هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد هجران و عشق نافرجام می‌گوید. او از باد و آتش به عنوان نمادهایی از احساسات درونی خود استفاده می‌کند و از غم و شوق عشقش سخن می‌گوید. همچنین، از غیرت و رازداری در عشق و تأثیرات عمیق این احساس بر زندگی خود یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای سنین پایین‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۶۶۹

دوش با باد دمی شکوه زهجران کردم
باد را از نفسی آتش سوزان کردم

آتش از شرح غمت در نی کلکم افتاد
من چرا شیر صفت جا به نیستان کردم

غیرتم میکشد ایدوست که نامت بردم
که چرا گوشزد خیل رقیبان کردم

رفتی و کرد عیان راز دورن مردم چشم
گرچه عمریست من این واقعه پنهان کردم

شوق آنزلف و بناگوش چو بر سر بودم
همه جا روز و شبی دست و گریبان کردم

نقش رخسار تو بردم بزمانی در چین
تا زصورتگرش نیک پشیمان کردم

از پی قافله ات گرد صفت میآیم
که در این راه سراغ مه کنعان کردم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.