۵۱ بار خوانده شده

گلایه از قریش

و من كلام له عليه‌السلام في التظلم و التشكي من قريش اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ أَكْفَئُوا إِنَائِي وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي حَقّاً كُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ غَيْرِي
217 و از سخنان آن حضرت است بار خدايا از تو بر قريش يارى مى‌خواهم كه پيوند خويشاونديم را بريدند، و كار را بر من واژگون گردانيدند و براى ستيز با من فراهم گرديدند در حقى كه از آن من بود نه آنان و بدان سزاوارتر بودم از ديگران

وَ قَالُوا أَلاَ إِنَّ فِي اَلْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِي اَلْحَقِّ أَنْ تُمْنَعَهُ فَاصْبِرْ مَغْمُوماً أَوْ مُتْ مُتَأَسِّفاً
و گفتند حق را توانى به دست آورد، و توانند تو را از آن منع كرد. پس كنون شكيبا باش افسرده يا بمير به حسرت مرده

فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي رَافِدٌ وَ لاَ ذَابٌّ وَ لاَ مُسَاعِدٌ إِلاَّ أَهْلَ بَيْتِي
و نگريستم و ديدم نه مرا يارى است، نه مدافعى و مددكارى جز كسانم

فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ اَلْمَنِيَّةِ فَأَغْضَيْتُ عَلَى اَلْقَذَى وَ جَرِعْتُ رِيقِي عَلَى اَلشَّجَا وَ صَبَرْتُ مِنْ كَظْمِ اَلْغَيْظِ عَلَى أَمَرَّ مِنَ اَلْعَلْقَمِ وَ آلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ وَخْزِ اَلشِّفَارِ
كه دريغ آمدم به كام مرگشان برانم. پس خار غم در ديده خليده چشم پوشيدم و گلو از استخوان غصه تاسيده آب دهان را جرعه جرعه نوشيدم، و شكيبايى ورزيدم در خوردن خشمى كه از حنظل تلخ‌تر بود و دل را از تيغ برنده درد آورتر

قال الشريف رضي الله عنه و قد مضى هذا الكلام في أثناء خطبة متقدمة إلا أني ذكرته هاهنا لاختلاف الروايتين
اين گفتار ضمن خطبه‌هاى پيش گذشت ليكن به خاطر اختلاف روايت آن را دوباره آوردم.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:روابط متقابل رهبر و مردم
گوهر بعدی:افشاى خيانت بیعت شکنان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.