هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد عشق و جدایی مینالد و از عقلگرایی دوری میجوید. او از ساقی میخواهد تا بادهای تازه بیاورد تا از غم و کسالت رهایی یابد. شاعر خود را گمگشته در وادی عشق میداند و از خضر راهنمایی میطلبد. او تأکید میکند که حتی اگر سخنانش با کفر آمیخته باشد، نباید تکفیر شود، چرا که عشق او را دگرگون کرده است. شاعر از خرابی دل خود میگوید و امیدوار است که نایب نبی او را آرامش بخشد. او همه چیز را جز غم عشق باطل میداند و از عشق به عنوان کفالتکنندهاش یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۶۹۶
عشق عقل سوز ببخشا بحالتم
کز پند عاقلان بجهان در ملالتم
ساقی بیار باده ی نو دور تازه کن
کز این شراب کهنه فزودی کسالتم
گم گشتگان وادی عشقیم همتی
ای خضر یکقدم بنه اندر دلالتم
تکفیر مکن که بمجنون حرج نماند
آمیخته بکفر اگر چه مقالتم
آشفته گرچه جز مس قلبت بکف نماند
اکسیر حب دوست کند استحالتم
ملکی خراب دارم و یرغوبرم بشاه
تا نایب نبی بکند استمالتم
باطل هر آنچه جز غم عشق تو خوانده ایم
دارم غرامت ار تو ببخشی بطالتم
بی مادر و پدر به ره افتاده ام ذلیل
طفلم بگو که عشق نماید کفالتم
کز پند عاقلان بجهان در ملالتم
ساقی بیار باده ی نو دور تازه کن
کز این شراب کهنه فزودی کسالتم
گم گشتگان وادی عشقیم همتی
ای خضر یکقدم بنه اندر دلالتم
تکفیر مکن که بمجنون حرج نماند
آمیخته بکفر اگر چه مقالتم
آشفته گرچه جز مس قلبت بکف نماند
اکسیر حب دوست کند استحالتم
ملکی خراب دارم و یرغوبرم بشاه
تا نایب نبی بکند استمالتم
باطل هر آنچه جز غم عشق تو خوانده ایم
دارم غرامت ار تو ببخشی بطالتم
بی مادر و پدر به ره افتاده ام ذلیل
طفلم بگو که عشق نماید کفالتم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.