هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از تجربیات عشق، مستی، و سفر روحانی سخن می‌گوید. شاعر از افتادن در دام عشق، گذر از دریای مشکلات، و رسیدن به روشنایی و کمال صحبت می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به خرابات و می‌نوشی دارد که نماد رهایی و بی‌خودی است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره به مستی و خرابات نیاز به درک بالاتری از مفاهیم نمادین دارد.

شمارهٔ ۶۷۱

با تف عشق ما در افتادیم
شمع وش شعله بر سر افتادیم

بارها داده سر در این سودا
با سر نو باو در افتادیم

هفت دریای عشق را گشتیم
رسته زین یک بدیگر افتادیم

در خرابات عمرها خوش بود
آخر عمر خوشتر افتادیم

چه عجب دامن ار بمی آلود
چون بمیخانه با سر افتادیم

چون بغربت گرفته جاجانان
ماهم از خانمان در افتادیم

طوس را ما بپارس بگزیدیم
داده دل پیش دلبر افتادیم

چون تجلی طور اینجا بود
ارنی گو بر او در افتادیم

لیل مظلم بدیم و ماه شدیم
ذره بودیم چون خور افتادیم

رند مست و خراب آشفته
زلف او را بچنبر افتادیم

بی سر و پا رسیده بر در شاه
در خور تاج و افسر افتادیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.