هوش مصنوعی:
امام علی (ع) در این متن به شدت از ظلم و ستم بیزاری جسته و تاکید میکند که حتی تحمل درد و رنجهای سخت مانند خوابیدن روی خارهای سعدان یا زنجیر شدن، برای او بهتر از آن است که در روز قیامت به عنوان ستمگری بر برخی از بندگان خدا حاضر شود. ایشان همچنین داستانی از برادرش عقیل را نقل میکند که به دلیل فقر از او درخواست کمک مالی داشت، اما امام علی (ع) با قاطعیت از کمک به او به شیوهای که مخالف اصول عدالت و دین باشد، خودداری کرد. این متن بیانگر تقوا، عدالتطلبی و بیاعتنایی به دنیا و لذتهای زودگذر آن است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و دینی است که درک آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آگاهی دارد. همچنین، برخی از عبارات و تشبیهات به کار رفته ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسال قابل درک نباشد.
در پاسخ به امتياز خواهى برادرش عقیل
و من كلام له عليهالسلام يتبرأ من الظلم وَ اَللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ اَلسَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي اَلْأَغْلاَلِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ اَلْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْءٍ مِنَ اَلْحُطَامِ
224 و از سخنان آن حضرت است به خدا، اگر شب را روى اشتر خار مانم بيدار، و از اين سو بدان سويم كشند در طوقهاى آهنين گرفتار، خوشتر دارم تا روز رستاخيز بر خدا و رسول (صلّى اللّه عليه و آله) در آيم، بر يكى از بندگان ستمكار، يا اندك چيزى را گرفته باشم به ناسزاوار
وَ كَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى اَلْبِلَى قُفُولُهَا وَ يَطُولُ فِي اَلثَّرَى حُلُولُهَا
و چگونه بر كسى ستم كنم به خاطر نفسى كه به كهنگى و فرسودگى شتابان است و زمان ماندنش در خاك دراز و فراوان
وَ اَللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ عَقِيلاً وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّى اِسْتَمَاحَنِي مِنْ بُرِّكُمْ صَاعاً وَ رَأَيْتُ صِبْيَانَهُ شُعْثَ اَلشُّعُورِ غُبْرَ اَلْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ كَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ
به خدا عقيل را ديدم پريش و سخت درويش. از من خواست تا منى از گندم شما بدو دهم، و كودكانش را ديدم از درويشى موى ژوليده، رنگشان تيره گرديده گويى بر چهرههاشان نيل كشيده
وَ عَاوَدَنِي مُؤَكِّداً وَ كَرَّرَ عَلَيَّ اَلْقَوْلَ مُرَدِّداً فَأَصْغَيْتُ إِلَيْهِ سَمْعِي فَظَنَّ أَنِّي أَبِيعُهُ دِينِي وَ أَتَّبِعُ قِيَادَهُ مُفَارِقاً طَرِيقَتِي
و پى در پى مرا ديدار كرد و گفتۀ خود را تكرار. گوش به گفتهاش نهادم، پنداشت دين خود را بدو دادم، و در پى او فتادم، و راه خود را به يكسو نهادم
فَأَحْمَيْتُ لَهُ حَدِيدَةً ثُمَّ أَدْنَيْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِيَعْتَبِرَ بِهَا فَضَجَّ ضَجِيجَ ذِي دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ كَادَ أَنْ يَحْتَرِقَ مِنْ مِيْسَمِهَا
پس آهنى براى او گداختم، و به تنش نزديك ساختم، چنان فرياد برآورد، كه بيمار از درد. نزديك بود از داغ آن بگدازد، و قالب تهى سازد .
فَقُلْتُ لَهُ ثَكِلَتْكَ اَلثَّوَاكِلُ يَا عَقِيلُ أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِيدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ وَ تَجُرُّنِي إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ أَ تَئِنُّ مِنَ اَلْأَذَى وَ لاَ أَئِنُّ مِنْ لَظَى
او را گفتم نوحه گران بر تو بگريند، گريستن مادر به داغ فرزند، از آهنى مىنالى كه انسانى به بازيچه آن را گرم ساخته و مرا به آتشى مىكشانى كه خداى جبارش به خشم گداخته؟ تو بنالى از آزار و من ننالم از سوزش خشم كردگار
وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِي وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا كَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِيقِ حَيَّةٍ أَوْ قَيْئِهَا
و شگفتتر از آن اين كه شب هنگام كسى ما را ديدار كرد، و ظرفى سرپوشيده آورد. درونش حلوايى سرشته، با روغن و قند آغشته چنانش ناخوش داشتم كه گويى آب دهان مار بدان آميخته با زهر مار بر آن ريخته
فَقُلْتُ أَ صِلَةٌ أَمْ زَكَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ فَذَلِكَ مُحَرَّمٌ عَلَيْنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ فَقَالَ لاَ ذَا وَ لاَ ذَاكَ وَ لَكِنَّهَا هَدِيَّةٌ فَقُلْتُ هَبِلَتْكَ اَلْهَبُولُ أَ عَنْ دِينِ اَللَّهِ أَتَيْتَنِي لِتَخْدَعَنِي أَ مُخْتَبِطٌ أَنْتَ أَمْ ذُو جِنَّةٍ أَمْ تَهْجُرُ
گفتم: صله است يا زكات، يا براى رضاى خداست كه گرفتن صدقه بر ما نارواست؟ گفت: نه اين است و نه آن است بلكه ارمغان است. گفتم: مادر بر تو بگريد! آمدهاى مرا از راه دين خدا بگردانى يا خرد آشفتهاى يا ديو گرفته، يا به بيهوده سخن ميرانى
وَ اَللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ اَلْأَقَالِيمَ اَلسَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلاَكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اَللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا
به خدا، اگر هفت اقليم را با آنچه زير آسمانهاست به من دهند، تا خدا را نافرمانى نمايم و پوست جوى را از مورچهاى به ناروا بربايم، چنين نخواهم كرد. و دنياى شما نزد من خوارتر است از برگى در دهان ملخ كه آن را مىخايد و طعمۀ خود مىنمايد
مَا لِعَلِيٍّ وَ لِنَعِيمٍ يَفْنَى وَ لَذَّةٍ لاَ تَبْقَى نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ اَلْعَقْلِ وَ قُبْحِ اَلزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِينُ
على را چه كار با نعمتى كه نپايد و لذتى كه به سر آيد؟ پناه مىبريم به خدا از خفتن عقل و زشتى لغزشها و از او يارى مىخواهيم
224 و از سخنان آن حضرت است به خدا، اگر شب را روى اشتر خار مانم بيدار، و از اين سو بدان سويم كشند در طوقهاى آهنين گرفتار، خوشتر دارم تا روز رستاخيز بر خدا و رسول (صلّى اللّه عليه و آله) در آيم، بر يكى از بندگان ستمكار، يا اندك چيزى را گرفته باشم به ناسزاوار
وَ كَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى اَلْبِلَى قُفُولُهَا وَ يَطُولُ فِي اَلثَّرَى حُلُولُهَا
و چگونه بر كسى ستم كنم به خاطر نفسى كه به كهنگى و فرسودگى شتابان است و زمان ماندنش در خاك دراز و فراوان
وَ اَللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ عَقِيلاً وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّى اِسْتَمَاحَنِي مِنْ بُرِّكُمْ صَاعاً وَ رَأَيْتُ صِبْيَانَهُ شُعْثَ اَلشُّعُورِ غُبْرَ اَلْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ كَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ
به خدا عقيل را ديدم پريش و سخت درويش. از من خواست تا منى از گندم شما بدو دهم، و كودكانش را ديدم از درويشى موى ژوليده، رنگشان تيره گرديده گويى بر چهرههاشان نيل كشيده
وَ عَاوَدَنِي مُؤَكِّداً وَ كَرَّرَ عَلَيَّ اَلْقَوْلَ مُرَدِّداً فَأَصْغَيْتُ إِلَيْهِ سَمْعِي فَظَنَّ أَنِّي أَبِيعُهُ دِينِي وَ أَتَّبِعُ قِيَادَهُ مُفَارِقاً طَرِيقَتِي
و پى در پى مرا ديدار كرد و گفتۀ خود را تكرار. گوش به گفتهاش نهادم، پنداشت دين خود را بدو دادم، و در پى او فتادم، و راه خود را به يكسو نهادم
فَأَحْمَيْتُ لَهُ حَدِيدَةً ثُمَّ أَدْنَيْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِيَعْتَبِرَ بِهَا فَضَجَّ ضَجِيجَ ذِي دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ كَادَ أَنْ يَحْتَرِقَ مِنْ مِيْسَمِهَا
پس آهنى براى او گداختم، و به تنش نزديك ساختم، چنان فرياد برآورد، كه بيمار از درد. نزديك بود از داغ آن بگدازد، و قالب تهى سازد .
فَقُلْتُ لَهُ ثَكِلَتْكَ اَلثَّوَاكِلُ يَا عَقِيلُ أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِيدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ وَ تَجُرُّنِي إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ أَ تَئِنُّ مِنَ اَلْأَذَى وَ لاَ أَئِنُّ مِنْ لَظَى
او را گفتم نوحه گران بر تو بگريند، گريستن مادر به داغ فرزند، از آهنى مىنالى كه انسانى به بازيچه آن را گرم ساخته و مرا به آتشى مىكشانى كه خداى جبارش به خشم گداخته؟ تو بنالى از آزار و من ننالم از سوزش خشم كردگار
وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِي وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا كَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِيقِ حَيَّةٍ أَوْ قَيْئِهَا
و شگفتتر از آن اين كه شب هنگام كسى ما را ديدار كرد، و ظرفى سرپوشيده آورد. درونش حلوايى سرشته، با روغن و قند آغشته چنانش ناخوش داشتم كه گويى آب دهان مار بدان آميخته با زهر مار بر آن ريخته
فَقُلْتُ أَ صِلَةٌ أَمْ زَكَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ فَذَلِكَ مُحَرَّمٌ عَلَيْنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ فَقَالَ لاَ ذَا وَ لاَ ذَاكَ وَ لَكِنَّهَا هَدِيَّةٌ فَقُلْتُ هَبِلَتْكَ اَلْهَبُولُ أَ عَنْ دِينِ اَللَّهِ أَتَيْتَنِي لِتَخْدَعَنِي أَ مُخْتَبِطٌ أَنْتَ أَمْ ذُو جِنَّةٍ أَمْ تَهْجُرُ
گفتم: صله است يا زكات، يا براى رضاى خداست كه گرفتن صدقه بر ما نارواست؟ گفت: نه اين است و نه آن است بلكه ارمغان است. گفتم: مادر بر تو بگريد! آمدهاى مرا از راه دين خدا بگردانى يا خرد آشفتهاى يا ديو گرفته، يا به بيهوده سخن ميرانى
وَ اَللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ اَلْأَقَالِيمَ اَلسَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلاَكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اَللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا
به خدا، اگر هفت اقليم را با آنچه زير آسمانهاست به من دهند، تا خدا را نافرمانى نمايم و پوست جوى را از مورچهاى به ناروا بربايم، چنين نخواهم كرد. و دنياى شما نزد من خوارتر است از برگى در دهان ملخ كه آن را مىخايد و طعمۀ خود مىنمايد
مَا لِعَلِيٍّ وَ لِنَعِيمٍ يَفْنَى وَ لَذَّةٍ لاَ تَبْقَى نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ اَلْعَقْلِ وَ قُبْحِ اَلزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِينُ
على را چه كار با نعمتى كه نپايد و لذتى كه به سر آيد؟ پناه مىبريم به خدا از خفتن عقل و زشتى لغزشها و از او يارى مىخواهيم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:در تفسیر آیه یا أیها الانسان ما غرک بربک الکریم
گوهر بعدی:يارى خواستن از خدا در مشكلات اقتصادی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.