۵۷ بار خوانده شده
و من كلام له عليهالسلام في وجوب اتباع الحق عند قيام الحجة
170 و از سخنان آن حضرت است
كلّم به بعض العرب وَ قَدْ أَرْسَلَهُ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ لَمَّا قَرُبَ عليهالسلام مِنْهَا لِيَعْلَمَ لَهُمْ مِنْهُ حَقِيقَةَ حَالِهِ مَعَ أَصْحَابِ اَلْجَمَلِ لِتَزُولَ اَلشُّبْهَةُ مِنْ نُفُوسِهِمْ
چون امام (عليه السلام) به بصره نزديك شد، مردمى از آن شهر، عربى را فرستادند، تا حقيقت حال او را با اصحاب جمل بداند، و آنان را خبر دهد و شبهت از دل آنان برود
فَبَيَّنَ لَهُ عليهالسلام مِنْ أَمْرِهِ مَعَهُمْ مَا عَلِمَ بِهِ أَنَّهُ عَلَى اَلْحَقِّ
امام كار خود را با آن مردم چنان براى او آشكار نمود كه وى دانست حق او راست
ثُمَّ قَالَ لَهُ بَايِعْ فَقَالَ إِنِّي رَسُولُ قَوْمٍ وَ لاَ أُحْدِثُ حَدَثاً حَتَّى أَرْجِعَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ عليهالسلام
سپس امام فرمود: بيعت كن! گفت من فرستادۀ مردمى هستم و كارى نمىكنم تا نزد آنان بازگردم. امام گفت:
أَ رَأَيْتَ لَوْ أَنَّ اَلَّذِينَ وَرَاءَكَ بَعَثُوكَ رَائِداً تَبْتَغِي لَهُمْ مَسَاقِطَ اَلْغَيْثِ فَرَجَعْتَ إِلَيْهِمْ وَ أَخْبَرْتَهُمْ عَنِ اَلْكَلَإِ وَ اَلْمَاءِ فَخَالَفُوا إِلَى اَلْمَعَاطِشِ وَ اَلْمَجَادِبِ مَا كُنْتَ صَانِعاً
اگر آنان كه پشت سر تو هستند تو را فرستادند تا آنجا را كه باران فرود آمده است بجويى، و تو نزد آنان برگشتى و آنها را از گياه و آب خبر دادى و آنان تو را مخالفت كردند و به جاى بىآب و سرزمينهاى خشك رفتند، چه مىكنى
قَالَ كُنْتُ تَارِكَهُمْ وَ مُخَالِفَهُمْ إِلَى اَلْكَلَإِ وَ اَلْمَاءِ
گفت: آنان را وامىگذارم و به جايى كه گياه و آب است مىروم
فَقَالَ عليهالسلام فَامْدُدْ إِذاً يَدَكَ
امام گفت: پس دستت را دراز كن
فَقَالَ اَلرَّجُلُ فَوَاللَّهِ مَا اِسْتَطَعْتُ أَنْ أَمْتَنِعَ عِنْدَ قِيَامِ اَلْحُجَّةِ عَلَيَّ فَبَايَعْتُهُ عليهالسلام
مرد گفت: به خدا سوگند، چون حجّت بر من تمام گشت، سرباز زدن نتوانستم و با او بيعت كردم
وَ اَلرَّجُلُ يُعْرَفُ بِكُلَيْبٍ اَلْجَرْمِيِّ
و آن مرد كليب جرمى نام داشت.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
170 و از سخنان آن حضرت است
كلّم به بعض العرب وَ قَدْ أَرْسَلَهُ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ لَمَّا قَرُبَ عليهالسلام مِنْهَا لِيَعْلَمَ لَهُمْ مِنْهُ حَقِيقَةَ حَالِهِ مَعَ أَصْحَابِ اَلْجَمَلِ لِتَزُولَ اَلشُّبْهَةُ مِنْ نُفُوسِهِمْ
چون امام (عليه السلام) به بصره نزديك شد، مردمى از آن شهر، عربى را فرستادند، تا حقيقت حال او را با اصحاب جمل بداند، و آنان را خبر دهد و شبهت از دل آنان برود
فَبَيَّنَ لَهُ عليهالسلام مِنْ أَمْرِهِ مَعَهُمْ مَا عَلِمَ بِهِ أَنَّهُ عَلَى اَلْحَقِّ
امام كار خود را با آن مردم چنان براى او آشكار نمود كه وى دانست حق او راست
ثُمَّ قَالَ لَهُ بَايِعْ فَقَالَ إِنِّي رَسُولُ قَوْمٍ وَ لاَ أُحْدِثُ حَدَثاً حَتَّى أَرْجِعَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ عليهالسلام
سپس امام فرمود: بيعت كن! گفت من فرستادۀ مردمى هستم و كارى نمىكنم تا نزد آنان بازگردم. امام گفت:
أَ رَأَيْتَ لَوْ أَنَّ اَلَّذِينَ وَرَاءَكَ بَعَثُوكَ رَائِداً تَبْتَغِي لَهُمْ مَسَاقِطَ اَلْغَيْثِ فَرَجَعْتَ إِلَيْهِمْ وَ أَخْبَرْتَهُمْ عَنِ اَلْكَلَإِ وَ اَلْمَاءِ فَخَالَفُوا إِلَى اَلْمَعَاطِشِ وَ اَلْمَجَادِبِ مَا كُنْتَ صَانِعاً
اگر آنان كه پشت سر تو هستند تو را فرستادند تا آنجا را كه باران فرود آمده است بجويى، و تو نزد آنان برگشتى و آنها را از گياه و آب خبر دادى و آنان تو را مخالفت كردند و به جاى بىآب و سرزمينهاى خشك رفتند، چه مىكنى
قَالَ كُنْتُ تَارِكَهُمْ وَ مُخَالِفَهُمْ إِلَى اَلْكَلَإِ وَ اَلْمَاءِ
گفت: آنان را وامىگذارم و به جايى كه گياه و آب است مىروم
فَقَالَ عليهالسلام فَامْدُدْ إِذاً يَدَكَ
امام گفت: پس دستت را دراز كن
فَقَالَ اَلرَّجُلُ فَوَاللَّهِ مَا اِسْتَطَعْتُ أَنْ أَمْتَنِعَ عِنْدَ قِيَامِ اَلْحُجَّةِ عَلَيَّ فَبَايَعْتُهُ عليهالسلام
مرد گفت: به خدا سوگند، چون حجّت بر من تمام گشت، سرباز زدن نتوانستم و با او بيعت كردم
وَ اَلرَّجُلُ يُعْرَفُ بِكُلَيْبٍ اَلْجَرْمِيِّ
و آن مرد كليب جرمى نام داشت.
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:خطاب به یاران به هنگام عزیمت به نبرد جمل
گوهر بعدی:در آستانه نبرد صفین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.