۶۱ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام في ذم العاصين من أصحابه
180 و از خطبههاى آن حضرت است در نكوهش يارانش
أَحْمَدُ اَللَّهَ عَلَى مَا قَضَى مِنْ أَمْرٍ وَ قَدَّرَ مِنْ فِعْلٍ وَ عَلَى اِبْتِلاَئِي بِكُمْ أَيَّتُهَا اَلْفِرْقَةُ اَلَّتِي إِذَا أَمَرْتُ لَمْ تُطِعْ وَ إِذَا دَعَوْتُ لَمْ تُجِبْ
خدا را سپاس مىگويم بر آنچه در علم او گذشته است، و بر هر كارى كه مقدّر داشته است، و بر اين گرفتارى كه با شما دارم گروهى كه از رفتارشان بيزارم . اى مردمى كه اگر امر كنم فرمان نمىبريد، و اگر بخوانمتان پاسخ نمىدهيد
إِنْ أُمْهِلْتُمْ خُضْتُمْ وَ إِنْ حُورِبْتُمْ خُرْتُمْ
اگر فرصت يابيد در گفتار بيهوده فرو مىمانيد، و اگر با شما بستيزند، سست و ناتوانيد
وَ إِنِ اِجْتَمَعَ اَلنَّاسُ عَلَى إِمَامٍ طَعَنْتُمْ
اگر مردم بر امامى فراهم آيند، سرزنش مىكنيد
وَ إِنْ أُجِئْتُمْ إِلَى مُشَاقَّةٍ نَكَصْتُمْ
و اگر ناچار به كارى دشوار در شويد، پاى پس مىنهيد
لاَ أَبَا لِغَيْرِكُمْ مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِكُمْ وَ اَلْجِهَادِ عَلَى حَقِّكُمْ
بىحميّت مردم انتظار چه مىبريد! چرا براى يارى برنمىخيزيد، و براى گرفتن حقّتان نمىستيزيد .
اَلْمَوْتَ أَوِ اَلذُّلَّ لَكُمْ
مرگتان رساد، يا خوارى بر شما باد!
فَوَاللَّهِ لَئِنْ جَاءَ يَومِي وَ لَيَأْتِيَنِّي لَيُفَرِّقَنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ
به خدا، اگر مرگ من بيايد و به سر وقتم خواهد آمد ميان من و شما جدايى مىاندازد
وَ أَنَا لِصُحْبَتِكُمْ قَالٍ وَ بِكُمْ غَيْرُ كَثِيرٍ
حالى كه همنشينىتان را خوش نمىدارم، و با شما بودن چنان است كه گويى ياورى ندارم
لِلَّهِ أَنْتُمْ أَ مَا دِينٌ يَجْمَعُكُمْ وَ لاَ حَمِيَّةٌ تَشْحَذُكُمْ
راستى شما چه مردمى هستيد؟ دينى نيست كه فراهمتان آرد؟ غيرتى نداريد تا بر كارتان وادارد
أَ وَ لَيْسَ عَجَباً أَنَّ مُعَاوِيَةَ يَدْعُو اَلْجُفَاةَ اَلطَّغَامَ فَيَتَّبِعُونَهُ عَلَى غَيْرِ مَعُونَةٍ وَ لاَ عَطَاءٍ
شگفت نيست كه معاويه، بى سر و پاهاى پست را مىخواند، و آنان پى او مىروند، بىآنكه بديشان كمكى دهد، يا عطايى رساند ،
وَ أَنَا أَدْعُوكُمْ وَ أَنْتُمْ تَرِيكَةُ اَلْإِسْلاَمِ وَ بَقِيَّةُ اَلنَّاسِ إِلَى اَلْمَعُونَةِ أَوْ طَائِفَةٍ مِنَ اَلْعَطَاءِ فَتَفَرَّقُونَ عَنِّي وَ تَخْتَلِفُونَ عَلَيَّ
و من شما را كه اسلام را يادگاريد و ماندۀ مردم ديندار ، مىخوانم تا يارىتان دهم، و بهره از عطا مقرّر گردانم، و شما از گرد من مىپراكنيد، و آتش مخالفت مرا دامن مىزنيد
إِنَّهُ لاَ يَخْرُجُ إِلَيْكُمْ مِنْ أَمْرِي رِضًى فَتَرْضَوْنَهُ وَ لاَ سُخْطٌ فَتَجْتَمِعُونَ عَلَيْهِ
فرمانى از من به شما نمىرسد كه نشانۀ خشنودى باشد و آن را بپسنديد يا نشانۀ آزردگى و در آن يك سخن باشيد
وَ إِنَّ أَحَبَّ مَا أَنَا لاَقٍ إِلَيَّ اَلْمَوْتُ
آنچه بيشتر از هر چيز دوست دارم، و مرا بايد، مرگ است كه به سر وقتم آيد
قَدْ دَارَسْتُكُمُ اَلْكِتَابَ وَ فَاتَحْتُكُمُ اَلْحِجَاجَ
راه دانستن كتاب خدا را به شما نمودم، و در حجّت را به روى شما گشودم
وَ عَرَّفْتُكُمْ مَا أَنْكَرْتُمْ وَ سَوَّغْتُكُمْ مَا مَجَجْتُمْ
آنچه را نمىشناختيد به شما شناساندم، و دانشى را كه به كامتان فرو نمىرفت، جرعه جرعه به شما نوشاندم
لَوْ كَانَ اَلْأَعْمَى يَلْحَظُ أَوِ اَلنَّائِمُ يَسْتَيْقِظُ
اگر بودى كه كور مىديد، و خفته بيدار مىگرديد
وَ أَقْرِبْ بِقَوْمٍ مِنَ اَلْجَهْلِ بِاللَّهِ قَائِدُهُمْ مُعَاوِيَةُ وَ مُؤَدِّبُهُمُ اِبْنُ اَلنَّابِغَةِ
چه نادان مردمى! كه رهبر آنان معاويه باشد و آموزگارشان پسر نابغه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
180 و از خطبههاى آن حضرت است در نكوهش يارانش
أَحْمَدُ اَللَّهَ عَلَى مَا قَضَى مِنْ أَمْرٍ وَ قَدَّرَ مِنْ فِعْلٍ وَ عَلَى اِبْتِلاَئِي بِكُمْ أَيَّتُهَا اَلْفِرْقَةُ اَلَّتِي إِذَا أَمَرْتُ لَمْ تُطِعْ وَ إِذَا دَعَوْتُ لَمْ تُجِبْ
خدا را سپاس مىگويم بر آنچه در علم او گذشته است، و بر هر كارى كه مقدّر داشته است، و بر اين گرفتارى كه با شما دارم گروهى كه از رفتارشان بيزارم . اى مردمى كه اگر امر كنم فرمان نمىبريد، و اگر بخوانمتان پاسخ نمىدهيد
إِنْ أُمْهِلْتُمْ خُضْتُمْ وَ إِنْ حُورِبْتُمْ خُرْتُمْ
اگر فرصت يابيد در گفتار بيهوده فرو مىمانيد، و اگر با شما بستيزند، سست و ناتوانيد
وَ إِنِ اِجْتَمَعَ اَلنَّاسُ عَلَى إِمَامٍ طَعَنْتُمْ
اگر مردم بر امامى فراهم آيند، سرزنش مىكنيد
وَ إِنْ أُجِئْتُمْ إِلَى مُشَاقَّةٍ نَكَصْتُمْ
و اگر ناچار به كارى دشوار در شويد، پاى پس مىنهيد
لاَ أَبَا لِغَيْرِكُمْ مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِكُمْ وَ اَلْجِهَادِ عَلَى حَقِّكُمْ
بىحميّت مردم انتظار چه مىبريد! چرا براى يارى برنمىخيزيد، و براى گرفتن حقّتان نمىستيزيد .
اَلْمَوْتَ أَوِ اَلذُّلَّ لَكُمْ
مرگتان رساد، يا خوارى بر شما باد!
فَوَاللَّهِ لَئِنْ جَاءَ يَومِي وَ لَيَأْتِيَنِّي لَيُفَرِّقَنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ
به خدا، اگر مرگ من بيايد و به سر وقتم خواهد آمد ميان من و شما جدايى مىاندازد
وَ أَنَا لِصُحْبَتِكُمْ قَالٍ وَ بِكُمْ غَيْرُ كَثِيرٍ
حالى كه همنشينىتان را خوش نمىدارم، و با شما بودن چنان است كه گويى ياورى ندارم
لِلَّهِ أَنْتُمْ أَ مَا دِينٌ يَجْمَعُكُمْ وَ لاَ حَمِيَّةٌ تَشْحَذُكُمْ
راستى شما چه مردمى هستيد؟ دينى نيست كه فراهمتان آرد؟ غيرتى نداريد تا بر كارتان وادارد
أَ وَ لَيْسَ عَجَباً أَنَّ مُعَاوِيَةَ يَدْعُو اَلْجُفَاةَ اَلطَّغَامَ فَيَتَّبِعُونَهُ عَلَى غَيْرِ مَعُونَةٍ وَ لاَ عَطَاءٍ
شگفت نيست كه معاويه، بى سر و پاهاى پست را مىخواند، و آنان پى او مىروند، بىآنكه بديشان كمكى دهد، يا عطايى رساند ،
وَ أَنَا أَدْعُوكُمْ وَ أَنْتُمْ تَرِيكَةُ اَلْإِسْلاَمِ وَ بَقِيَّةُ اَلنَّاسِ إِلَى اَلْمَعُونَةِ أَوْ طَائِفَةٍ مِنَ اَلْعَطَاءِ فَتَفَرَّقُونَ عَنِّي وَ تَخْتَلِفُونَ عَلَيَّ
و من شما را كه اسلام را يادگاريد و ماندۀ مردم ديندار ، مىخوانم تا يارىتان دهم، و بهره از عطا مقرّر گردانم، و شما از گرد من مىپراكنيد، و آتش مخالفت مرا دامن مىزنيد
إِنَّهُ لاَ يَخْرُجُ إِلَيْكُمْ مِنْ أَمْرِي رِضًى فَتَرْضَوْنَهُ وَ لاَ سُخْطٌ فَتَجْتَمِعُونَ عَلَيْهِ
فرمانى از من به شما نمىرسد كه نشانۀ خشنودى باشد و آن را بپسنديد يا نشانۀ آزردگى و در آن يك سخن باشيد
وَ إِنَّ أَحَبَّ مَا أَنَا لاَقٍ إِلَيَّ اَلْمَوْتُ
آنچه بيشتر از هر چيز دوست دارم، و مرا بايد، مرگ است كه به سر وقتم آيد
قَدْ دَارَسْتُكُمُ اَلْكِتَابَ وَ فَاتَحْتُكُمُ اَلْحِجَاجَ
راه دانستن كتاب خدا را به شما نمودم، و در حجّت را به روى شما گشودم
وَ عَرَّفْتُكُمْ مَا أَنْكَرْتُمْ وَ سَوَّغْتُكُمْ مَا مَجَجْتُمْ
آنچه را نمىشناختيد به شما شناساندم، و دانشى را كه به كامتان فرو نمىرفت، جرعه جرعه به شما نوشاندم
لَوْ كَانَ اَلْأَعْمَى يَلْحَظُ أَوِ اَلنَّائِمُ يَسْتَيْقِظُ
اگر بودى كه كور مىديد، و خفته بيدار مىگرديد
وَ أَقْرِبْ بِقَوْمٍ مِنَ اَلْجَهْلِ بِاللَّهِ قَائِدُهُمْ مُعَاوِيَةُ وَ مُؤَدِّبُهُمُ اِبْنُ اَلنَّابِغَةِ
چه نادان مردمى! كه رهبر آنان معاويه باشد و آموزگارشان پسر نابغه
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شناخت خدا در پاسخ به ذعلب یمانی
گوهر بعدی:نكوهش پیوستن به خوارج
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.