هوش مصنوعی:
این متن بخشی از خطبهای از امام علی(ع) است که در آن ایشان به یاران خود نصیحت میکنند. ابتدا به رسالت پیامبر(ص) و جهاد در راه خدا اشاره میشود. سپس هشدار میدهد که اگر مردم از آنچه که از غیب بر ایشان پوشیده است آگاه بودند، به شدت پشیمان میشدند و اعمال خود را ترک میکردند. در ادامه، به فراموشی و غفلت مردم از هشدارهای الهی اشاره شده و ایشان اظهار میکند که دوست دارند خداوند بین ایشان و مردم جدایی بیندازد. در پایان، به ظهور حجاج بن یوسف ثقفی اشاره میشود که بر مردم سلطه خواهد یافت.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق دینی و اخلاقی است که درک آن برای سنین پایین ممکن است دشوار باشد. همچنین اشاره به وقایع تاریخی و شخصیتهایی مانند حجاج بن یوسف نیاز به پیشینهی تاریخی دارد.
اندرز یاران و خبر از آینده
و من خطبة له عليهالسلام و فيها ينصح أصحابه
116 و از خطبههاى آن حضرت است
أَرْسَلَهُ دَاعِياً إِلَى اَلْحَقِّ وَ شَاهِداً عَلَى اَلْخَلْقِ
او را فرستاد تا حقّ را دعوت كنندۀ راه باشد، و بر آفريدگان گواه باشد
فَبَلَّغَ رِسَالاَتِ رَبِّهِ غَيْرَ وَانٍ وَ لاَ مُقَصِّرٍ
او پيامهاى پروردگارش را رساند. نه سستى كرد و نه بازماند
وَ جَاهَدَ فِي اَللَّهِ أَعْدَاءَهُ غَيْرَ وَاهِنٍ وَ لاَ مُعَذِّرٍ
و در راه خدا با دشمنان او جهاد كرد، نه ناتوان شد و نه عذرى آورد
إِمَامُ مَنِ اِتَّقَى
پيشواى هر كه پرهيزگارى پيش گيرد
وَ بَصَرُ مَنِ اِهْتَدَى
و ديدۀ هر كه هدايت پذيرد
و منها وَ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ مِمَّا طُوِيَ عَنْكُمْ غَيْبُهُ
از اين خطبه است: اگر آنچه من مىدانم و غيب آن بر شما پوشيده است مىدانستيد
إِذاً لَخَرَجْتُمْ إِلَى اَلصُّعُدَاتِ
به بيابانها بيرون مىشديد
تَبْكُونَ عَلَى أَعْمَالِكُمْ
و بر كردههاى خويش مىگريستيد
وَ تَلْتَدِمُونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ
به سر و سينه مىزديد
وَ لَتَرَكْتُمْ أَمْوَالَكُمْ لاَ حَارِسَ لَهَا وَ لاَ خَالِفَ عَلَيْهَا
و مالهاى خود را بىنگهبان وامىگذاشتيد، و كسى را بر آن نمىگماشتيد
وَ لَهَمَّتْ كُلَّ اِمْرِئٍ مِنْكُمْ نَفْسُهُ لاَ يَلْتَفِتُ إِلَى غَيْرِهَا
و هر يك كار خود را مىساخت و به ديگرى نمىپرداخت
وَ لَكِنَّكُمْ نَسِيتُمْ مَا ذُكِّرْتُمْ
ليكن آنچه را فراياد شما آوردند، به فراموشى سپرديد
وَ أَمِنْتُمْ مَا حُذِّرْتُمْ
و از آنچهتان ترساندند خود را ايمن ديديد
فَتَاهَ عَنْكُمْ رَأْيُكُمْ
پس انديشۀ درست از سرتان رفته است
وَ تَشَتَّتَ عَلَيْكُمْ أَمْرُكُمْ
و كارها بر شما آشفته
وَ لَوَدِدْتُ أَنَّ اَللَّهَ فَرَّقَ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ
به خدا، دوست داشتم خدا ميان من و شما جدايى اندازد
وَ أَلْحَقَنِي بِمَنْ هُوَ أَحَقُّ بِي مِنْكُمْ
و مرا بدان كه از شما به من سزاوارتر است ملحق سازد
قَوْمٌ وَ اَللَّهِ مَيَامِينُ اَلرَّأْيِ
به خدا كه، مردمى بودند: مبارك رأى
مَرَاجِيحُ اَلْحِلْمِ
آراسته به بردبارى
مَقَاوِيلُ بِالْحَقِّ
راست گفتار
مَتَارِيكُ لِلْبَغْيِ
وانهندۀ ستم و زشتكارى
مَضَوْا قُدُماً عَلَى اَلطَّرِيقَةِ
پيش افتادند، و راه راست را گرفتند
وَ أَوْجَفُوا عَلَى اَلْمَحَجَّةِ
و در آن راه، شتابان رفتند
فَظَفِرُوا بِالْعُقْبَى اَلدَّائِمَةِ
پس پيروز شدند به نعمت جاودان
وَ اَلْكَرَامَةِ اَلْبَارِدَةِ
و كرامت گوارا و رايگان
أَمَا وَ اَللَّهِ لَيُسَلَّطَنَّ عَلَيْكُمْ غُلاَمُ ثَقِيفٍ اَلذَّيَّالُ اَلْمَيَّالُ
به خدا، به زودى مردى از «ثقيف» بر شما چيره شود مردى سبكسر، گردنكش و ستمگر
يَأْكُلُ خَضِرَتَكُمْ
كه مالتان را ببرد
وَ يُذِيبُ شَحْمَتَكُمْ
و پوستتان را بدرد ،
إِيهٍ أَبَا وَذَحَةَ
ابو وذحه! بس كن
قال الشريف الوذحة الخنفساء
مىگويم، وذحه: خنفساء، خبزوك سرگين گردان بود
و هذا القول يومئ به إلى الحجاج
و در اين گفتار اشارتى است به حجّاج
و له مع الوذحة حديث ليس هذا موضع ذكره
و او را با «خبزدوك» داستانى است كه اينجا جاى گفتن آن نيست.
116 و از خطبههاى آن حضرت است
أَرْسَلَهُ دَاعِياً إِلَى اَلْحَقِّ وَ شَاهِداً عَلَى اَلْخَلْقِ
او را فرستاد تا حقّ را دعوت كنندۀ راه باشد، و بر آفريدگان گواه باشد
فَبَلَّغَ رِسَالاَتِ رَبِّهِ غَيْرَ وَانٍ وَ لاَ مُقَصِّرٍ
او پيامهاى پروردگارش را رساند. نه سستى كرد و نه بازماند
وَ جَاهَدَ فِي اَللَّهِ أَعْدَاءَهُ غَيْرَ وَاهِنٍ وَ لاَ مُعَذِّرٍ
و در راه خدا با دشمنان او جهاد كرد، نه ناتوان شد و نه عذرى آورد
إِمَامُ مَنِ اِتَّقَى
پيشواى هر كه پرهيزگارى پيش گيرد
وَ بَصَرُ مَنِ اِهْتَدَى
و ديدۀ هر كه هدايت پذيرد
و منها وَ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ مِمَّا طُوِيَ عَنْكُمْ غَيْبُهُ
از اين خطبه است: اگر آنچه من مىدانم و غيب آن بر شما پوشيده است مىدانستيد
إِذاً لَخَرَجْتُمْ إِلَى اَلصُّعُدَاتِ
به بيابانها بيرون مىشديد
تَبْكُونَ عَلَى أَعْمَالِكُمْ
و بر كردههاى خويش مىگريستيد
وَ تَلْتَدِمُونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ
به سر و سينه مىزديد
وَ لَتَرَكْتُمْ أَمْوَالَكُمْ لاَ حَارِسَ لَهَا وَ لاَ خَالِفَ عَلَيْهَا
و مالهاى خود را بىنگهبان وامىگذاشتيد، و كسى را بر آن نمىگماشتيد
وَ لَهَمَّتْ كُلَّ اِمْرِئٍ مِنْكُمْ نَفْسُهُ لاَ يَلْتَفِتُ إِلَى غَيْرِهَا
و هر يك كار خود را مىساخت و به ديگرى نمىپرداخت
وَ لَكِنَّكُمْ نَسِيتُمْ مَا ذُكِّرْتُمْ
ليكن آنچه را فراياد شما آوردند، به فراموشى سپرديد
وَ أَمِنْتُمْ مَا حُذِّرْتُمْ
و از آنچهتان ترساندند خود را ايمن ديديد
فَتَاهَ عَنْكُمْ رَأْيُكُمْ
پس انديشۀ درست از سرتان رفته است
وَ تَشَتَّتَ عَلَيْكُمْ أَمْرُكُمْ
و كارها بر شما آشفته
وَ لَوَدِدْتُ أَنَّ اَللَّهَ فَرَّقَ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ
به خدا، دوست داشتم خدا ميان من و شما جدايى اندازد
وَ أَلْحَقَنِي بِمَنْ هُوَ أَحَقُّ بِي مِنْكُمْ
و مرا بدان كه از شما به من سزاوارتر است ملحق سازد
قَوْمٌ وَ اَللَّهِ مَيَامِينُ اَلرَّأْيِ
به خدا كه، مردمى بودند: مبارك رأى
مَرَاجِيحُ اَلْحِلْمِ
آراسته به بردبارى
مَقَاوِيلُ بِالْحَقِّ
راست گفتار
مَتَارِيكُ لِلْبَغْيِ
وانهندۀ ستم و زشتكارى
مَضَوْا قُدُماً عَلَى اَلطَّرِيقَةِ
پيش افتادند، و راه راست را گرفتند
وَ أَوْجَفُوا عَلَى اَلْمَحَجَّةِ
و در آن راه، شتابان رفتند
فَظَفِرُوا بِالْعُقْبَى اَلدَّائِمَةِ
پس پيروز شدند به نعمت جاودان
وَ اَلْكَرَامَةِ اَلْبَارِدَةِ
و كرامت گوارا و رايگان
أَمَا وَ اَللَّهِ لَيُسَلَّطَنَّ عَلَيْكُمْ غُلاَمُ ثَقِيفٍ اَلذَّيَّالُ اَلْمَيَّالُ
به خدا، به زودى مردى از «ثقيف» بر شما چيره شود مردى سبكسر، گردنكش و ستمگر
يَأْكُلُ خَضِرَتَكُمْ
كه مالتان را ببرد
وَ يُذِيبُ شَحْمَتَكُمْ
و پوستتان را بدرد ،
إِيهٍ أَبَا وَذَحَةَ
ابو وذحه! بس كن
قال الشريف الوذحة الخنفساء
مىگويم، وذحه: خنفساء، خبزوك سرگين گردان بود
و هذا القول يومئ به إلى الحجاج
و در اين گفتار اشارتى است به حجّاج
و له مع الوذحة حديث ليس هذا موضع ذكره
و او را با «خبزدوك» داستانى است كه اينجا جاى گفتن آن نيست.
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:دعا براى طلب باران
گوهر بعدی:سرزنش انسان هاى بخیل و خودخواه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.