هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حسرت و دل‌تنگی شاعر نسبت به معشوق و هوس‌هایش سخن می‌گوید. شاعر خود را درگیر عشق و هوس می‌بیند و از این وضعیت رنج می‌برد. او در ابیات مختلف به نمادهای عشق مانند پروانه، شمع، یوسف و زلیخا اشاره می‌کند و از بی‌کسی و تنهایی خود در جهان می‌گوید. در نهایت، شاعر به ضعف‌های خود اعتراف می‌کند و امیدوار است که با لطف معشوق نجات یابد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات و استعاره‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۶۹۵

رحمی ای عشق که من مانده بچنگ هوسم
رحمت ای شحنه و برهان تو زقید عسسم

هر کجا شمع رخی طوف چو پروانه کنم
هر کجا قند لبی هست من آنجا مگسم

هر کجا یوسف مصریست زلیخا لقبم
هر طرف ناقه لیلی است من آنجا جرسم

می ستایند کسانم که چنینی و چنان
چون به بینی بحقیقت بجهان هیچکسم

روسیه زاغم و غوغای عنادل بزبان
نوبهاری کنم و باد خزان شد نفسم

هر کجا سرو قدی هست منش فاخته ام
هر کجا لاله ستانیست منش خار و خسم

شهسواری مگر از لطف بگیرد دستم
لنگ شد بر سر میدان طلب چون فرسم

میزنم لاف که در حلقه عشقم محرم
بحقیقت سرو سر حلقه اهل هوسم

من عمل هیچ ندارم بجز از کذب و دغل
مهر حیدر مگر آشفته شود داد رسم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.