هوش مصنوعی: امام علی(ع) در این خطبه به توصیف زمانه پر از جور و ستم می‌پردازد و مردم را به پنج دسته تقسیم می‌کند: ستمگران، دنیاطلبان، ریاکاران، قانع‌نمایان و مؤمنان واقعی. سپس به زهد در دنیا و بی‌ارزشی آن در برابر آخرت تأکید می‌کند.
رده سنی: 15+ محتوا شامل مفاهیم عمیق اخلاقی و اجتماعی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، تحلیل رفتارهای انسانی و توصیه‌های زاهدانه برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است.

شناخت أنواع انسانهای فاسد

و من خطبة له عليه‌السلام و فيها يصف زمانه بالجور
32 و از خطبه‌هاى آن حضرت است

و يقسم الناس فيه خمسة أصناف ثم يزهد في الدنيا

معنى جور الزمان أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِي دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ كَنُودٍ
مردم! ما در روزگارى به سر مى‌بريم ستيزنده و ستمكار، و زمانه‌اى سپاسندار

يُعَدُّ فِيهِ اَلْمُحْسِنُ مُسِيئاً
كه نيكوكار در آن بدكردار به شمار آيد

وَ يَزْدَادُ اَلظَّالِمُ فِيهِ عُتُوّاً
و جفا پيشه در آن سركشى افزايد

لاَ نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا
از آنچه دانستيم سود نمى‌بريم

وَ لاَ نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا
و آنچه را نمى‌دانيم نمى‌پرسيم

وَ لاَ نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّى تَحُلَّ بِنَا
و از بلايى، تا بر سرمان نيامده، نمى‌ترسيم

أصناف المسيئين وَ اَلنَّاسُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَصْنَافٍ
مردم چهار دسته‌اند

مِنْهُمْ مَنْ لاَ يَمْنَعُهُ اَلْفَسَادَ فِي اَلْأَرْضِ إِلاَّ مَهَانَةُ نَفْسِهِ وَ كَلاَلَةُ حَدِّهِ وَ نَضِيضُ وَفْرِهِ
آن كه در پى فساد نرود چون خوار و بى‌مقدار است و بى‌آلت كارزار، و از مال و منال نابرخوردار

وَ مِنْهُمْ اَلْمُصْلِتُ لِسَيْفِهِ وَ اَلْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ وَ اَلْمُجْلِبُ بِخَيْلِهِ وَ رَجِلِهِ
و آن كه شمشير بركشد و همه‌جا را در فتنه و شرّ كشد. سوار و پياده‌اش را فراخواند

قَدْ أَشْرَطَ نَفْسَهُ وَ أَوْبَقَ دِينَهُ لِحُطَامٍ يَنْتَهِزُهُ أَوْ مِقْنَبٍ يَقُودُهُ أَوْ مِنْبَرٍ يَفْرَعُهُ
و خود را آمادۀ فساد گرداند، دينش تباه آلودۀ گناه ، چشم او به دنبال نواله‌اى است، يا به دست آوردن گلّه‌اى، يا آن كه خواهد بر عرشۀ منبر نشيند و خود خطيب و واعظ‍‌ مردمان بيند .

وَ لَبِئْسَ اَلْمَتْجَرُ أَنْ تَرَى اَلدُّنْيَا لِنَفْسِكَ ثَمَناً
چه بد سودايى است كه دنيا را بهاى خود انگارى

وَ مِمَّا لَكَ عِنْدَ اَللَّهِ عِوَضاً
و پاداشى را كه نزد خدا دارى به حساب نيارى

وَ مِنْهُمْ مَنْ يَطْلُبُ اَلدُّنْيَا بِعَمَلِ اَلْآخِرَةِ وَ لاَ يَطْلُبُ اَلْآخِرَةَ بِعَمَلِ اَلدُّنْيَا

قَدْ طَامَنَ مِنْ شَخْصِهِ
و آن كه با كارى كه آخرت راست، دنيا را جويد، و بدانچه در دنيا كند، راه آخرت را نپويد. تن‌آسان و آسوده خيال

وَ قَارَبَ مِنْ خَطْوِهِ
آرام، گام بردار

وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ
و دامن به كمر در آرد

وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلْأَمَانَةِ
با زيور دروغين خويش را امين مردم شناساند

وَ اِتَّخَذَ سِتْرَ اَللَّهِ ذَرِيعَةً إِلَى اَلْمَعْصِيَةِ
و پرده پوشى خدا را وسيلۀ معصيت گرداند

وَ مِنْهُمْ مَنْ أَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ اَلْمُلْكِ ضُئُولَةُ نَفْسِهِ
و آن كه خردى همّت و نداشتن وسيلت، او را از طلب حكومت بنشاند

وَ اِنْقِطَاعُ سَبَبِهِ فَقَصَرَتْهُ اَلْحَالُ عَلَى حَالِهِ
تا بدآنچه در دست دارد بسنده كند

فَتَحَلَّى بِاسْمِ اَلْقَنَاعَةِ
خود را به زيور قناعت بيارايد

وَ تَزَيَّنَ بِلِبَاسِ أَهْلِ اَلزَّهَادَةِ
و در لباس تارك دنيا در آيد

وَ لَيْسَ مِنْ ذَلِكَ فِي مَرَاحٍ وَ لاَ مَغْدًى
حالى كه شب يا روزى نبوده است كه با زهد بپايد

الراغبون في اللّه وَ بَقِيَ رِجَالٌ غَضَّ أَبْصَارَهُمْ ذِكْرُ اَلْمَرْجِعِ
امّا مردمانى ديگرند كه ياد قيامت ديده‌شان را فروخوابانيده

وَ أَرَاقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ اَلْمَحْشَرِ
و بيم رستاخيز سرشكشان را روان گردانيده

فَهُمْ بَيْنَ شَرِيدٍ نَادٍّ
يا از مردم گريزانند

وَ خَائِفٍ مَقْمُوعٍ
و يا مقهور و ترسان

وَ سَاكِتٍ مَكْعُومٍ
يا خاموش و دهان بسته

وَ دَاعٍ مُخْلِصٍ
يا از روى اخلاص به دعا نشسته

وَ ثَكْلاَنَ مُوجَعٍ
يا گريان و دل‌شكسته

قَدْ أَخْمَلَتْهُمُ اَلتَّقِيَّةُ
از پرهيز در گمنامى

وَ شَمِلَتْهُمُ اَلذِّلَّةُ
خزيده، و خوارى و مذلّت را به جان خريده

فَهُمْ فِي بَحْرٍ أُجَاجٍ
گويى به دريايى شور غوطه‌ورند

أَفْوَاهُهُمْ ضَامِزَةٌ
دهانهاشان بسته

وَ قُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ
و دلهاشان خسته

قَدْ وَعَظُوا حَتَّى مَلُّوا
از پند بى حاصل به ستوهند

وَ قُهِرُوا حَتَّى ذَلُّوا
و از چيرگى جاهلان، ذليل

وَ قُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا
پياپى كشته مى‌شوند و از آنان نمانده است جز قليل

التزهيد في الدنيا فَلْتَكُنِ اَلدُّنْيَا فِي أَعْيُنِكُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ اَلْقَرَظِ
پس، دنيا را خرد مقدارتر از پر كاه و خشكيده گياه بينيد

وَ قُرَاضَةِ اَلْجَلَمِ

وَ اِتَّعِظُوا بِمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ قَبْلَ أَنْ يَتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُمْ
و از پيشينيان خود پند گيريد، پيش از آنكه پسينيان از شما عبرت گيرند

وَ اُرْفُضُوهَا ذَمِيمَةً
دنياى نكوهيده را برانيد

فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ كَانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْكُمْ
چه او كسانى را از خود رانده است كه بيش از شما شيفتۀ آن بوده‌اند

قال الشريف رضي الله عنه أقول و هذه الخطبة ربما نسبها من لا علم له إلى معاوية
مى‌گويم، كسى كه از دانش بى‌بهره بوده است، اين خطبه را از معاويه دانسته است

و هي من كلام أمير المؤمنين عليه‌السلام الذي لا يشك فيه
حالى كه بى‌گمان از سخنان امير مؤمنان

و أين الذهب من الرغام
زر را با خاك چه مناسبت

و أين العذب من الأجاج
و آب شيرين را با شور چه مشابهت

و قد دل على ذلك الدليل الخريت
جاحظ‍‌ كه چابكسوار ميدان بلاغت و سخن شناس بازار فصاحت است، در كتاب خويش «البيان و التبين» آن كس كه خطبه را به معاويه نسبت داده برده

و نقده الناقد البصير عمرو بن بحر الجاحظ

فإنه ذكر هذه الخطبة في كتاب البيان و التبيين

و ذكر من نسبها إلى معاوية

ثم تكلم من بعدها بكلام في معناها
و خود افزوده كه اين سخنان به گفتار على (عليه السلام) ماند، و روش او را، در بيان دانستن اصناف مردمان رساند

جملته أنه قال و هذا الكلام بكلام علي عليه‌السلام أشبه و بمذهبه في تصنيف الناس و في الإخبار عما هم عليه من القهر و الإذلال و من التقية و الخوف أليق

قال و متى وجدنا معاوية في حال من الأحوال يسلك في كلامه مسلك الزهاد و مذاهب العباد
معاويه را كه ديده است كه در گفتار خود چون زاهدان و عابدان سخنى براند؟.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:روانشناسى طلحه و زبير
گوهر بعدی:قاطعیت امام علیه السلام در مبارزه با باطل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.