هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان عاشقی است که اسیر زیبایی معشوق شده است. او از زلف سیاه، نگاه فتنه‌انگیز و خال معشوق سخن می‌گوید و از درد فراق و اشتیاق وصال می‌نالد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و تشبیهات هنری، حالات عاشقانه و احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۵۴۲

ای بچین سر زلفت دل عشاق اسیر
نگهت آفت دلهای جوان فتنه پیر

درخم زلف تو گر دل کند افغان چه عجب
بشب تیره کند ناله فزون مرغ اسیر

خواهی ار وارهدت نرگس بیمار زدرد
بدو گیسوت بگو تانفروشند عبیر

بسفر رفته و برگشته و مشتاق توام
وه اگر اردم امشب خبر وصل بشیر

بجز آن چشم سیه زیر خم ابرویت
کی کماندار بود آهوی چین در نخجیر

بی سبب غمزه ملازم نبود چشم تو را
هیچ شه بی سپهی ملک نکرده تسخیر

یوسف آسا بتک چاه زنخدان ماندم
ای خم زلف دلاویز توام دست بگیر

دل بی گنج غم دوست بویرانی رفت
خیز ای عشق که عقل آمده بهر تعمیر

حبشی زاده خال تو بروم است غریب ‏
یا به بتخانه هندو بچه ای در کشمیر

یوسف دلشده زندانی زلفت رحمی
میهمانرا نکشد هیچکس اندر زنجیر

نه عجب باشد اگر ترک کند نقش نگار
گر کند صورت زیبای تو مانی تصویر

چشم من وقف کمانخانه ابروی تو شد
برمکش سخت کمانا زدلم ناوک تیر

دوش با زلف تو در خواب هم آغوش شدم
خواب آشفته ما را که نماید تعبیر
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.