۵۵ بار خوانده شده
و من كتاب له عليهالسلام إليه أيضا أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ آنَ لَكَ أَنْ تَنْتَفِعَ بِاللَّمْحِ اَلْبَاصِرِ مِنْ عِيَانِ اَلْأُمُورِ فَقَدْ سَلَكْتَ مَدَارِجَ أَسْلاَفِكَ بِادِّعَائِكَ اَلْأَبَاطِيلَ وَ اِقْتِحَامِكَ غُرُورَ اَلْمَيْنِ وَ اَلْأَكَاذِيبِ وَ بِانْتِحَالِكَ مَا قَدْ عَلاَ عَنْكَ
65 و از نامۀ آن حضرت است به معاويه نيز اما بعد، وقت آن است تا از آنچه عيان است سود برگيرى و حقيقت روشن را بپذيرى تو راه گذشتگانت را گرفتى، با دعويهاى باطل كردن، و مردمان را به فريب و دروغ به شبهت در افكندن، و رتبتى را كه برتر از توست، خواهان بودن
وَ اِبْتِزَازِكَ لِمَا قَدِ اُخْتُزِنَ دُونَكَ فِرَاراً مِنَ اَلْحَقِّ وَ جُحُوداً لِمَا هُوَ أَلْزَمُ لَكَ مِنْ لَحْمِكَ وَ دَمِكَ مِمَّا قَدْ وَعَاهُ سَمْعُكَ وَ مُلِئَ بِهِ صَدْرُكَ فَمَا ذَا بَعْدَ اَلْحَقِّ إِلاَّ اَلضَّلاَلُ اَلْمُبِينُ وَ بَعْدَ اَلْبَيَانِ إِلاَّ اَللَّبْسُ
و آنچه را براى ديگرى اندوخته است ربودن به خاطر از حق گريختن. و آنچه را رعايت آن از گوشت و خون بر تو لازمتر است، انكار نمودن آنچه گوشت شنيد و سينهات از آن پر گرديد، و پس از حق جز گمراهى آشكارا چيست؟ و از پس آنچه عيان است جز باطل آميخته به حق نيست
فَاحْذَرِ اَلشُّبْهَةَ وَ اِشْتِمَالَهَا عَلَى لُبْسَتِهَا فَإِنَّ اَلْفِتْنَةَ طَالَمَا أَغْدَفَتْ جَلاَبِيبَهَا وَ أَغْشَتِ اَلْأَبْصَارَ ظُلْمَتُهَا
از شبهت بپرهيز و از آميختگى آن به حق و باطل نيز ، كه روزگارانى است فتنه پرده بر خود افكنده و تيرگيهاى آن ديدهها را پوشانده
وَ قَدْ أَتَانِي كِتَابٌ مِنْكَ ذُو أَفَانِينَ مِنَ اَلْقَوْلِ ضَعُفَتْ قُوَاهَا عَنِ اَلسِّلْمِ وَ أَسَاطِيرَ لَمْ يَحُكْهَا مِنْكَ عِلْمٌ وَ لاَ حِلْمٌ
و از تو به من نامهاى رسيد با اسلوبهايى درهم و عبارتهايى مبهم. آشتى را مجال ناگذاشته داستانهايى از روى بى دانشى و نا بخردى نگاشته
أَصْبَحْتَ مِنْهَا كَالْخَائِضِ فِي اَلدَّهَاسِ وَ اَلْخَابِطِ فِي اَلدِّيمَاسِ وَ تَرَقَّيْتَ إِلَى مَرْقَبَةٍ بَعِيدَةِ اَلْمَرَامِ نَازِحَةِ اَلْأَعْلاَمِ تَقْصُرُ دُونَهَا اَلْأَنُوقُ وَ يُحَاذَى بِهَا اَلْعَيُّوقُ
چون كسى شدهاى كه در خاكى نرم فرو شود و يا به تاريكى در زمينى بى نشانه راه رود. جايى را براى خود در نظر گرفتهاى كه رسيدن بدان دشوار است و نشانههايش دور و ناپديدار. عقاب رسيدن بدان نتواند و در بلندى همپايۀ عيّوق ماند
وَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ تَلِيَ لِلْمُسْلِمِينَ بَعْدِي صَدْراً أَوْ وِرْداً أَوْ أُجْرِيَ لَكَ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ عَقْداً أَوْ عَهْداً
پناه بر خدا كه پس از من تو ولايت مسلمانان را به عهده گيرى و سود و زيان آنان را بپذيرى، يا براى يكى از آنان با تو پيمانى برقرار سازم يا عهدى استوار
فَمِنَ اَلْآنَ فَتَدَارَكْ نَفْسَكَ وَ اُنْظُرْ لَهَا فَإِنَّكَ إِنْ فَرَّطْتَ حَتَّى يَنْهَدَ إِلَيْكَ عِبَادُ اَللَّهِ أُرْتِجَتْ عَلَيْكَ اَلْأُمُورُ وَ مُنِعْتَ أَمْراً هُوَ مِنْكَ اَلْيَوْمَ مَقْبُولٌ وَ اَلسَّلاَمُ
پس، از هم اكنون خود را بپاى و پى چاره برآى كه اگر تقصير روا دارى و تا آن گاه كه بندگان خدا آماده جنگ با تو شوند سر تسليم پيش نيارى درهاى چاره به رويت بسته شود و آنچه را امروز از تو قبول كنند ناپذيرفته، و السّلام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
65 و از نامۀ آن حضرت است به معاويه نيز اما بعد، وقت آن است تا از آنچه عيان است سود برگيرى و حقيقت روشن را بپذيرى تو راه گذشتگانت را گرفتى، با دعويهاى باطل كردن، و مردمان را به فريب و دروغ به شبهت در افكندن، و رتبتى را كه برتر از توست، خواهان بودن
وَ اِبْتِزَازِكَ لِمَا قَدِ اُخْتُزِنَ دُونَكَ فِرَاراً مِنَ اَلْحَقِّ وَ جُحُوداً لِمَا هُوَ أَلْزَمُ لَكَ مِنْ لَحْمِكَ وَ دَمِكَ مِمَّا قَدْ وَعَاهُ سَمْعُكَ وَ مُلِئَ بِهِ صَدْرُكَ فَمَا ذَا بَعْدَ اَلْحَقِّ إِلاَّ اَلضَّلاَلُ اَلْمُبِينُ وَ بَعْدَ اَلْبَيَانِ إِلاَّ اَللَّبْسُ
و آنچه را براى ديگرى اندوخته است ربودن به خاطر از حق گريختن. و آنچه را رعايت آن از گوشت و خون بر تو لازمتر است، انكار نمودن آنچه گوشت شنيد و سينهات از آن پر گرديد، و پس از حق جز گمراهى آشكارا چيست؟ و از پس آنچه عيان است جز باطل آميخته به حق نيست
فَاحْذَرِ اَلشُّبْهَةَ وَ اِشْتِمَالَهَا عَلَى لُبْسَتِهَا فَإِنَّ اَلْفِتْنَةَ طَالَمَا أَغْدَفَتْ جَلاَبِيبَهَا وَ أَغْشَتِ اَلْأَبْصَارَ ظُلْمَتُهَا
از شبهت بپرهيز و از آميختگى آن به حق و باطل نيز ، كه روزگارانى است فتنه پرده بر خود افكنده و تيرگيهاى آن ديدهها را پوشانده
وَ قَدْ أَتَانِي كِتَابٌ مِنْكَ ذُو أَفَانِينَ مِنَ اَلْقَوْلِ ضَعُفَتْ قُوَاهَا عَنِ اَلسِّلْمِ وَ أَسَاطِيرَ لَمْ يَحُكْهَا مِنْكَ عِلْمٌ وَ لاَ حِلْمٌ
و از تو به من نامهاى رسيد با اسلوبهايى درهم و عبارتهايى مبهم. آشتى را مجال ناگذاشته داستانهايى از روى بى دانشى و نا بخردى نگاشته
أَصْبَحْتَ مِنْهَا كَالْخَائِضِ فِي اَلدَّهَاسِ وَ اَلْخَابِطِ فِي اَلدِّيمَاسِ وَ تَرَقَّيْتَ إِلَى مَرْقَبَةٍ بَعِيدَةِ اَلْمَرَامِ نَازِحَةِ اَلْأَعْلاَمِ تَقْصُرُ دُونَهَا اَلْأَنُوقُ وَ يُحَاذَى بِهَا اَلْعَيُّوقُ
چون كسى شدهاى كه در خاكى نرم فرو شود و يا به تاريكى در زمينى بى نشانه راه رود. جايى را براى خود در نظر گرفتهاى كه رسيدن بدان دشوار است و نشانههايش دور و ناپديدار. عقاب رسيدن بدان نتواند و در بلندى همپايۀ عيّوق ماند
وَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ تَلِيَ لِلْمُسْلِمِينَ بَعْدِي صَدْراً أَوْ وِرْداً أَوْ أُجْرِيَ لَكَ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ عَقْداً أَوْ عَهْداً
پناه بر خدا كه پس از من تو ولايت مسلمانان را به عهده گيرى و سود و زيان آنان را بپذيرى، يا براى يكى از آنان با تو پيمانى برقرار سازم يا عهدى استوار
فَمِنَ اَلْآنَ فَتَدَارَكْ نَفْسَكَ وَ اُنْظُرْ لَهَا فَإِنَّكَ إِنْ فَرَّطْتَ حَتَّى يَنْهَدَ إِلَيْكَ عِبَادُ اَللَّهِ أُرْتِجَتْ عَلَيْكَ اَلْأُمُورُ وَ مُنِعْتَ أَمْراً هُوَ مِنْكَ اَلْيَوْمَ مَقْبُولٌ وَ اَلسَّلاَمُ
پس، از هم اكنون خود را بپاى و پى چاره برآى كه اگر تقصير روا دارى و تا آن گاه كه بندگان خدا آماده جنگ با تو شوند سر تسليم پيش نيارى درهاى چاره به رويت بسته شود و آنچه را امروز از تو قبول كنند ناپذيرفته، و السّلام
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:نامه به معاویه در جواب نامه اش
گوهر بعدی:نامه به عبد الله بن عباس در شناخت جایگاه غم و شادی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.