هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به مفاهیمی مانند عشق، صبر، درد فراق، وحدت و ارتباط با معشوق میپردازد. شاعر از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد میکند که میتواند انسان را به کمال برساند، اما در عین حال رنجهای زیادی نیز به همراه دارد. او از معشوقی سخن میگوید که مانند سیلابی ویرانگر است و عاشق را در دریایی از اشتیاق و درد غرق میکند. همچنین، به اهمیت صبر و تحمل در راه عشق اشاره شده و در نهایت، وحدت با معشوق را به عنوان آرمان نهایی توصیف میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از تصاویر و استعارههای به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۶۱۱
چشم مهجور کی بود خوابش
که بر آبست صبر و پایابش
حاش لله اگر بیارامد
آنکه کشتی شکسته سیلابش
نبودش اشتیاق آب بسر
ماهئی کاوفتد بقلابش
هر که دارد هوای صحبت دوست
گو ببر جورها زاصحابش
طالب بارگاه سلطانی
نازو منت کشد زبوابش
دردمندی که شد زعشق علیل
نیست جز بوسه تو جلابش
هر که مستسقی است از تف هجر
نکند غیر وصل سیرابش
دل من با رخت نمی تابد
نقص باشد کتان زمهتابش
وه چه بازی بود محبت را
که بشش در درند احبابش
یک شب آشفته و حکایت زلف
مختصر کن مده تو اطنابش
کشته عشق را دیت بمثل
گوسفند است و تیغ قصابش
گر کنی غوص بحر وحدت را
جز علی نیست در نایابش
که بر آبست صبر و پایابش
حاش لله اگر بیارامد
آنکه کشتی شکسته سیلابش
نبودش اشتیاق آب بسر
ماهئی کاوفتد بقلابش
هر که دارد هوای صحبت دوست
گو ببر جورها زاصحابش
طالب بارگاه سلطانی
نازو منت کشد زبوابش
دردمندی که شد زعشق علیل
نیست جز بوسه تو جلابش
هر که مستسقی است از تف هجر
نکند غیر وصل سیرابش
دل من با رخت نمی تابد
نقص باشد کتان زمهتابش
وه چه بازی بود محبت را
که بشش در درند احبابش
یک شب آشفته و حکایت زلف
مختصر کن مده تو اطنابش
کشته عشق را دیت بمثل
گوسفند است و تیغ قصابش
گر کنی غوص بحر وحدت را
جز علی نیست در نایابش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.