار است
وَ طَالِبٌ بَطِيءٌ رَجَا
جويندهاى كه كندرواست و اميدوار است
وَ مُقَصِّرٌ فِي اَلنَّارِ هَوَى
تقصير كارى كه به آتش دوزخ گرفتار است
اَلْيَمِينُ وَ اَلشِّمَالُ مَضَلَّةٌ
چپ و راست كمينگاه گمراهى است، و راه ميانگين راه راست الهى است .
وَ اَلطَّرِيقُ اَلْوُسْطَى هِيَ اَلْجَادَّةُ
كتاب خدا و آيين رسول آن را گواه است
عَلَيْهَا بَاقِي اَلْكِتَابِ وَ آثَارُ اَلنُّبُوَّةِ
و سنّت را گذرگاه است
وَ مِنْهَا مَنْفَذُ اَلسُّنَّةِ
و بازگشت بدان جايگاه است
وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ اَلْعَاقِبَةِ
هر كه دعوى كرد تباه گرديد
هَلَكَ مَنِ اِدَّعَى
و هر كه دروغ بربافت زيان ديد
وَ خٰابَ مَنِ اِفْتَرىٰ
و هر كه به پيكار حقّ گراييد دست به خون خود آلاييد ،
مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَكَ
و در نادانى مرد اين بس است كه نداند چه كس است
وَ كَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلاً أَلاَّ يَعْرِفَ قَدْرَهُ
بنيادى را كه بر پرهيزگارى استوار است چيزى نلرزاند
لاَ يَهْلِكُ عَلَى اَلتَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ
و كشتزارى كه آب تقوى خورد، تشنه نماند
وَ لاَ يَظْمَأُ عَلَيْهَا زَرْعُ قَوْمٍ
مردم! درون خانۀ خويش جاى گيريد
فَاسْتَتِرُوا فِي بُيُوتِكُمْ
وَ أَصْلِحُوا ذٰاتَ بَيْنِكُمْ
و راه آشتى با يكديگر را در پيش
وَ اَلتَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِكُمْ
و به توبه گراييد
وَ لاَ يَحْمَدْ حَامِدٌ إِلاَّ رَبَّهُ
و جز پروردگار خود كسى را مستاييد
وَ لاَ يَلُمْ لاَئِمٌ إِلاَّ نَفْسَهُ
و جز خود را ملامت منماييد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
16 و از سخنان آن حضرت است چون در مدينه با او بيعت كردند
ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ
آنچه مىگويم در عهدۀ خويش مىدانم
وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ
و خود آن را پايندانم ،
إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ اَلْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ اَلْمَثُلاَتِ حَجَزَتْهُ اَلتَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ اَلشُّبُهَاتِ
آن كه عبرتها ى روزگار او را آشكار شود و از آن پند پذيرد و از كيفرها كه پيش چشم اوست عبرت گيرد، تقوى او را نگه دارد، و به سرنگون شدنش در شبههها نگذارد
أَلاَ وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِيَّهُ صلىاللهعليهوسلم
بدانيد كه روزگار دگر باره شما را در بوتۀ آزمايش ريخت، مانند روزى كه خدا پيامبر شما را برانگيخت
وَ اَلَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً
به خدايى كه او را به راستى مبعوث فرمود، به هم خواهيد در آميخت
وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً
و چون دانه كه در غربال بيزند يا ديگ افزار كه در ديگ ريزند، روى هم خواهيد ريخت
وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ اَلْقِدْرِ
حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلاَكُمْ وَ أَعْلاَكُمْ أَسْفَلَكُمْ
تا آن كه در زير است زبر شود، و آن كه بر زبر است به زير در شود
وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا
و آنان كه واپس ماندهاند، پيش برانند، و آنان كه پيش افتادهاند، واپس مانند .
وَ اَللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لاَ كَذَبْتُ كِذْبَةً
به خدا سوگند، كلمهاى از حق را نپوشاندم، و دروغى بر زبان نراندم
وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا اَلْمَقَامِ وَ هَذَا اَلْيَوْمِ
كه از چنين حال و چنين روز، آگاهم كردهاند.
أَلاَ وَ إِنَّ اَلْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ
هان اى مردم! خطاكاريها چون اسبهاى بد رفتارند
حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا
و خطاكاران بر آن سوار، عنان گشاده مىتازند
فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي اَلنَّارِ
تا سوار خود را به آتش در اندازند
أَلاَ وَ إِنَّ اَلتَّقْوَى مَطَايَا ذُلُلٌ
هان اى مردم! پرهيزگارى بارگيهايى را ماند رام
حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا
سواران بر آنها عنان بدست و آرام. مىرانند
فَأَوْرَدَتْهُمُ اَلْجَنَّةَ
تا سواران خود را به بهشت در آرند
حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِكُلٍّ أَهْلٌ
از دير باز حقّ و باطل در پيكارند و هر يك را گروهى خريدار
فَلَئِنْ أَمِرَ اَلْبَاطِلُ لَقَدِيماً فَعَلَ
اگر باطل پيروز شود شيوۀ ديرين او است
وَ لَئِنْ قَلَّ اَلْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ
و اگر حقّ اندك است، روزى، قدرت قرين اوست
وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَيْءٌ فَأَقْبَلَ
امّا كم افتد كه بينى، آب رفته در جو است
قال السيد الشريف و أقول إن في هذا الكلام الأدنى من مواقع الإحسان ما لا تبلغه مواقع الاستحسان
مىگويم، زيبايى اين سخن كوتاه نه چندان است كه بتوان گفت، و بيننده و يا شنونده درماند كه درّى بدين زيبايى، كه تواند سفت؟
و إن حظ العجب منه أكثر من حظ العجب به
و فيه مع الحال التي وصفنا زوائد من الفصاحة لا يقوم بها لسان و لا يطلع فجها إنسان
و زياده بر آنچه گفتيم، در فصاحت تا بدان پايه است كه زبان در وصف آن درماند، و انديشۀ آدمى خود را به ژرفاى آن نرساند
و لا يعرف ما أقول إلا من ضرب في هذه الصناعة بحق
و اين نكته را كه گفتم نداند جز كسى كه در اين صنعت بسى توسن فكرت راند
و جرى فيها على عرق
وَ مٰا يَعْقِلُهٰا إِلاَّ اَلْعٰالِمُونَ
«و در نيابد آن را مگر مردم دانا.»
و من هذه الخطبة و فيها يقسم الناس إلى ثلاثة أصناف شُغِلَ مَنِ اَلْجَنَّةُ وَ اَلنَّارُ أَمَامَهُ
و از اين خطبه است آن كه بهشت و دوزخ را پيش روى خود بيند، آسوده ننشيند.
سَاعٍ سَرِيعٌ نَجَا
مردم سه دستهاند: سخت كوشى كه رستگار است
وَ طَالِبٌ بَطِيءٌ رَجَا
جويندهاى كه كندرواست و اميدوار است
وَ مُقَصِّرٌ فِي اَلنَّارِ هَوَى
تقصير كارى كه به آتش دوزخ گرفتار است
اَلْيَمِينُ وَ اَلشِّمَالُ مَضَلَّةٌ
چپ و راست كمينگاه گمراهى است، و راه ميانگين راه راست الهى است .
وَ اَلطَّرِيقُ اَلْوُسْطَى هِيَ اَلْجَادَّةُ
كتاب خدا و آيين رسول آن را گواه است
عَلَيْهَا بَاقِي اَلْكِتَابِ وَ آثَارُ اَلنُّبُوَّةِ
و سنّت را گذرگاه است
وَ مِنْهَا مَنْفَذُ اَلسُّنَّةِ
و بازگشت بدان جايگاه است
وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ اَلْعَاقِبَةِ
هر كه دعوى كرد تباه گرديد
هَلَكَ مَنِ اِدَّعَى
و هر كه دروغ بربافت زيان ديد
وَ خٰابَ مَنِ اِفْتَرىٰ
و هر كه به پيكار حقّ گراييد دست به خون خود آلاييد ،
مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَكَ
و در نادانى مرد اين بس است كه نداند چه كس است
وَ كَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلاً أَلاَّ يَعْرِفَ قَدْرَهُ
بنيادى را كه بر پرهيزگارى استوار است چيزى نلرزاند
لاَ يَهْلِكُ عَلَى اَلتَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ
و كشتزارى كه آب تقوى خورد، تشنه نماند
وَ لاَ يَظْمَأُ عَلَيْهَا زَرْعُ قَوْمٍ
مردم! درون خانۀ خويش جاى گيريد
فَاسْتَتِرُوا فِي بُيُوتِكُمْ
وَ أَصْلِحُوا ذٰاتَ بَيْنِكُمْ
و راه آشتى با يكديگر را در پيش
وَ اَلتَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِكُمْ
و به توبه گراييد
وَ لاَ يَحْمَدْ حَامِدٌ إِلاَّ رَبَّهُ
و جز پروردگار خود كسى را مستاييد
وَ لاَ يَلُمْ لاَئِمٌ إِلاَّ نَفْسَهُ
و جز خود را ملامت منماييد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گستردگی دامنه عدالت
گوهر بعدی:شناخت مدعیان قضاوت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.