هوش مصنوعی:
امام علی(ع) در این نامه به شرح وقایع جنگ صفین و اختلاف با اهل شام میپردازد. ایشان اشاره میکنند که هر دو گروه در اصول دین (توحید، نبوت و اسلام) مشترک بودند، اما اختلاف اصلی بر سر خون عثمان بود. امام پیشنهاد صلح و آرامش داد، اما اهل شام نپذیرفتند و جنگ آغاز شد. پس از درگیریهای سخت، زمانی که اهل شام به پیشنهاد امام پاسخ مثبت دادند، ایشان نیز پذیرفتند. در پایان، امام به سرنوشت دو گروه اشاره میکند: کسانی که پذیرفتند نجات یافتند و کسانی که لجاجت کردند، دچار هلاکت شدند.
رده سنی:
16+
متن شامل موضوعات تاریخی و عقیدتی پیچیدهای است که درک آنها نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آگاهی تاریخی دارد. همچنین، اشاره به جنگ و درگیریهای خونین ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
نامه به مردم شهرها در بیان حقایق نبرد صفین
و من كتاب له عليهالسلام كتبه إلى أهل الأمصار يقص فيه ما جرى بينه و بين أهل صفين
58 و از نامۀ آن حضرت است كه به مردم شهرها نوشت و در آن آنچه ميان او و سپاهيان صفين رفت بيان فرمايد
وَ كَانَ بَدْءُ أَمْرِنَا أَنَّا اِلْتَقَيْنَا وَ اَلْقَوْمُ مِنْ أَهْلِ اَلشَّامِ وَ اَلظَّاهِرُ أَنَّ رَبَّنَا وَاحِدٌ وَ نَبِيَّنَا وَاحِدٌ وَ دَعْوَتَنَا فِي اَلْإِسْلاَمِ وَاحِدَةٌ
آغاز كار ما اين بود كه ما و مردم شام با هم ديدار كرديم. چنين مىنمود كه پروردگار ما يكى است، و پيامبرمان يكى، و دعوت ما به اسلام يكسان است
وَ لاَ نَسْتَزِيدُهُمْ فِي اَلْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَ اَلتَّصْدِيقِ بِرَسُولِهِ وَ لاَ يَسْتَزِيدُونَنَا اَلْأَمْرُ وَاحِدٌ إِلاَّ مَا اِخْتَلَفْنَا فِيهِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ وَ نَحْنُ مِنْهُ بَرَاءٌ
در گرويدن به خدا و تصديق پيامبر او (صلّى اللّه عليه و آله) يكديگر را تقصير كار نمىشماريم، و افزون از آن را از هم چشم نمىداريم، جز اختلاف در خون عثمان كه ما از آن بركناريم
فَقُلْنَا تَعَالَوْا نُدَاوِ مَا لاَ يُدْرَكُ اَلْيَوْمَ بِإِطْفَاءِ اَلنَّائِرَةِ وَ تَسْكِينِ اَلْعَامَّةِ حَتَّى يَشْتَدَّ اَلْأَمْرُ وَ يَسْتَجْمِعَ فَنَقْوَى عَلَى وَضْعِ اَلْحَقِّ مَوَاضِعَهُ فَقَالُوا بَلْ نُدَاوِيهِ بِالْمُكَابَرَةِ
گفتيم بياييد تا امروز با خاموش ساختن آتش پيكار و آرام كردن مردمان، كارى را چاره كنيم كه پس از درگيرى جبران آن نتوان. تا كار استوار شود و اطراف آن فراهم آيد، و ما بتوانيم حق را به جاى آن برگردانيم. گفتند نه كه چارۀ كار را جز با پيكار نكنيم
فَأَبَوْا حَتَّى جَنَحَتِ اَلْحَرْبُ وَ رَكَدَتْ وَ وَقَدَتْ نِيرَانُهَا وَ حَمِشَتْ فَلَمَّا ضَرَّسَتْنَا وَ إِيَّاهُمْ وَ وَضَعَتْ مَخَالِبَهَا فِينَا وَ فِيهِمْ أَجَابُوا عِنْدَ ذَلِكَ إِلَى اَلَّذِي دَعَوْنَاهُمْ إِلَيْهِ
و سر باز زدند و جنگ در گرفت و پايدار گرديد و آتش آن بر افروخت و سر كشيد. پس چون پيكار، دندان در ما و آنان فرو برد و چنگال خود را سخت بيفشرد به دعوت ما گردن نهادند، و بدانچه خوانده بوديمشان پاسخ دادند
فَأَجَبْنَاهُمْ إِلَى مَا دَعَوْا وَ سَارَعْنَاهُمْ إِلَى مَا طَلَبُوا حَتَّى اِسْتَبَانَتْ عَلَيْهِمُ اَلْحُجَّةُ وَ اِنْقَطَعَتْ مِنْهُمُ اَلْمَعْذِرَةُ
پس بدانچه خواندند پاسخشان گفتيم و آنچه خواستند زود پذيرفتيم تا آنكه حجت برايشان آشكار گرديد و رشتۀ معذرتشان بريد
فَمَنْ تَمَّ عَلَى ذَلِكَ مِنْهُمْ فَهُوَ اَلَّذِي أَنْقَذَهُ اَللَّهُ مِنَ اَلْهَلَكَةِ وَ مَنْ لَجَّ وَ تَمَادَى فَهُوَ اَلرَّاكِسُ اَلَّذِي رَانَ اَللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ وَ صَارَتْ دَائِرَةُ اَلسَّوْءِ عَلَى رَأْسِهِ
سپس از آنان هر كه بر اين گفتار پايدار ماند، كسى است كه خدا او را از هلاكت رهاند، و آن كه ستيزيد و لجاجت ورزيد كسى است كه پيمان شكست و چون گاو خراس بر جاى گرديد. خدا دل او را در پردۀ تاريك گمراهى بپوشانيده و بلاى بد را گرد سرش گردانيده
58 و از نامۀ آن حضرت است كه به مردم شهرها نوشت و در آن آنچه ميان او و سپاهيان صفين رفت بيان فرمايد
وَ كَانَ بَدْءُ أَمْرِنَا أَنَّا اِلْتَقَيْنَا وَ اَلْقَوْمُ مِنْ أَهْلِ اَلشَّامِ وَ اَلظَّاهِرُ أَنَّ رَبَّنَا وَاحِدٌ وَ نَبِيَّنَا وَاحِدٌ وَ دَعْوَتَنَا فِي اَلْإِسْلاَمِ وَاحِدَةٌ
آغاز كار ما اين بود كه ما و مردم شام با هم ديدار كرديم. چنين مىنمود كه پروردگار ما يكى است، و پيامبرمان يكى، و دعوت ما به اسلام يكسان است
وَ لاَ نَسْتَزِيدُهُمْ فِي اَلْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَ اَلتَّصْدِيقِ بِرَسُولِهِ وَ لاَ يَسْتَزِيدُونَنَا اَلْأَمْرُ وَاحِدٌ إِلاَّ مَا اِخْتَلَفْنَا فِيهِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ وَ نَحْنُ مِنْهُ بَرَاءٌ
در گرويدن به خدا و تصديق پيامبر او (صلّى اللّه عليه و آله) يكديگر را تقصير كار نمىشماريم، و افزون از آن را از هم چشم نمىداريم، جز اختلاف در خون عثمان كه ما از آن بركناريم
فَقُلْنَا تَعَالَوْا نُدَاوِ مَا لاَ يُدْرَكُ اَلْيَوْمَ بِإِطْفَاءِ اَلنَّائِرَةِ وَ تَسْكِينِ اَلْعَامَّةِ حَتَّى يَشْتَدَّ اَلْأَمْرُ وَ يَسْتَجْمِعَ فَنَقْوَى عَلَى وَضْعِ اَلْحَقِّ مَوَاضِعَهُ فَقَالُوا بَلْ نُدَاوِيهِ بِالْمُكَابَرَةِ
گفتيم بياييد تا امروز با خاموش ساختن آتش پيكار و آرام كردن مردمان، كارى را چاره كنيم كه پس از درگيرى جبران آن نتوان. تا كار استوار شود و اطراف آن فراهم آيد، و ما بتوانيم حق را به جاى آن برگردانيم. گفتند نه كه چارۀ كار را جز با پيكار نكنيم
فَأَبَوْا حَتَّى جَنَحَتِ اَلْحَرْبُ وَ رَكَدَتْ وَ وَقَدَتْ نِيرَانُهَا وَ حَمِشَتْ فَلَمَّا ضَرَّسَتْنَا وَ إِيَّاهُمْ وَ وَضَعَتْ مَخَالِبَهَا فِينَا وَ فِيهِمْ أَجَابُوا عِنْدَ ذَلِكَ إِلَى اَلَّذِي دَعَوْنَاهُمْ إِلَيْهِ
و سر باز زدند و جنگ در گرفت و پايدار گرديد و آتش آن بر افروخت و سر كشيد. پس چون پيكار، دندان در ما و آنان فرو برد و چنگال خود را سخت بيفشرد به دعوت ما گردن نهادند، و بدانچه خوانده بوديمشان پاسخ دادند
فَأَجَبْنَاهُمْ إِلَى مَا دَعَوْا وَ سَارَعْنَاهُمْ إِلَى مَا طَلَبُوا حَتَّى اِسْتَبَانَتْ عَلَيْهِمُ اَلْحُجَّةُ وَ اِنْقَطَعَتْ مِنْهُمُ اَلْمَعْذِرَةُ
پس بدانچه خواندند پاسخشان گفتيم و آنچه خواستند زود پذيرفتيم تا آنكه حجت برايشان آشكار گرديد و رشتۀ معذرتشان بريد
فَمَنْ تَمَّ عَلَى ذَلِكَ مِنْهُمْ فَهُوَ اَلَّذِي أَنْقَذَهُ اَللَّهُ مِنَ اَلْهَلَكَةِ وَ مَنْ لَجَّ وَ تَمَادَى فَهُوَ اَلرَّاكِسُ اَلَّذِي رَانَ اَللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ وَ صَارَتْ دَائِرَةُ اَلسَّوْءِ عَلَى رَأْسِهِ
سپس از آنان هر كه بر اين گفتار پايدار ماند، كسى است كه خدا او را از هلاكت رهاند، و آن كه ستيزيد و لجاجت ورزيد كسى است كه پيمان شكست و چون گاو خراس بر جاى گرديد. خدا دل او را در پردۀ تاريك گمراهى بپوشانيده و بلاى بد را گرد سرش گردانيده
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:نامه به مردم کوفه برای شرکت در نبرد جمل
گوهر بعدی:نامه به اسود بن قطبه در ضرورت خویشتن داری حاکم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.